خاله 3004 ارسال شده در 4 آذر، 2011 تنها بی هوائی، آدمی را خفه نمی کند! گاهی، هوائی شدن، آرام ، آرام بدون رو سیاهی، خاموشت می کند! 10
- Nahal - 47858 ارسال شده در 9 آذر، 2011 نصف حرفهایت دروغند و نصف دیگرش را هم هرگز بر زبان نمی آوری . آیدین روشن 9
Ssara 14641 ارسال شده در 9 آذر، 2011 نه فیلتــ ـر بودم نه زنــ ـدانی با لبـــ هاش اما نمیگذاشتــ حرفــ ــ بزنم، دیکتــ ـاتور من ... ! 7
PinkGirl 1453 ارسال شده در 8 دی، 2011 من آن پرنده را که می خواند در سر من و مدام می گوید که دوست ام داری و مدام می گوید که دوست ات دارم من آن پرنده ی پُرگویِ پُرملال را صبح فردا خواهم کشت ... ژاک پره ور 9
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 10 دی، 2011 هر شب روی تخت من زنی تنها می خوابد و من تا صبح، به آرامی اشک هایش را پاک می کنم ... 9
- Nahal - 47858 ارسال شده در 10 دی، 2011 گفت: حالت را نمی پرسم چون می دانم خوبی ... عکس هایت همه با لبخند اند !! و نمی دانست عکاس که می گوید سیـــــــــب من یادِ حماقتِ آدم می افتم و ... پوزخند می زنم !!!! 7
*mishi* 11920 ارسال شده در 11 دی، 2011 خسته نشدی مترسک؟ چرا انقدر دستهایت را باز میکنی، وقتی میدانی کسی در اغوشت نمیگیرد. 8
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 11 دی، 2011 چه زیباست که لحظات شب به انتظار نوازش خورشید بیدارند، و درخت در خواب زمستانیش، جوانه می بیند، و آسمان با خنده ی صبح، شبنم را به زمین هدیه می کند. چه زیباست که عشق از کلمات لبریز می شود. آهسته گام بردار، صمیمیت ما به روی بال شاپرک ها جاریست. بستر رویاها از جنس ابریشم نرم احساس است. در رد پای بودنت، گل های ایمان و اعتماد رویید. اعتراف می کنم که: "عشق ناموس زندگیست" وشیدایی من نه در کلام، که ریشه در پرتوهای روشن خورشید دارد 5
*mishi* 11920 ارسال شده در 25 دی، 2011 خسته ام گیج و منگ .... و آنسو تو ایستاده ای لبخند میزنی یا زهر خند به این روزگار سرگردانی من ... کاش بدانم پشت این لبخند آغوش مهربانست یا ..... خسته ام خسته ... بد درد یست که تکیه بر دیوار بدهی که نمیدانی پشت ان کوهست یا دریا ! 5
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 23 بهمن، 2011 گاه، دلتنگ دستهای تو، بغض می کنم و دیگر هیچ کس ... هیچ کس نمی فهمد من، کجا بودم، که بودم ... اصلا از کجای این دنیا پیدا شده ام ...! 9
sweetest 4756 ارسال شده در 19 اسفند، 2011 حالــــم خوب است امــــا...... دلــــم تنــــگ آن روزهایی شده که می توانستم از تــــه دل بخــــندم... 10
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 2 فروردین، 2012 هراس یعنی ... من باشم تو باشی و حرفی برای گفتن ... نباشد ! نیکی فیروزکوهی 7
Ssara 14641 ارسال شده در 5 فروردین، 2012 این روزها اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو ... یک کلمه است: " آخی " 7
hamed_063 1261 ارسال شده در 6 فروردین، 2012 شاید دوباره روزی دیدمت پس از مرگ توی باغ بهشت نمیدانم آنروز به جرم داغی که بر قلبم زدی بسویت خواهم آمد یا از تو خواهم گریخت .. 5
Ssara 14641 ارسال شده در 8 فروردین، 2012 چشمانم را که میدزدم از تو فرار نمیکنم ٬ از لحظه ای فرار میکنم که از درون چشمانم غم درونم را بخوانی 7
Ssara 14641 ارسال شده در 21 فروردین، 2012 خواستـــــــــــی دیگر نباشی … آفرین چه با اراده !! لعنت به دبستانی که تو از درسها یش فقط تصمیم کبری را آموختــــی 10
- Nahal - 47858 ارسال شده در 27 فروردین، 2012 زن که بـاشـے ، عـاشـق شـوے "چـشـم سـفـیـد" خـطـابـَت مـے کـنـنـد ! راسـت مـے گـویـنـد . . چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه "تـو" مـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے . . ( آذیـ ـن بـیـگـدلـے ) 7
ارسال های توصیه شده