nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ هوا بد گرفته احساس خفقان جاری است 12 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ دلمان دوتا گوش برای شنیدن میخواهد گوش هایی که حتی اجازه بدهند دری وری بگویی! آیا واقعا تنهایی بد دردیه؟یا خوب دردیه؟اصلا درده؟:JC_thinking: 9 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ واسه کلاس طرح هفته بعدمون هیجان دارمممممممممممممم سخته ولی 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ برادرا خواهرا سه تا چسب زخم ازم بخرین هزار تومان. تو رو خدا،به خدا بچه مریض دارم،قرض دارم و............. =========================== این ها دل نوشته نبود،بلکه حقیقت زنی بود امروز در متروی تهران. و صدها بچه فقیر دیگر لواشک به دست و التماس کنان که هر روز در این متروی لعنتی میبینم و اینها حتی دنیای مجازی هم ندارند که دل نوشته شان را آنجا بگویند....... 26 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ میخوریم تا خرخره شکم آید جلو (آآآآآآآآآآآآه) سینه میرود عقب (آآآآآآآآآآآخ) مست باشی و سرت بالا یا نعشه و سرت و پایین سینت که رفت عقب ... دگر جگر سیخی چند ... شکم که پر شد ز غذا ساعتی بعد که تهی شد در خلا بخور افسون وقتت را که حمال بودی ساعتی را بزن بر طبل بیعاری که آن هم عاااااااااااااااالمی دارد. :ydm47612zsesgift969 16 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ دلم برای خوابیدن.....دلم برای انجمن ....دلم برای زندگی کردن تنگ شده دلم برای دوستانی که دیگه معلوم نیست دوست هستند یا دشمن تنگ شده دلم برای تابستون با روزهای بلندش تنگ شده تابستونم به فنارفت 14 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ تقدیم به آنکه هیچ وقت نبود: تو بارون چشات دیدم که ابرا خوب می بارن رو پوست نازک و صافت چه بوسه ها که میزارن تو انگار مست بارونی ، منم که مست چشماتم تو میخوای دورشی و من هنوزم باز باهاتم بدون تو دیگه بارون نه مثل قبل میمونه همش تکراز این قصست که اشکام اینو میخونه هوا باز تو نگاه تو همش از رعد میلرزه اینا اشکای من نیستش همش از چشم تو قرضه برو شاید گزارش شد کماکان تا همین لحظه هوا و صاف و چه سوزانه اگر چه این دورغ محضه . . . . . . پ.ن: به یاد کانون شعر و ادبیات دانشگاه 11 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ زندگیم شده مثل تخته نرد/ تاس ها رو انداختم انداختی انداختن... شیش نیاوردم...مهم نیست.. مهم اینه که خوب بازی کنم... 12 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ آدم بره بمیره...اما حزب باد نباشه 13 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ چه بنویسم که تو می دونی....که ردپای نگات رو نمه خاک ایوون ذهنم....میون گل های مونده.... و چه ردی قشنگتر از اینکه... من ته مانده ذهنت می مانم...جایی که دستت نمی رسد تا پاک کنی..... 6 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ خو منم دلم می خواد..... :viannen_38: سخته ولی نشدنی نیست !!! 4 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ خداوندا! در گلویم ابر کوچکی است که خیال بارش ندارد... میشود مرا بغل کنی؟؟ 14 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ رؤیا پردازی هم عالمی داره ها..... 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ من گاهی قدم هایم در آب سبک تر است در مقابله قدم هایم با دل سنگین... من هرچه سنگینی در دل دارم...در کنار صخره ای می گذارم...و به دریای رهایی می روم.... و جالب آن که همیشه فراموش می کنم که در برگشت سنگینیه دل را بردارم.... 9 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ ای سراپایت سبز... دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار... و لبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش لبهای عاشق من بسپار... باد مارا باخود خواهد برد... باد مارا باخود خواهد برد... 9 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ پاییز...خش خش برگا...صدای بچه های مدرسه....نگاه کمرنگ خورشید.....همه چیز این فصل مثل همیشه است جز زنگ صدای مردم شهر، جز چشمای کم فروغشون...جز رخوت و ناامیدی که از قدمهاشون بر میاد...کاش میتونستیم واسه همدیگه کاری بکنیم.... 7 لینک به دیدگاه
partow 25305 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ مگه نمیگن خدا صدای دل شکسته رو میشنوه ... پس چرا جواب نمیده ... 7 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ دلم گرفته از این ورژن جدید / بعضی اوقات که می خوام پستی رو ویرایش کنم قفل می کنه اساسی 5 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ نمیخواستم قدرنشناس باشم...لحظه به ستوهم آورد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده