Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ می میری تو هم مثه دیگران دو بیت بزاری خلاص می میرم دیگه منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسافر را اینچنین دانسته بودم ، وین چنین دانم لیک ای ندانم چون و چند ! ای دور تو بسا کاراسته باشی به آیینی که دلخواه ست اخوان ثالث لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ تنهايي ام را با تو قسمت ميکنم سهم کمي نيست گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست / 1 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ تو به دل هستی و این قوم به گِل میجویند تــو به جانـستی و این جمع جهانـگردانند 2 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ در خدمت تو چو صرف شد عمر دراز گفتم که مگر با تو شوم محرم راز کی دانستم که بعد چندین تک و تاز در تو نرسم وز دو جهان مانم باز / 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ در پاکتی درگشوده برایت مشتی سلام و بوسه فرستادم با اندکی هوای نیالوده و چن قطعه عکس نان برای تبرک که پشتشان نوشته ام آیا دوباره می بینمت ؟ آیا هنوز وقتی که می دوم دلت هوای شانه های مرا دارد ؟ آیا هنوز بر این عقیده ای که دو دو تا مساوی چار است ؟ و هیچ قصد توبه نداری ؟ ناچارم برایت دعا کنم از فرط عشق بمیری پ.ن:از او دعا هاست هاااااااااا رویا خانوم زرین 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ یادگار از تو همین سوخته جانی ست مرا شعله از توست اگر چرب زبانی ست مرا 1 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ ای نسیم سحر، آرامگه یار کجاست؟ منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟ لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ تنها تر از یک برگ با بار شادیهای مهجورم در آبهای سبز تابستان آرام میرانم تا سرزمین مرگ تا ساحل غمهای پاییزی در سایه ای خود را رها کردم در سایه بی اعتبار عشق در سایه فرار خوشبختی در سایه ناپایداریها شبها که میچرخد نسیمی گیج در آسمان کوته دلتنگ شبها که می پیچد مهی خونین در کوچه های آبی رگها شبها که تنهاییم با رعشه های روحمان تنها در ضربه های نبض می جوشد فروغ فرخزاد 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ در دامن این مخوف جنگل و این قله که سر به چرخ سوده است اینجاست که مادر من زار گهواره ی من نهاده بوده است اینجاست ظهور طالع نحس کامد طفلی زبون به دنیا بیهوده بپرورید مادر عشق آمد و در وی آشیان ساخت بیچاره شد او ز پای تا سر دل داد ندا بدو که : برخیز اینجاست که من به ره فتادم بودم با بره ها همآغوش ابر و گل و کوه پیش چشمم آوازه ی زنگ گله در گوش با ناله ی آبها هماهنگ اینجا همه جاست خانه ی من جای دل پر فسانه ی من نیما یوشیج 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ نه هر که چهره برافروخت دلبري داند نه هر که آينه سازد سکندري داند 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ درون معبد هستی بشر در گوشه محراب خواهش های جان افروز نشسته در پس خوشه سجاده صد نقش حسرتهای هستی سوز به دستش خوشه پر بار تسبیح تمناهای رنگارنگ نگاهی می کند سوی خدا از آرزو لبریز به زاری از ته دل یک دلم میخواست میگوید شب و روزش دریغ رفته و ایکاش آینده است من امشب هفت شهر آرزوهایم چراغان است فریدون مشیری 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ تو كيستي كه من اينگونه بي تو بيتابم شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم تو كيستي كه با هر تبسم تو مثال قايق شكسته روي گردابم 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ من مثه یه تک درختم ‚ ته یک کوچه ی باریک تو یه گنجشک قشنگی! گاهی دوری گاهی نزدیک گاهی وقتا مهربونی ‚ می شینی رو شونه ی من گاهی نیستی که ببینی ‚ بغض بی بهونه ی من وقتی هستی از تو سیرم ! یه بهار بی زوالم یغما گلرویی 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۱ مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۱ مرا آرزو در زمانه یکیست که آن آرزو بر تو دشوار نیست 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۱ تردید من برگ نگاه می روی با موج خاموشی کجا ؟ ریشه ام از هوشیاری خورده آب من کجا فراموشی کجا دور بود از سبزه زار رنگ ها زورق بستر فراز موج خواب پرتویی آیینه را لبریز کرد طرح من آلوده شد با آفتاب اندوهی خم شد فراز شط نور چشم من در آب می بیند مرا سایه ترسی به رهلغزید و رفت جویباری خواب می بیند مرا در نسیم لغزشی رفتم به راه راه نقش پای من از یاد برد سرگذشت من به لبها ره نیافت ریگ باد آواره ای را باد برد سهراب زیبا گفته 2 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۱ دختری خورد شکایت می کرد که مرا حادثه بی مادر کرد 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۱ دار رنگ عوض می کنم به رنگ حیایی که سرخ می دود روی گونه ی سبزم نگاه می کند به ساعت قلبش یعنی که دیر کرده ام بمان کنار تخته سیاه و صدای باد را بکش نه صدای من شبیه شیهه ی هیچ باد رهگذری نیست چرخ می خورد کلاس و از صدای انفجار خنده پرت می شوم میان سیاهی و سوت می کشم هی باد باد تو کی مرا سوار بال خودت می کنی ؟ رویا زرین 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده