Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۴ 99% حرفای این تاپیک حرف دل هممونه.... دلمون چقدر بزرگه.... .... 11 لینک به دیدگاه
aseman70 790 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۴ خیلی مسخره س یه آدم احساساتی باشی بخوای ادای آدمای عاقل و منطقی رو در بیاری... یکی به من یه چیزی بگه خب!؟ 6 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۴ بیایم به آدمای اطرافمون احترام بذاریم به عقاید، سلایق و خواسته‌هاشون احترام بذاریم و برای نظراتشون ارزشم قائل بشیم شاید اون آدما اصلا شبیه شما نباشن و اصلا شبیه شما فکر نکنن اما ارزشمندن! سعی نکنیم با دلیل و منطق خودمون، دیگران رو مجاب کنیم که کاری رو بکنن که اصلا دوستش ندارن و با روحیاتشون سازگار نیست! برای زندگی دیگران تصمیم نگیریم! من ترجیح میدم راه زندگی رو اشتباه برم اما خودم قدم بردارم! هرکس با عقل و منطق خودش سعی میکنه بهترین راه رو برای زندگیش انتخاب کنه ما فقط اجازه داریم به دیگران مشاوره بدیم و راهنمایی‌شون کنیم؛ نه اینکه براشون تصمیم بگیریم! بذاریم هرکس خودش زندگی کنه! برای دیگران زندگی مورد نظرمونو نسازیم و بهش تحمیل نکنیم! 12 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۴ مردی و مردانگی هیچ ربطی به هم ندارند ... گول شباهت ظاهری کلمات را نخورید نر بودن جنسیت است و مرد بودن هویت.... 9 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۴ میخوام از تو بنویسم امشب تویی که فکر میکردم میشناختمت ولی حالا که نیستی فهمیدم که نمی شناختمت امروز اگه بودی قدرتو بیشتر میدونستم .... روحت شاد ... 14 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۴ این روزا نداشتن نرمافزارای ارتباطی از دنیا بی خبرم کرده... 4روزه تمامو با بی حوصلگی رد کردم هیچکس به خودش نگفته بود بزار این خبر خوش به نسرینم بگم.. من تو حال خودم و مدام در حال خدا خدا...که خداجون سعی میکنم این اخرین چیزی باشه که ازت میخوام برای دیگران..قول نمیدم سعی میکنمبعد داغون و نگران کسی که خیلی برام عزیزه.. امروز تو حال خودم بودم در حال رانندگی با ابجیم...گفتم ابجی یه بستنی مهمون تو گفت باشه بریم ....بعد یه دفه گفت شنیدی مشکلش حل شد تو گروپ گفتن ...اولش فک کردم داره شوخی میکنهدیدم جدیه در همون جایی که بودم زدم روی ترمز و از خوشحالی زدم زیر گریه...وااااای خیلی حس خوبی داشتم اصلا نمیشد جلوی خودم بگیرم ، شانس اوردم خیابون خلوت بود چندتا خانومم رد شدن حالا چه فکری کردن خدا میدونه ولی اگه فضا مهیا بود جیغم میکشیدم دیگه:hapydancsmil:کلا انگار سبک شدم...گفتم خب حالا بگو تو چی میخوای مهمون منشانس داری یا نقشه بود که اینبار بندازیش به من:vahidrk:با چشای اشکی رفتم بستنی خریدم...انقد خوشحال بودم که برام مهم نباشه کی چه فکری میکنه...مهم این بود که اون لحظه دنیا برای من بود دیگه بعد از شامم زدم بیرون به سمت شهر بازی ...کل انرژیمو تخلیه کردم .شبیه بچگی هام..خیلیییییییییییییی خوشحالم الان خیلییییییییییییی خداجون باور کن وقتیی حس میکنم هستی کل دنیا با همه ی داشته ها و نداشته ها ماله منه:hapydancsmil: بهت اعتقاد دارم پس اعتماد میکنم...و همه چیو میسپارم به خودت وااای چقد دلم میخواد داد بزنم:shad:دااااااااااااااااااااااااااااادو فریااااااااااد اخیش 13 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۴ روزات بگذره خوشحال و راحت... از ته دلم زندگي رو با عشق ميخوام " واست " ... 12 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۴ دارم خفه میشم از دیشب... با نذر از خدا خواستم تا صبح حالم خوب بمونه و کسی رو بیدار نکنم شب.... خدایا تورو به این روزای خوب قسمت میدم حالم خوب کن.... قلبم سنگینی میکنه و هیچکاری نمیتونم بکنم.... کی اول صبح اینطوری اشک میریزه که من دارم میریزم.... ....... 9 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۴ ...فایل مورد نظر غیر مجاز است...زیپ ادم شده 7 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۴ خدایا شکرت... حالم خوبه... خدایا انقدر ازت ممنونم که نمیتونم به زبون بیارم.... خدایا سایه بزرگترا رو از سرمون کم نکن... ♥♥♥♥♥♥ 9 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۴ بچه بودیم شوق مدرسه داشتیم! میگفتیم فقط بریم مدرسه دیگه همه چی خوب میشه اومدیم دبستان گفتیم راهنمایی راحت تر میشه راهنمایی گفتیم دبیرستان خوب میشه دبیرستان گفتیم پیش دانشگاهی دیگه راحته پیش دانشگاهی گفتیم دیگه کنکور که رد بشه و دانشگاه قبول شیم دیگه هتله!!! دانشگاهم خبری نشد گفتیم دیگه ارشد راحت تره! ارشد هم .... !!!!!!!!!! الان برا ازدواج هم همینه! بچه ها فکر نکنین توی ازدواج همه چی راحته! مطمئن باشین سخت تره! شاید قشنگ باشه، اما سختی کم نمیشه! هیچ وقت! این بود یه تجربه 13 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۴ اخر ترم........هفته اخر......داستان میان ترم......چیه نمیدونم...........:w74:......... 5 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ خیلی وقته حوصله ی اومدن به انجمن رو ندارم. اینجا دوستای خیلی خوبی پیدا کردم که یکی یکی رفتن. اول از همه MEMOLI (مرضیه عزیزم)که تو باشگاه مهندسان با هم دوست شده بودیم و بعدش اینجارو بهم معرفی کرد بعدش با پرتو (زهرا) دوست شدم که مدیر تالار گرافیک بود.بعدش با متین(دلنواز)-عطر بارون-مینا-فریماه و... وقتی میام و نیستن خیلی دلم میگیره. دوستای خوبم دلم برای همتون تنگ شده 9 لینک به دیدگاه
aseman70 790 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ تو از کجا رسیدی ناگهان؟ من و تنهایی ام نقشه ها میکشیدیم.... داشتیم با هم دنبال "خودم" میگشتیم که تو آمدی!... اشک های این روزهایم تمام نقشه هایم را با خود میبرد... حالا باید تو را کشف کنم!!.. راستش را بخواهی فکر میکنم کمی بی موقه بود... پس تکلیف "خودم" چه میشود؟؟ مبهم معلق ما یعنی چه میشود؟؟ خدا به دادم برسد... 9 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ نمیدونم خوبه یا بد یا اصلا مهم هست یا نیست که تو جمع باشی و برای هیچ کسی مهم نباشه بود و نبودت ... که هیچ کسی هیچ جا یادت نکنه . که همه بعنوان یه انسان خشن ازت یاد کنند. خیلی بده . ازت نظرخواهی کنند بعد با دونستن اینکه یکاری درصد اشتباهش بیشتره بازم انجامش بدهند صرفا برای اینکه حرف و نظر تو نباشه .. هرچند بعدش به حرف تو میرسند که خیلی دیره .. دلم نمیخواد دیگه اصلا کسی ازم نظر بخواهد . سخته بدونی جلوی مسیر توی راه یه خطری هست و با گفتنت و گوش ندادن باقیه به حرفت اون خطرت و تجربه میکنند و دیگه زبونت از گفتن هر حرفی قاصره این وسط ... جای بدی از زندگیمم . یه قسمتهایشو اصلا دوست ندارم . خدا ردش کنه یا منو رد کن یکم باید دور بشم از محیطم . کمکم کن بخیر بگذرونمش 19 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ خود فروش ها و دگر فروش ها پست فطرت که چه فرض کنم بی فطرت هستند خدایا ما را از خود فروشی و دگر فروشی حفظ کن:5c6ipag2mnshmsf5ju3 14 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ بی حساب و کتاب شد احوالم با تو.. فرشته ای...اگر آدم بودی ، چُرتکه می نداختی برای گوش دادن به حرف هایم... 17 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ باید بی گمان..... ساده و آسان..... از آسمان برخی آدمیان گریخت ... 11 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ بعضی ها در عین خر پول بودن چقدر فقیرند و خیلیا در عین فقیر بودن چقدر ثروتمند دلم برای دسته اول که فقیرند میسوزه خیلی ....... یاد اون داستان کوتاه در ییک روستا افتادم که یه بچه فقیری بود که در کلاس لباس درست و حسابی نداشت معلم یک دست کت و شلوار میاره سر کلاس و به بچه ها میگه بچه ها هر کیدوست داره کت شلوار به یکی برسه اسمشو بنویسه بده به من اسم هرکی دراومد میدیم به اون معلم یک اسم درومد علی همون پسر فقیر و اشک در چشمان معلم حلقه زد گفت خدارو شکر ولی وقتی خونه رفت دید تک تک بچه ها همشون اسم علی رو نوشتند فهمید همه خدایان در کلاس او جمع بودند ... میدونید اینا ثروتمندند نه اونایی که بینی رو بالا میگیرند و طوری روی زمین راه میرند که ....ولش کن نگم بهتره همه میدونید..... 18 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ سلام به همه!!!!! سلام به هرچی با معرفته...... دم همتون گرم که جامو خالی کردید (دم خودمم گرم که اومدم!!!) 13 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده