viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ امشب حسابی خیط شدم. تو فیس بوک یکی به اسم آرام درخواست دوستی داد، پذیرفتمش. کامنتاشو و لایکاشو که دیدم فهمیدم آتئیسته، کلی خوشحال شدم که یه دوست دختر آتئیست پیدا کردم، بهش پی ام دادم، کلی چت کردیم، قرار شد بیاد دانشکده مون و همو ببینیم و ... گفت عکسش تو گالریش هست، رفتم ببینم، هرچی گشتم عکس دختر ندیدم، پرسیدم میگه پسره دلم دوست دختر متولد 67 به اونور آتئیست میخواد، دارم ولی دوره ازم، تهرانه، دوست دختر آتئیست نزدیکتر میخوام که برم و بیاد...:girl_in_dreams: 15 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ گاهی دلم برات میسوزه خدا ... گاهی هم ازت متنفر میشم .... نمیشه یکم منصف باشی ؟ 6 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ اینجا زمین است. رسم آدم هایش عجیب است! اینجا گم که مى شوى به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند. 10 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ اصولا تحقیقات ثابت کرده یه سری حرفا تُف سربالان !! همون بهتر که آدم حناق بگیره جایی چیزی نگه ، چون آخرش همه چی برمیگرده تو صورت خودش ! 22 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ چی بهت بگم خوبه خوش قول دارم کم کم به خوش قولی هات عادت میکنم م م خودت هم عادت کردی میگی نه ببین () 9 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ به قول یکی...بعضی وقتا باید نشست و زار زار گریه کرد...اصن با بیل باید بزنیم تو سره خودمون...زار بزنیم تا خالی شیم..... یه وقتایی واقعاً باید این کار رو کرد... 17 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ بعضی از ادمای انجمن همین که هستن آدم حس خوبی داره شاید اصلا کاری باهاش نداشته باشیا ولی اسمشون که میبینی یا چراغشونو که میبینی روشنه یه آرامش خاصی می گیری 23 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ امروز یکی از بدترین روزای عمرم بود ... همه چی دست به دست هم داده بود که داغونم کنه ... از خبر کذایی اومدن نمره های 3 تا ازدرسا و نامردی کردن استادا .... تا اس ام اسی که از وقتی اومده بود ، تمام اعصابمو بهم ریخته بود ... تا از دانشگاه و اون وضعیت کذایی دربیام و برم شارژ بخرم یه دو ساعتی طول کشید ... تو این مدت نه نمره برام مهم بود ، نه معدل نه هیچی ... فقط همه ی ذهنمو مرور می کردم ببینم به کی ، کجا و چی گفتم که لایق دریافت همچین اس ام اسی از یکی از بهترین دوستامم ... سرم داشت منفجر می شد انقد که فکر کردم به این قضیه و ذهنم به جایی قد نداد ... به محض اینکه شارژ گرفتم از طرف پرسیدم چی شده ؟!! می دونین چی جوابمو داد ؟ " ستاد دلهره و اضطراب چند لحظه ای :دی " . . طرف قصدش فقط و فقط شوخی بود و من تمام این مدت داشتم خودمو بازخواست می کردم و به نتیجه ای نمی رسیدم ... بغضم ترکید و واسه چند دقیقه بلند بلند گریه کردم ... درسته شوخیِ داغونی بود ... اما بالاخره شوخی بود و اگه امروز انقد بد بیاری نمی آوردم و شارژم سر کل کل با اون استاد مزخرف تموم نمی شد ... احتمالا دور همی کلی هم می خندیدیم ... . سرم داره می ترکه ! 22 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ همیشه با خودم می گفتم پشت سلاما هدفی نیست .... اما بعد از چند سال باورم شده پشت هر سلام و محبتی حتما هدفی هست ..... هنوز اونقدر مهربون نیستیم که محبتمون بی هدف باشه .... و چقدر بده بعد از یه مدت طولانی بفهمی تک تک اونایی که بهت محبت کرده بودن فقط و فقط تو رو خر فرض کرده بودن .... حالم ازین جماعت بهم می خوره .... 22 لینک به دیدگاه
yasi * m 5032 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ من مطمینم کلمه هایی هستند ،که میتونن،همه چیو توضیح بدن،همه ی ناراحتی رو ، خستگی و دلتنگی و ،همه ی دوست داشتن و ...میتونن این بغض و قبل اینکه کسی و خفه کنه، یا حتی اشکی ریخته بشه آروم کنن...میتونن حس هایی رو توضیح بدن که فقط میتونی آرزو کنی از تو چشمات خونده بشن،ولی خودتم میدونی هیچ وقت خونده نمیشن...کاش میتونستم این کلمه هارو پیدا کنم... 20 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ چند روزه شديدا دلم مي خواد يكي بهم هديه بده!!! ولي هيــــــــــــــــچ خبري نيست... 17 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ در ادامه پست قبلی، من سالهاست دلم میخواد یکی بهم هدیه بده ولی کو؟ :texc5lhcbtrocnmvtp8 17 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ امروز چقدر روز جالبی بود کاری رو انجام دادم که یک سال بود جراتشو نداشتم :hapydancsmil: باریکلا به من آفرین به من :hapydancsmil: 15 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ چرا امروز اینقد عجیب غریبه مملکت؟!!!! اون از اون همه امنیتِ خفن برای اجلاس:w410: اون از شستوشوی عوارضی و گارد ریلا از اوونور هلیکوپترهای مشکوک توو آسمون گم کردن آدرسِ فرودگاه(چه ربطی داشت) ویلون شدنمون توو راه برگشت به خونه(بازم بی ربط) خیابونِ شلوغ که اگه میزاشتی ماشینا از توو خونمونم رد میشدن عروسیِ اوونور خیابونمون که چقدرم ماشینشو بیریخت تزیین کرده بودن! بازم خیابونِ شلوغمون مردِ کنارِ عابر بانک که کم مونده بود کارتِ خواهرمو بگیره خودش پول واریز کنه براش بس که توو حلقمون بود! اینم از هیئتِ سینه زنی سرِ خیابونمون!!! دقیقا هم راستای جایی که عروسی داره برگزار میشه و همه با لباسا و موهای درست شده میرن توو تالار!!!! خدایا اخر عاقبتمونو بخیر کن 16 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ این پیغام هدیه ای است به تمام کسانی که منتظر هستند بفرمیووو :icon_gol: :icon_gol: 18 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ منم مدال گرفتتتتتم:hapydancsmil: تازه اسمم روش نوشتن 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده