- Nahal - 47,858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۸۹ مباد که به تو اعتماد کنم: آنگاه که دستانم را فشردی ترسیدم مبادا که انگشتام را بدزدی و چون بر دهانم بوسه زدی دندانهایم را شمردم غادة السمّان 6 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ دست های من پر از تو بود رو به هر که بنشینم رو به روی توام... 6 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ دلهره ی نبودنت در خرمن احساسم چون پرنده ای گستاخ هجوم می آورد و این در حالیست که من در این مجادله ی یک طرفه مترسکی بیش نیستم 5 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ مداد را برداشتی طرح مرا نه،آن گونه که هستم! همان که می خواستی کشیدی تمام ِ بهانه ی رفتنت این است که عوض شده ام مداد را بر میدارم طرح ترا همان گونه که هستی میکشم میتوانی بروی. 5 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ گفتم: بیا دل به شرط چاقو! پوز خندی زد و گفت: این روزها بادکنک فروشها هم چاقو دارند... 5 نقل قول لینک به دیدگاه
sarooneh 2,052 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت خداوندا تو مسئولی خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است 3 نقل قول لینک به دیدگاه
sarooneh 2,052 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ دوئل همه دوئل های دنیا یک رسم دارند پیش از آن که قدم دهم را برداری به تو شلیک می شود این را میدانم اما دیگر برای همه چیز دیر شده تو هفت تیرت را هم آماده کرده ای پس بیا به هم پشت کنیم من رو به آپارتمان قدیمی مان قدم بر میدارم تو رو به ایستگاه راه آهن 1....2...3...4....5...6... و پیش از آنکه قدم دهم را برداری مرا فراموش میکنی دوئل تمام شد . . تو رفتی و من مردم... 3 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اسفند، ۱۳۸۹ تو را چه به فرهاد؟ یک فرهاد است و یک بیستون عاشقی تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار... من باورت می كنم 3 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اسفند، ۱۳۸۹ زمانی کوه بودم حالا دیگر آدم شده ام... می رسیم به هم ؟! 9 نقل قول لینک به دیدگاه
- Nahal - 47,858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ گاهی حس می کنم دلم رو نمی شه حتی با نخ سوزن دوخت..... 8 نقل قول لینک به دیدگاه
- Nahal - 47,858 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۸۹ روی گونه هایم سد می سازم ! هر قطره از این اشک ها شهری را شاعر خواهد کرد !!! میلاد تهرانی 10 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ دو به دو می روند با هم دو پرنده در مه دو اسب در جاده دو قایق در اسکله من دو ندارم در مدرسه تا یک بیشتر نخوانده ام و دفتر ریاضی ام پر از تمرین های شعر است 8 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ دیروز عاشق بودم امروز را تحمل میکنم فردا خواهم مرد با این حال هنوز امروز و هم فردا به خوشی دیروز فکر میکنم... 5 نقل قول لینک به دیدگاه
- Nahal - 47,858 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۰ وقتی همه کلاف های زندگی به هم گره می خورند حس می کنم خدایی نیست. اگه باشه باید بهم نشون بده وگرنه منو از لیست بنده هاش حذف کنه. 4 نقل قول لینک به دیدگاه
- Nahal - 47,858 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۰ زندگی ام از تولد تا . . . تو و از تو تا . . . نبودنت، به دو نیم شد. زمین هیچگاه سراسر روشن نبوده است. من با زمین می چرخم، یا زمین دیگر نمی چرخد، که روز بر نمی آید؟ 5 نقل قول لینک به دیدگاه
- Nahal - 47,858 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۰ هنوز زنده ام ... و این برایم عجیب است فرصت مردن هم ندارم..... از : سینا بهمنش 3 نقل قول لینک به دیدگاه
*Polaris* 19,606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۰ همه چيز از جايی شروع شد که گفتی دوستم داری گاهی برای يک عمر بلاتکليفی بهانه ای کافيست... 5 نقل قول لینک به دیدگاه
دلوار 284 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۰ تنهانه منم که من منم باقیست هستند کسان که میزنند جامی برجام دگر که خون من جاریست تنها که شوم من نشوم نزد دلم احساس دلم من بشود من که دگر من نشوم با تمام علاقه ای که بهت دارم ازت جدا میشم 2 نقل قول لینک به دیدگاه
دلوار 284 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۰ دلهره ی نبودنت در خرمن احساسم چون پرنده ای گستاخ هجوم می آورد و این در حالیست که من در این مجادله ی یک طرفه مترسکی بیش نیستم:4uboxsmiley: 2 نقل قول لینک به دیدگاه
Sanaz. 445 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۰ حالا من مانده ام و پنجره ای خالی و فنجان قهوه ای كه از حرف های نگفته پشیمان است...! 7 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .