رفتن به مطلب

وصف حالتان با زبان شعر


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

این آخر دنیاست

بیا با من..

از مردم این شهر... بوی جُرم می خیزد..

دیدم خودم

آرامش از این شهر پر میزد

دیدم کسی را که به جای قطره ی باران

بر صورت گل های باغ اسید می ریزد

دیدم خدا را که چقدر دلگیر بود امروز...

 

دیدم خدا را که چقدر دلگیر بود امروز

دیدم دل عروسکامون پیر بود امروز

من مطمئنم که خدا هم پا به پای ماه

با حادثه های زمین درگیر بود امروز...

دیدم که شیطان... در دل این شهر می رقصد..

دیدم دلایی که شدن آلوده بیش از حد...

دیدم که مردم از خزان تصویر می گیرند

تصویر گل هایی که می سوزند و می میرند

این آخر دنیاست

بدون شک

بیا با من

خیلی خدا تنهاست بدون شک

بیا با من

باید از این راهی که رفتم دیگه برگردم..

امروز صدای صور اسرافیل و حس کردم

لینک به دیدگاه

گاهي

 

دلت بهانه هايي مي گيرد که خودت انگشت به دهان مي ماني...!!

 

گاهي دلتنگي هايي داري که فقط بايد

 

فريادشان بزني اما سکوت مي کني ...

 

گاهي..!

 

پشيماني از کرده و ناکرده ات...

 

گاهي دلت نمي خواهد ديروز را به ياد بياوري

 

انگيزه اي براي فردا نداري و حال هم که...

 

گاهي فقط دلت ميخواهد زانو هايت را تنگ در آغوش بگيري

 

وگوشه اي

 

گوشه ترين گوشه اي...! که مي شناسي بنشيني و"فقط"

 

نگاه کني...

 

گاهي چقدر دلت براي يک خيال راحت

 

تنگ مي شود...

 

 

:hanghead:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

چه ترسی داره بوسه بر لب خونین ازادی

چرا وحشت کنم از عشق؟

چرا برگردم از شادی؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه

روزے مے رسـد کـﮧ در خیال خـود

 

جای خالے ام را حس کنے

 

در دلت با بغض بگـویے :

 

" ڪاش اینجآ بود "

 

اما مـטּ دیگر

 

بـﮧ פֿـوآبت هم نمے آیم

  • Like 5
لینک به دیدگاه

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

فکر نکن که فراموشت کرده ام …

یا دیگر دوستت ندارم !

نه ….

من فقط فهمیدم :

وقتی دلت با من نیست ؛

بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

تنها دلتنگترم میکند … !

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شعر هایم همه سپید شدند بس که زیر آفتاب پهن ماندند کاش می آمدی تا دوباره غزل به خانه ام سر بزند

لینک به دیدگاه

به نا گه من به خود کردم نگاهی

که در این گوشه دنیا

چسان تنها غزالی گشته ام حالا

که گرگان گرسنه به دورم جمع گشته

به بزم خویش مشغولند

ومن اما برای خود دعا کردم

رها گردم از این زجر و از این زندان

  • Like 1
لینک به دیدگاه

مگر خودت نگفتی خداحافظ؟

پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟

برو به سلامت

دیگرهم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم

و دلیل رفتنت را جویاشوم...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

همش دلشوره میگیرم

روزایی که از من دوری

روزایی که از تو دورم

همش غمگینم اینجوری

همش دلتنگ تو میشم

اتاقم مثل زندونه

یه احساسی به تو دارم

این احساس از تو پنهونه

دوست دارم

به اون

خدا

به عشقمون قسم

خدا

تو رو

اورده واسه من

بمون

نرو

همینه ارزو

عشق

تویی

شدی

تموم زندگیم

فقط بگو

همیشه با همیم

بمون

بذار

یه راهی پیش روم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...