mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ کاش وقتی کنارم بودی ، بوی نم کشیدن ثانیه ها را حس می کردم . کاش احترام واژه ها را قبل از سخت شدن قلبت نگه می داشتی . مرا که به بهانه دوست داشتن ، انتظارت را در حسرت چشمانم جاری کرده بودم ، به حساب کدام اشتباه از پنجره چشمانت بیرون کردی ؟ کاش به دلخوشی های ضعف زده ام نمی خندیدی و به دادشان می رسیدی . حالا تمامی ثانیه ها بی تو غش کرده اند و کسی نیست که برای بودنشان ، کمی دلداری ام دهد . 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را چشم تو زینت تاریکی نیست پلکها را بتکان ، کفش به پا کن و بیا و بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمان روی کلوخی بنشیند با تو و مزامیر شب ، اندام تورا ، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند. پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است. **سهراب سپهری** 4 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ سوختم و آب شدم به پات امروز و فردا نداره خوشت میاد ببینی ، نه ؟ کشتن تماشا نداره قهر می کنی ، ناز می کنی ناز می کشم ، آشتی کنی قصه که نیس ، حقیقته دروغ و دعوا نداره ضرب المثل دروغ می گه نه ... دل به دل را نداره عاشق و طردش می کنن تو هیچ دلی جا نداره دوره زمونه دوره ی حرفای عاشقانه نیست صحبت پول و شهرته ، صحبتی از ترانه نیست یه روز منو خواسته بودی ، یه روز خیلی خوب دور امروز چه راحت نمی خوای ، من بد شدم بهانه نیست (مریم حیدرزاده) 2 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده ؛ به بازیش میگیریم. هر چه او عاشقتر ، ما سرخوشتر ، هر چه او دل نازکتر ، ما بی رحم تر . تقصیر از ما نیست ؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند. 2 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ پــروانــه مــن، در تــاری افتــاده. کــه عنکبــوتــش، سیــر اســت! نــه میتــوانــد پــرواز کنــد،. نــه میمیــرد 1 لینک به دیدگاه
mojhde.z 345 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ می زنم کبریت بر تنهایی ام تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام * می روم تا هر چه غم پارو کنم خانه ام را باز هم جارو کنم * می روم تا موی خود شانه کنم خنده را مهمان این خانه کنم * می روم تا پرده هارا واکنم دوست دارم؛ دوست دارم عشق را معنا کنم * شادی ام را رنگ آبی می زنم بوسه بر طعم گلابی می زنم * می دوم خندان به سوی آینه باز می خندم؛ به روی آینه * می زنم یک شاخه گل بر موی خود می نشینم باز بر زانوی خود * می نشانم روی دستم یک کتاب تا بخوانم باز هم یک شعر ناب * آری!آری! این منم این شاد و مست دوست دارم عاشقی را هرچه هست ... 1 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ قدر خوب است صبح بیدار شوی به تنهایی و مجبور نباشی به کسی بگویی دوست اش داری وقتی که دیگر دوست اش نداری 2 لینک به دیدگاه
mahtab 399 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ هرگز وجود حاضر و غایب شنیده ای ؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است 1 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو..... از داشتن تو...اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم آری من تو را دوست دارم و عاشقانه تو را می ستایم لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ مـــــــــن از کســــانی که در بــــــــــــاور خود همیـــــــــــــشه حــــــــــق دارنـــــــدمتـــنــــفــــــــــرم !! لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ ماجرای من ومعشوق مرا پایان نیست هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ صدای ساز میشوی در نوایت گم میشوم ... نسیمی فریبنده میشوی و ناگهان طوفانی خشمگین و با ان لبخند همیشگی ات می ایستی ان گوشه و حالم را نظاره میکنی چه هستی ؟ نسیمی طوفانی ؟ یا خورشیدی یخ زده ؟ که دستانت مرا می خواهند ولی قلبت ... 1 لینک به دیدگاه
gole naz 14 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۱ هی فلانی! دیگر هوای برگرداندنت را ندارم… هرجا که دلت میخواهد برو… فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری… و اما من… بر نمیگردم که هیچ! عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم، که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی! 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 دی، ۱۳۹۱ ماه من براستی که نفهمیدم این همه ترانه عاشقانه که تو برایم می نویسی مخاطبت منم یا کس دیگریست!!! نفهمیدم این همه ستاره که دور تو حلقه می زنند به خاطر ترانه های عاشقانه توست یا چیز دیگریست!!! نفهمیدم اگر از نظر تو من یه ستاره کم نور و بی اهمیت ام چرا خواستی بهت تکیه کنم و اگر تو عاشق منی چرا به همه میگویی دوستت دارم! 3 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 دی، ۱۳۹۱ یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم . چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم!همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود ""همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود"" 3 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۹۱ این منم یه شبگرد عاشق که تمامی روزهایش را به مهتاب پیوند میزند تا شاید بتواند دمی را با کلمات بی خواب به خلوت نشیند واز تو و احساس بی ریایت سخنی به میان آورد 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۹۱ موسم گل دو سه روزست ،به سر خواهد شد می درآید، که گل زرد به در خواهد شد چون فلک روی زمین از سمن و سوسن و گل همه پر زهره و برجیس و قمر خواهد شد غنچه چون با لب خشک آمده بود از اول غالب آنست که با دیدهٔتر خواهد شد غصه چون دست برآرد تو به می دست گرای که چو سرمست شوی غصه به سر خواهد شد دیگر از بهر جهان حال دگر گونه مکن که جهان دیگر و این حال دگر خواهد شد مدعی، تا دل ما عشق نورزد پس ازین گو: مده پند که این رنج بتر خواهد شد تیر عشق از چپ و از راست روانست هنوز گو: بنه تن به هلاک، آنکه سپر خواهد شد اوحدی، نام طلب کن تو، که این قالب و قلب وقت آنست که بیعین و اثر خواهد شد رندی و عاشقی، از خلق چه پوشانی حال؟ که جهان را هم ازین حال خبر خواهد شد 1 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۱ از زندگی، از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام... 1 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۱ من می شکنم تا تو آباد شوی برای من من اسیر غم تا تو آزاد شوی برای من یک لبخند تو معجزه بر تمام عشق من اقلیت تا تو آحاد شوی برای من این است تمام من هدیه به پای تو گره خورده نگاهم به نگاه تو پایان میشوم تا تو آغاز شوی می میرم از تلاطم چشمهای تو 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۱ بتاب بر سردی روزگارم که مدتهاست به دام زمستان بی کسی دچارم بتاب كه با تو رها شوم از چنگال بي كسي تو اي مهربانترين … گرماي مهر كلامت را بر سرماي سنگين سكوت روزگارم هميشه بتاب … 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده