رفتن به مطلب

باز بوی بـاورم خـاکستری ست...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 424
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دل خوش از آنيم که حج ميرويم

 

غافل از آنيم که کج ميرويم

کعبه به ديدار خدا ميرويم

 

او که همينجاست کجا ميرويم

 

حج بخدا جز به دل پاک نيست

شستن غم از دل غمناک نيست

دين که به تسبيح و سر و ريش نيست

هرکه علي گفت که درويش نيست

 

صبح به صبح در پي مکر و فريب

 

شب همه شب گريه و امن يجيب

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دلم گرفته ...

 

به اندازه ی تمام لحظه های تنها بودن

 

به اندازه ی عمق تمنای رها شدن

 

و به اندازه ی وسعت معنای زنده بودن

 

دلم تنگ است ...

 

برای روزهایی که نمی آیند

 

برای پرندگانی که نمی خوانند

 

و برای خنده هایی که گریزانند

 

دلم پریشان است ...

 

به خاطر درهای بسته

 

به خاطر یک راز مبهم سربسته

 

و به خاطر اشتیاقی که به گل نشسته

 

بغضی است که راه چاره را گم کرده و چشم هایی که نیاز باریدن را به سرحد اوج

 

رسانده و انتظار آمدنی که مرا ذره ذره به نابودی کشانده

 

ولی هنوز هم دلم گرم است ...

 

به وجود مهربان وجودی که تکیه گاه من و توست

 

به وجود سراسر جودی که پشت وپناه من و نوست

 

هنوز هم قلبم می تپد ...

 

به عشق یک لحظه نگاهی که تمام دنیای من و توست

 

به امید لطف و شفاعت او که جبران گناه من و توست

  • Like 4
لینک به دیدگاه

آسمون آرزومون پر از ابرهای تيره

آسمون آرزومون پر از ابرهای تيره

لالايی واست بخونم تا شايد ، خوابت بگيره

اگه از خواب نپريدی ، توی خواب خدا رو ديدی

يه جوری بپرس ازش كه ، دلامون چرا اسيره

باز كه چشماتو نبستی ، ببينم باز كه نشستی

می دونم ، يه جوری هستی ، كه دلت از همه سيره

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دل واسه عاشق نبودن راه نداره ، ناگزيره

چشای تو شده خسته ، بغض آرزوت شكسته

اما باز تو فكر اينی اگه من رو نپذيره

بهتره بيدار نشينی ، بهتره بيدار نشينی ، اونو توی خواب ببينی

واسه ديوونه بودن عزيزم ، هميشه ديره

خوش به حال بعضی مردم ، كه شدن تو زندگی گم

خوش به حال بعضی مردم كه شدن تو زندگی گم

التماس بی گناه ها پيششون چه قدر حقیره

نه به فكر عطر ياسن ، نه به فكر التماسن

خنده داره واسشون كه دل ما ، يه جايی گيره

چی بگم ، شبم تموم شد ، نديدم اونو ، حروم شد

كاش می دونست يكی اين جا ، بد جوری واسش می ميره

كاش كه بود يه قطره بارون واسه طرح نامه هامون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
از كسی كه تو كويره

كاش كه بود يه قطره بارون واسه طرح نامه هامون

به دل هميشه دريات از كسی كه تو كويره

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تنها در بي چراغي شب ها مي رفتم.

دست هايم از ياد مشعل ها تهي شده بود.

همه ستاره هايم به تاريكي رفته بود.

مشت من ساقه خشك تپش ها را مي فشرد.

لحظه ام از طنين ريزش پيوند ها پر بود.

تنها مي رفتم ، مي شنوي ؟ تنها.

من از شادابي باغ زمرد كودكي براه افتاده بودم.

آيينه ها انتظار تصويرم را مي كشيدند،

درها عبور غمناك مرا مي جستند.

و من مي رفتم ، مي رفتم تا در پايان خودم فرو افتم.

ناگهان ، تو از بيراهه لحظه ها ، ميان دو تاريكي ، به من پيوستي.

صداي نفس هايم با طرح دوزخي اندامت در آميخت:

همه تپش هايم از آن تو باد، چهره به شب پيوسته ! همه

تپش هايم.

من از برگريز سرد ستاره ها گذشته ام

تا در خط هاي عصياني پيكرت شعله گمشده را بربايم.

دستم را به سراسر شب كشيدم ،

زمزمه نيايش در بيداري انگشتانم تراويد.

خوشه فضا را فشردم،

قطره هاي ستاره در تاريكي درونم درخشيد.

و سرانجام

در آهنگ مه آلود نيايش ترا گم كردم.

 

ميان ما سرگرداني بيابان هاست.

بي چراغي شب ها ، بستر خاكي غربت ها ، فراموشي آتش هاست.

ميان ما "هزار و يك شب" جست و جوهاست

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دوباره تَش زده بر قلب نازک سیگار

هوای سرد و تو و فندک و پُک سیگار

تو طبق عادت هر روز می نویسی باز

به روی صندلیت " عشق " با نوک سیگار

و سرفه می کنی و یاد حرف های منی

که گفته بودم انگار با تو که سیگار ،

برای حنجره ات خوب نیست دست بکش

و دست می کشی از آخرین پُک سیگار

نه ! جای پای کسی نیست جز خودت این جا

فقط زمین و تن بی تحرک سیگار

کسی نمی رسد از راه ، سخت می رنجی

و می روی که ببینی تدارک سیگار

نجمه زارع

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مـــــن

 

نبودنت را ، تــــــاب می آورم

 

رفتنت را ، تحمـــــّل میکنم

......

فراموش شدنم را ، بــــاور میکنم...

 

امــــــا......

 

فــــــراموش کردنــــــت...دیگر...کـــــارِ مــــــن

 

نــــــیست ....!!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من چی؟ ما چی؟ تو چی؟

ما کجای این قصه هستیم؟

ما چقدر دیده می شیم؟ ما چقدر تاثیر داریم؟

وقتی من بمیرم چند نفر فقط و فقط برای ادای احترام به خودم نه کس دیگه ای توی مراسمم شرکت می کنند؟ یا واقعاً متاسف می شن؟

من چقدر توی شیرین کردن زندگی های بقیه تاثیر دارم؟ چقدر می تونم خرابی های زندگی رو تعمیر کنم؟

چند نفر وقتی من بمیرم به یادم لبخند می زنند و با خودشون می گن اون چقدر آدم خوبی بود و فلان روز فلان جا به من کمک کرد...

کاش آدم بتونه زندگیش رو زنده گی کنه و هر کس و هر جا که هست خوب باشه ...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

پرسید "سکوت کنم یا زندگی ؟"

 

گفتند "فرقی نمیکند ...! زندگی با تو کاری میکند تا ناچار شوی سکوت کنی... آخر راه ..."

  • Like 7
لینک به دیدگاه

کاش می شد لحظه ای پرواز کرد

حرفهای تازه را آغاز کرد

,کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه درویش بود

......,کاش تا دل می گرفت و می شکست

............عشق می آمد کنارش می نشست

,کاش با هر دل دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

  • Like 2
لینک به دیدگاه

عادت می کنیم

 

به همه روزها...

 

هفته ها...

 

سالها...

 

عادت می کنیم به همه ی حرفهایی که می شنویم

 

به همه درد هایی که می کشیم

 

به همه آرزوها...

 

خوابها...

 

خیالها...

 

حتی به مرگ هم عادت می کنیم

 

ساده تر از آنچه که فکرش را می کردیم...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...