رفتن به مطلب

صدای سنگین سکوت...!


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

حال که می روی

سلام مرا به بی قراری

دریاها برسان

و بگو که اینجا چراغیست خاموش

که گرمای انگشتان

پرمهری را طلب می کند

برای نوازش کلید هستی

که روشن کند دنیایش را

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 581
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

صدا......پژواک شد...در گوشم...

ولی از لب هایم جز سکوت نبود...

 

نمی دانم..ذوق مرگ شده بودم از شادی...یا مرده ی متحرک شده بودم از این سکوت...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

از سکـــوتــم بتـــرس ...!

 

وقتــي که ساکـــت مي شوم ...

 

لابـد همــه ي درد دل هايــم را بــرده ام پيش خــــدا ...

 

... بيشتر که گوش دهــي ..

 

از همــه ي سکوتـــم .. از همــه ي بودنــم ..

 

يک "آه" مي شنـــوي ...

 

و بايد بترســي ..

 

از "آه" مظـلـــومـي که فريــــاد رسـي جز خـــدا ندارد

  • Like 8
لینک به دیدگاه

سالهــــــــــا دویده ام

 

با قلبـــــــــی معلق و پایـــی در هــــوا

 

دیگــــر طــاقت رویاهــــایم تمــــــــــام شده است

...

دلــــــــــم رسیدن می خواهــــــد

 

  • Like 7
لینک به دیدگاه

یـه جـآیی به بـعد دیگه ، نه دَست‌ پــآ میزنی

 

نه بــآل بـــآل میـ‍زنی

 

نه دل دل مـیکـنی

 

نه داد و بیداد میـکـنی

 

نه گــریه میـکنی

 

...

نه سـرت میزنی به دیوار

 

نه مـشـتت میکوبی به دیوار

 

از یه جایی به بـَعد فـَقط سکوت میکنی سکوت !

  • Like 6
لینک به دیدگاه

چند وقتیست هر چه می گـــــردم

 

هیــــچ حرفــــی بهتـــر از سکوت پیدا نمی کنم ...

 

نگـــــاهم امـــا ...

 

گـــــاهی حـــرف مـــی زند گاهی فــــریاد می کشد...

 

و مــــن همیشه به دنبال کســـی می گردم

 

که بفهمــــد یک نگـــاه خستـــــه چه می خواهــــد بگوید ...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

عشق به زخم که برسد ، سکوت می شود

زخم عمیق که شود ، بیداری دل ، درد دارد

من

در این بغض های هر لحظه

در این دلتنگی های مدام

در این آشفتگی دقایقم

دارم

سکوت

می شوم

با من از عشق چیزی بگو

پیش تر از آن که

زخم هایم عمیق شود ....

  • Like 3
لینک به دیدگاه

کـافـی سـت حـرفِ تـو بـاشـد

 

هـیـچ واژه ای

 

روی پـایـش بـنـد نـمـی شـود

 

راهـش را مـی گـیـردُ

 

تـا دوردست ِ عـطـر تـو

 

پـروانـه مـی شـود! . . .

 

پرویز صادقی

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سالهاست که دیگر

 

پشتم گرم هیچ دیواری نیست

 

دیرسیت که کودکانه هایم را

 

به دست باد سپرده ام...

 

میدانم روزی قاصدکی بازیگوش

 

دزدانه پاورچین , پاورچین خواهد آمد

 

و گرد سپید موهایم را خواهد تکاند

 

میدانم روزی باد ما را با خود

 

خواهد برد....‬

  • Like 3
لینک به دیدگاه

این روزها زبانم لهجه گرفته.....لهجه ی سکوت!

 

سنگینی واژه هایم بسته به لهجه ی نو رسیده ام!

 

باید برای شکستنش تا کهنه شدن بازارش صبر کنی!

.

.

.

گاهی خودم هم گیج می شم از این همه استعاره های توهم توهمِ واژه هام:icon_redface:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

مگـــر

بین منـــو تـــــو

چقــــدر فاصــــــــــــــــــــله اســـــت

که هـــر چــقــــدر

ســـکــــــوت میــــکنــــم ...

نـمیـشـنـوی ؟

  • Like 8
لینک به دیدگاه

مدتی است فــــــــــــــــــڪـرم

 

درد مــــــــــــــی ڪـــــــــــــــــــــند...

 

دڪـتـرها می گوینــــــــــد : تــــــــــوده ای از

 

حـرفـهــــــــــــای ناگـفـتـــــــــــــــه در ســــــــــر دارم..:sigh:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

بچه که بودیم جاده ها خراب بود

 

نیمکت مدرسه ها خراب بود

 

شیرهای آب خراب بود

 

زنگ در خونه ها خراب بود

 

ولـــــــــــی آدمهـــــــــا سالم بودن !!!

 

یادش بخیر

  • Like 7
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...