رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تهی کن جام را ای ساقی مست

که امشب میل جام دیگرم نیست

مرا از سوز ساز و خنده ی می

چه حاصل ؟ زانکه شوری در سرم نیست

خوش آن شب ها ، خوش آن شب های مستی

که با او داشتم خوش داستان ها

 

نادر نادر پور:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

آبروی حسین به كهكشان می ارزد

 

یك موی حسین بر دو جهان می ارزد

 

گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست

 

گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

باز آید و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز

و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

 

ز زير زلف دوتا چون گذر کنی بنگر

که از يمين و يسارت چه سوگوارانند

  • Like 4
لینک به دیدگاه

در نهفت پرده شب

دختر خورشید

نرم می بافد

دامن رقاصه صبح طلایی را

وز نگاه سیاه خویش

می سراید

مرغ مرگ اندیش

چهره پرداز سحر مردهست

چشمه خورشید افسرده ست

می دواند در رگ شب

خون سرد این فرسب شوم

وز نهفت پرده شب دختر خورشید

همچنان آهسته می بافد

دامن رقاصه صبح طلایی را

 

استاد ابتهاج:ws37:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

این می چه حرامیست

که عالم همه زان می جوشند

یکدسته به نابودیه نامش کوشند

آنان که بر عاشقان حرامش کردند

خود خلوت از آن پیاله ها می نوشند

 

 

 

همای

  • Like 4
لینک به دیدگاه

هر چه دام افکندم، آهوها گریزان‌تر شدند

حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته

هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست

هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...