رفتن به مطلب

لبخند ميزند ... تلخ !


MEMOLI

ارسال های توصیه شده

من از خود دلگیرم

و از حرفها و دلتنگی هایم

و از بی قراری های همیشگی

از این حرفهای تکراری که نه

 

من از حرفهای تازه ، دلگیرم

نمی دانم که ذهن من چرا اینگونه تنها است

که انگار عالمی دارد

و دیگر حرفهای کهنه هم تازه می گردند

و بیزارم

نه از دنیای رنگارنگ انسانها

که از دنیای یکرنگ نفسهایم

و از ثانیه های یکسان گذشتن ها

که دلتنگم

زِ هجرت نه

من از رسیدن های دیر هنگام ، دلتنگم

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 400
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم…

تمام می شود…

بالاخره تمام می شود…!!!

لینک به دیدگاه

چـﮧ فـَرقـے دآرد !

 

" شَـ ـهر ِ مـآ خآنـﮧ ے مآ باشـَد " یآ نبآشَـد . . .

 

وَقـتـے تـو نـﮧ دَر شَـ ـهر مآ هَسـتـے

 

وَ نـﮧ دَر خآنـﮧ ے مـآ . .

لینک به دیدگاه

ناگفته:

 

dot.png شعریست در دلم

شعری که لفظ نیست ، هوس نیست و ناله نیست

شعری که آتش است

شعری که می گدازد و می سوزدم مدام

شعری که کینه است و خروش است و انتقام

شعری

که آشنا ننماید به هیچ گوش

شعری که بستگی نپذیرد به هیچ نام

شعریست در دلم

شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود

می خواهمش سرود و نمی خواهمش سرود

شعری که چون نگاه ، نگنجد به قالبی

شعری که چون سکوت ، فرومانده بر لبی

شعری که شوق زندگی و بیم مردن است

شعری که نعره

است و نهیب است و شیون است

شعری که چون غرور ، بلند است و سرکش است

شعری که آتش است

شعریست در دلم

شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود

شعری از آنچه هست

شعری از آنچه بود

لینک به دیدگاه

يــــاد بِگيـر!

 

اگـــه کســـي بِهـــت گفـــت دوسِـت دارَم

 

لـُــزومـــا بـه ايــن مَعنــي نيست

 

کــه کَــس ديگـــه اي را دوسـت نـَــدارد....:icon_razz:

لینک به دیدگاه

گاهی فعل‌ها

چنان سریع ماضی می‌شوند

که باور نمی‌کنی .

می‌گویند ؛

می‌گفت .

می‌شود ؛

شد .

و رفت ؛

می‌رفت .

و رفت

و دیگر هیچ‌گاه

باز نخواهد گشت ...

 

 

رویا شاه حسین زاده

لینک به دیدگاه

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد…

تظاهر به بی تفاوتی،

تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست…

اما . . .

چه سخت می کاهد از جانم این “نمایش”

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

اسمـت را مـوج می‌بـرد

خـودت را کـِشتـی

مـوهایـت را بـاد

و یـادت را

دفـتـر گم شـده‌ام ...

اسمم را

سنـگی نـگه مـی‌دارد

خـودم را گـوری،

و یـادم را ...

مـهم نـیسـت!

ناصر تمیمی

لینک به دیدگاه

نمی دانــم …

 

چــرا بیــن ایــن همــه آدم

 

پــیــله کــرده امــ

 

بــه تــو …

 

شــاید فــقط با تــو پــروانــه می شـــوم

لینک به دیدگاه

شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...

 

خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !

 

خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...

 

خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد

لینک به دیدگاه

تلخند....لبخند تلخ...

با زمزمه ی نامفهومی آوایی مثه..ههه..

 

و بعد یک نفس عمیق...

 

و حسرت آنکه...چه ساده بوده...یا چرا صادق بوده...

 

و چرا مثه کف دست رو بوده...در حالی که همه پشت رو بودن!!!

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...