.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ خواهرزادم داشت شکلات باز میکرد بخوره ازش گرفتم خوردم گریش گرفت رفت بعد چند دقه دوتا شکلات اورد یکیشو داد به من یکیشم خودش خورد...! ینی سووختم 31 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ بعد از یک سال و اندی می خوام برم تار بزنم...اما روم نمی شه...می دونم همه چی یادم رفته... آبروم می ره پیشه تارم 12 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ بغض... راه گریه رو وا می کنه گاهی... گاهی هم سَد می شه جلوش...که حتی اگه روزنه ای وا شه تو تنش... بند انگشت یک پتروس پیدا می شه که از ته افسانه ها بیاد...جلوی چیکه چیکه اشک ریختن یواشکی رو بگیره... کاش چشمه ی اشک عزیزامون به کوچیکی یک روزنه بود...تا با بردن بند انگشت جلوی چشماشون...دیگه چیکه چیکه اشک نیاد.... موخره:از پتروس یاد کردم!!!یاد تصمیم کبری و کوکب خانوم و حسنک کجایی و دهقان فداکار و خانواده ی آقای هاشمی به خیر.... نسل ما این همه قهرمان و الگو و خاطره داشت...کجا رو گرفت؟!:th_scratchhead: نسل جدید که همین خاطره ها رو هم نمی خواد داشته باشه.....اون می خواد چی بشه؟! پ.ن:تو غصه ی نسل بعد نخور....قهرمان اونا داره تو هالییود ساخته می شه!!! 16 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ عجیب دلم برای خلوتِ خودم با خودم تنگ شده... چه قدر این روزا زندگیم با تمام خلوت بودنش شلوغه...چه قدر بی قرارم،چه قدر همه چیز گنگه،چه قدر اتفاق های عجیب غریب می افته،چه قدر ناباورانه دنبال می کنم خودمو تو این لحظه ها... داره کم کم باورم میشه که برای تنهایی ساخته شدم،تنهاییِ خودم و یه فنجون قهوه... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 18 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ حوصله مون سر رفت هیچکی نیست تو این خراب شده 8 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ دلم آزادی مطلق میخاد. زندگی بدون آزادی...چه چیز مضخرفیه.... لعنت به همه ی اونایی که نمیذارن این آدمای بیچاره...عمر کوتاه 70-80 سالشونو ...انجور که میخان بگذرونن. 21 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ زمانی کوه بودم ! اما حالا آدم شده ام!! به هم میرسیم... 10 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ دوستي ها كمرنگ ؛ بي كسي ها پيداست ... راست گفتي سهراب ؛ آدم اينجا تنهاست ... !:icon_pf (34): 12 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ زندگی سگی،تنها حروف الفبای این برهه از جونیمه...صبح تا بوق سگ کار...بوق سگ تا 2صبح نواندیشان:5c6ipag2mnshmsf5ju3 واین داستان...... 11 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ بعضی وقتا یه حماقتایی میکنم که تا مغزِ استخونم میسوزه خدایا کمکم کن... 8 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ سلام، یک ساعت قبل شیراز زمین لرزه ای نسبتأ ....آمد که خیلی ترسیدیم، من اداره بودم که بعدش به همین بهونه اومدم منزل حالا هم اخبار دنبال میکنم که ببینم مرکز این زلزله کجا بوده که هنوز اعلام نشده، امیدوارم جایی خسارتی وارد نکرده باشه.... دعاء کنین!!! 10 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]آمریکا بیاد حمله اتمی کنه ما رو از دست خدا نجات بده [/h][h=6] هی زلزله پشت زلزله شیرازم لرزید:| [/h] 6 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ گاهی فکرکردن به بعضیا ،لبخندی مینشاند برگوشه لبانت....! . . . .پ ن: بروبابا دلت خوشه! 8 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ این متن عین کاریه که من کردم ... شماهم امتحان کنید به آرامش میرسید.. 10 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ بعضی از رفاقتا، یه جایی دیگه تموم می شه... ته می کشه کاملن و هر کاری می کنی نمی تونی برگردی به سابق هرچی فکر می کنی به روزای خوبی که داشتید، حرفایی که زدید، جاهایی که رفتید، شبایی که تا صبح صحبت کردید، دورانی که گذروندید باز هم حس ِ سابق بر نمی گرده که نمی گرده! فکر کردن به اینکه راجع به تو چه حرفهایی زده شده، فکر کردن به اینکه دلنگرانیت رُ جای ِ فضولی گذاشتن، درد ِ دلت رُ جای ِ "..." گذاشتن و ازهر حرکت ِ تو برداشت ِ دیگه ای شده انقدر قوی هست که دوست بودن و دوستیت دیگه برات ارزشی نداشته باشه... شاید هم تو دیگه آدم سابق نیستی که از حرف و سخن دیگران ساده رد می شدی، می گفتی حالا حرفیه که زده، شاید عصبانی بوده، شاید همینجوری یه چی پرونده و خیال می کردی دلت مثه دریا می مونه که تمام ِ بدی ِ آدمها و شاید بهتر بگم دوستات یا کسایی که خیال می کردی دوستن توش شسته می شه! اما الان یه اقیانوس هم توی ِ قلبت باشه گاهی چنان حرفها زهرآگینن که فکر کردن بهش چشمت رُ تر می کنه چه برسه به اینکه بخوای ازش ساده بگذری! به همین راحتی ریسمان ِ دوستی ِ چندین و چندساله ت از هم گسسته می شه و اگه هم امکانش باشه که از نو گره بخوره، تو دیگه علاقه ای نداری به این رفاقت ِ دوباره که امتحان ِ خودش رُ پس داده! تنها نشونه ای که باقی می مونه یه خار ِ ریز ِ دردناکه که توی قلبت به یادگار مونده نشونه ی خریتت! 8 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ همه جا زلزله اومده جز شمال منم هیجان میخـــــــــــــــــــــــــــــــوام 8 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ خدایا...! اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم! مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردی:gnugghender: 7 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ دلم خیلی هوای مشهد رو کـــــرده،خدا کــــــــنه بتونیم بریم.........بشه.......... خــــودت بطلبمون................ 6 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ رو انجمن خاک مرده ریختن پرنده پر نمیزنه تو انجمن 4 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ خوب معلومه وقتی انجمن همش قاطی کنه ،بچه هام میلشون میره خوب....... همیشه این موقع شلوغ بود، دقیقا مثل مرده هاست............. :164: :164: 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده