رفتن به مطلب

صدای سنگین سکوت...!


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

لــــــــحظه های ســــکوتم؛

 

پـــــر هیاهــــــــــو ترین دقــــایق زندگیم هستند

مــــــملو از آنــــــچـــه

مــــی خواهم بـــــــــــــــگویم

و

نــــــــــــمی گـــــویم

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 581
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چه کسی گفته سکوت سرشار از ناگفته هاست ؟

خوب بگوووووووووو حرف بزنننننننننننننننننن

سکوت نکننننننننن

سکوتت ترس است ؟

از چه میترسی از قلب خسته منننننن ؟

لینک به دیدگاه

شعر بلد نیستم بگم ولی

سکوتت واقعا کلافه کنندس

کاش فقط یه حرفی میزدی...هر چی...تا بدونم چی تو فکرته

فک نمیکنم از ترس باشه پس لطفا حرف بزن

خستم.بیشتر ازین خستم نکن

لینک به دیدگاه

گاهی از چشم هم می افتیم، بی آنکه ایستاده باشیم روی لبه ها یا کسی هل مان داده باشد.از چشم هم می افتیم و نه چتر همراهمان هست، نه کسی آن پائین آغوش باز کرده ما را بگیرد. از چشم هم می افتیم و هرچه فکر می کنیم یادمان نمی آید قصد خودکشی داشته باشیم.

لینک به دیدگاه

بـه کـسـانـی کـه پـشـتِ سـرمـان حـرف مـیـزنـنـد بـی اعـتـنـا بـاشـیـم ...! آنـهـا بـه هـمـانـجـا تـعـلـق دارنـد ---> دقـیـقـا " پـشـتِ سـرمـان "

لینک به دیدگاه

وقـتـی کـه عـاشـقــی را زیــادی روو بــازی کـنـی خـشــت روی خـشـت ، بـنـد نـمـی شـود . یادت باشد اگر دستت را بخوانند گـشـنـیــز کـه هـــــیـــچ حـتــی بــرای دلــــت تــره هــم خــورد نـمـی کـنـنـد !!

لینک به دیدگاه

خــــدایـــــا. . . اگـــــــر علـــــــم بهــــــــتــــــــر اســــــت از ثــــــروت چـــــــــرا ســــرنــوشـــت مـــا را رقـــم زدی نه قــــلـــم!!!

لینک به دیدگاه

ديگر نه در کوچه می‌مانم و نه به خانه برمی‌گردم

پاک خسته‌ام از حرفِ گريه،

از خوابِ آدمی

ديگر هيچ علاقه‌ای به التفاتِ آينه ندارم

حتی به فهم ِ سکوت،‌

به صحبتِ سنگ

به بود، به نَبود،

به هرچه همين حدود

فقط می‌خواهم کمی بخوابم

بالای صخره‌ای خسته از اينجا دور

شبِ يکی دامنه از بوی پونه و کتاب

عکسی از ریا

و يک پياله‌ی آب

بعد انگار که نيامده رفته باشم،

هيچ، اصلا هيچ!!!

لینک به دیدگاه

چرا توقف کنم ؟ راه از میان مویرگهای حیات می گذرد کیفیت محیط کشتی زهدان ماه سلولهای فاسد را خواهد کشت و در فضای شیمیایی بعد از طلوع تنها صداست صدا که جذب ذره های زمان خواهد شد

لینک به دیدگاه

روح سرخ ماه در دنبال او ران سبز ساقه ها را می گشود عطر بکر بوته ها را می ربود بر فرازش در نگاه هر حباب انعکاس بی دریغ آفتاب خواب آن بی خواب را یاد آورید مرگ در مرداب را یاد آورید

لینک به دیدگاه

زندگی شاید آن لحظه مسدودیست که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد و در این حسی است که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...