Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۴ از دل برود هر آنکه..... 13 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۴ ﻫﯿﯿﯿﯿﯿﯿﺴﺴﺲ!!!!!!ﯾﻮﺍﺵ ﺗﺮﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﮐﻨﯿﺪ !!!!!!!!!!! ﺷﺎﯾﺪﮐﺴﯽ ﭘﺪﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ … ﺍ ﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯾﻨﻘﺪﺭﺍﯾﻦ ﻃﻼﯼ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻧﮑﺸﯿﺪ ... ﻗﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ .. ﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯾﺪ، ﺩﺳﺘﺎﺵ ﺑﻮ ﮐﻨﯿﺪ، ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯿﺪ ،ﭘﺪﺭﻫﺪﯾﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ... ﭘﺪﺭﺧﻮﺩﺵ ﻫﺪﯾﻪ ﺱ ﺍﺯﺩﺳﺘﺶ ﻧﺪﯾﺪ ﺑﺮﺍﺵ ﻭﻗﺖ ﺑﺬﺍﺭﯾﺪ ﻧﮕﯿﺪ ﺑﺎﺑﺎ ﮔﯿﺮﻧﺪﻩ ﻣﻦ . ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻧﻪ !!!!! ﺗﻮﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﯾﯽ .... ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻭﻣﺪﻩ ... ﺗﺎﺍﺯﺗﻮ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﻪ ... ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﺩﻝ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﯽ ... ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﮐﻢ ﯾﻮﺍﺷﺘﺮ !!! ﺷﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﭘﺪﺭﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻪ :sad0: 13 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۴ اینقدر خودخواه نباشیم ، ما موظفیم بخاطر کسانی که چشمشون به ماست، بخاطر پدر و مادرمون بخاطر خواهر و برادرمون بخاطر همسر و فرزندانمون از خودمون مراقبت کنیم ، یک لحظه به این فکر کن کاری که دارم با روح و جسمم میکنم چه بلایی داره سر کسانی میاره که ما جزئی از زندگی و عشقشون هستیم ، واقعا به گریه های مادرمون میارزه؟ به کمر خمیده پدرمون میارزه؟اگر شکست عشقی میخوری بندازش دور کسی که برای تو ارزش قائل نیست بندازش دور چرا خودت رو برای کسی که لیاقت تورو نداشته عذاب میدی؟ اگه بیماری داری موظفی باهاش بجنگی تو به وظیفت عمل کن زود وا نده ، تو زندگی باید جنگید برای کسانی که نبودنت دلشون رو میشکنه. 19 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۴ لذت بردن رو یادمون ندادند.... از گرما مینالیم از سرما فرار میکنیم د رجمع از شلوغی در میریم در خلوت از تنهایی زانوی غم بغل میکنیم تمام هفته رو منتظر جمعه میمونیم و آخر هفته بی حالیمون تقصیر غروب جمعه هستش همیشه منتظر تموم شون روزهایی هستیم که که بهترین روزهای عمرمونند مثل مدرسه دانشگاه کارووووو حتی بچه ها در سفر هم به مقصد فکر میکنیم بدون لذت از مسیر سفر؟؟؟ غافل ازینکه زندگی همون لحظاتی بود که می خواستیم رد بشن درسته ایا یکم فکر کنیم بهش...... لذت شادی همین لحظه است همین لحظات قدرشو بدونیم .... 8 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۴ خبرای خوبی بهم دادن ی ذره امیدوارشدم..امروز هم تختیم مرخص شد خوشحالم که حالش خوب شد..منم دلم میخوتد برم خونه 6 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۴ لذت بردن رو یادمون ندادند....از گرما مینالیم از سرما فرار میکنیم د رجمع از شلوغی در میریم در خلوت از تنهایی زانوی غم بغل میکنیم تمام هفته رو منتظر جمعه میمونیم و آخر هفته بی حالیمون تقصیر غروب جمعه هستش همیشه منتظر تموم شون روزهایی هستیم که که بهترین روزهای عمرمونند مثل مدرسه دانشگاه کارووووو حتی بچه ها در سفر هم به مقصد فکر میکنیم بدون لذت از مسیر سفر؟؟؟ غافل ازینکه زندگی همون لحظاتی بود که می خواستیم رد بشن درسته ایا یکم فکر کنیم بهش...... لذت شادی همین لحظه است همین لحظات قدرشو بدونیم .... موافقم خیلی قشنگ بود 11 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۴ امضای من خیلی طویل شده ولی دلم نمیاد هیچکدومو پاک کنم (جهت دیدن تاپیک های موجود در امضا) 12 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ اینجا همه خوابن و منم دلم خواست فقط بنویسم امروز با مامان تصمیم گرفتیم بریم سر خاک بابابزرگام چقدر حالو هوای اونجا منو میریزه به هم،شاید نگران شاید ناراحت...ولی هر حسی هست دوسش دارم.زندگی و امید و شکرگزاریو یادم میندازه شنیدم میگن خوندن روی قبرا خیلی خوب نیست،ولی از بچگی علاقه داشتم به این کار و حساب کتاب که این هم سنمه این کوچیکتره این بزرگ تر..امروز خیلی همسنام زیاد شده بود ... نمیدونم شاید تصادف شاید گازگرفتگی شاید سرطان...هر اتفاقی که شاید برا منم ممکن باشه بیفته ..چه قبرای خوشگلی داشتن همه سنگ کاری و مرتب با کلی گل معلوم بود مامان باباها سنگ تموم گذاشتن براشون...خیلیا هم مامان باباهایی که دیگه نیستن پیش بچه هاشون به هر دلیلی و قبرای معمولی داشتن ،شایدم بعضیاشون خاک گرفته بود روشونو...(دلم نمیخواست قضاوت کنم )با یه ظرف اب خنک تو گرمای ظهر طی میکردم مسیر به هر کدوم یه کم اب خنک میپاشیدم و فاتحه میخوندم تا برسم به مقصدم... چند نفرو میشناختم و خیلی بد بودپیش خودم میگفتم کش ندیده بودمشونکسی که شب عروسی توی کتو شلوار دیده بودمش و الان عکس دومادیش خودنمایی میکرد بالای قبرش خیلی سخته نبودن عزیزا تو جمع یه خانواده..امیدوارم کسی تجربش نکنه و اگرم پیش میاد خدا صبرش به خانوادش بده حالا هر عضوی که باشه...مرگ حقه ها میدونم ولی درکش سخته ،اینکه ادم بتونه کنار بیاد. اینکه امشب بابا مدام میگفت شکرت و تند تند میگفت شما که جمعید برا من از صدتا کادو بهتره رو خوب میفهمم...حضور تک تک اعضای خانواده خودش یه شکرگذاری بزرگ لازم داره که خیلی وقتا ما یادمون میرهاینکه لذت ببریم از تک تک ثانیه های با هم بودن تا لااقل اگه کسی رفت با بهترین خاطرات یادش کنیم که نگیم ای کاش .حضور عزیزایی تو جمع که از نعمت پدر بی بهره اندو میدونی تو دلشون چه غوغاییه ... اینارو گفتم برای خودم...که یادم بمونه کجای این دنیام:vahidrk: و کلیش اینکه معلوم نیست ما تا کی مسافر این دنیا باشیم مرحله دیگه هم هس مراقب همدیگه باشید و قدر همو بدونیم طوری که با امتیاز بالا و در اوج بریم مرحله بعد:hapydancsmil: فردا جمعه خوبی خواهد بود مراقب خوبیاتون باشید همگی 19 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ چقدر اين روزا استرسام زياد شدن.. نگران براي پيش رفتن كارها.. دلواپس براي خانوادم.. تنشهاي بيرون از خونه.. خدا كنه همه چي خوب بگذره و تموم شه.. 17 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ همیشه این رو گفتم ک از کسایی ک هیچ کتابی نخوندن نمی ترسم از کسایی می ترسم ک کم خوندن، و توهوم زیاد خواندن دارن. کهنه رفیق،ذهنم، اگر درست یاری کنه جایی خوندم ک ناپلئون گفته از كسي ك يك كتابخانه دارد و كتاب هاي زيادي مي خواند نبايد هراسيد؛ از كسي بايد ترسيد ك تنها ي كتاب دارد و آن ي كتاب را مقدس ميشمارد و هيــــچ وقت آن را نخوانده و نمي خواند !! ای داد ازین جهلٍ مرکبٍ مدرن ! امیدوارم همه ما قبل ازینکه حر ف بزنیم "فکر" کنیم !!! خواهشا بیاییم تعصب نداشته باشیم !! قبول کنیم ک تا هزاران کتاب نخونیم و چندین دهه زندگی نکنیم حق قضاوت نداریم !! ای داد.... ای داد ازین بی داد.... خفته اند مهربان همسایگانم شاد در بستر... 20 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ با سجاد موافقم شدید چقدم این دسته افراد زیادنمتاسفانه اکثرشون هم تحصیل کرده 13 لینک به دیدگاه
Paroshat 6378 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ نمیدونم امروز منتظر چی یا منتظر کی بودم منتظر معجزه یا... بالاخره هرچی بود اون چیزی که من میخواستم نبود از چند روز پیش روز شماری میکردم امروز برسه امروز رفتم دانشگاه به خاطر یه کلاس جبرانی مسخره و الکی که تنها دختر تو کلاس من بودم اصلا متوجه بحثای تو کلاس نشدم همش فکرم درگیر بود که شاید....ولی نشد خلاصه با نا امیدی تمام کلی راهو پیاده روی کردم تا رسیدم خونه مامانمم نگران کردم دیر رسیدم خونه هیچ وقت من نمیبخشم اون کسایی که به جای حل مسئله و مشکلات خواستن صورت مسئله رو پاک کنن همونجوری هم که میخواستن شد هیچ وقت نمیبخشمشون جمعه 11 اردیبهشت 10 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ دیروز ظهری موقع برگشت از محل کارم خیلی تشنه بودم خیلی خواستم یه لیوان آبمیوه ای چیزی بگیرم دیدم زده خاکشیر لیوانی 6 تومن آب طالبی لیوانی 3 تومن و.... راستش دلم نیومد برا رفع یه تشنگی آنی اینقد پول خرج کنم :5c6ipag2mnshmsf5ju3 واسه همین راه خودمو گرفتم و اومدم تا رسیدم به سوپری محل زندگیم به فکرم رسید مثل مامان ,خودم خاکشیر درست کنم بنابراین از فروشنده خواستم یه بسته خاکشیر و یه بسته شکر هم روی جنسهای خریداری شده ام اضافه کنه فوری اومدم خونه و دست بکار شدم و دو پارچ بزرگ شربت خاکشیر خوشمزه اونم نه با گلاب که با آبلیموی طبیعی دست ساز مامانم درست کردم خاکشیر , خنک ِخنک :ws3: کلش شد 5 تومن دو پارچ خاکشیر فقط 5 تومن تازشم نصف بسته خاکشیر هنوز برام مونده به این میگن اقتصاد مقاومتی راستی روزگار جهانی کارگر بر تمامی مهندسین کارگر مبارک :icon_gol: 12 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ تازگی ها ملت یه جوری رفتار میکنن که انگار گرون خریدن هم براشون یه هویت شده. قبلا ماوس خریده بودم 4 تومن که خیلی هم تکمیل بود. الان یکی گرفتم 19 تومن که خیلی هم معمولیه . بعد همه بهم میگن : خوب خریدی 13 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ اسطــوره ی منـــــــی بابا جونــم 13 لینک به دیدگاه
Brightness 762 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ تنها چیزی که باعث میشه گهگاه بیام اینجا،با تمام مشغله ای که دارم، باخبر شدن از احوال و دغدغه های شما آشناهای دور من و خوندن گاهنوشته هاست. امیدوارم همیشه از ته دل شاد باشید، سلامت عزیزم برات آرزوی بهبودی دارم. :icon_gol: 13 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۴ من نمی فهمم قتی یه نفر یه ایمیلی میزنه، چرا از همون ایمیل زننده سئوال نمی کنن؟ از هم خونه ای هاش سئوال می کنن در مورد اون ایمیل! 9 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۴ یه نرم افزاری رو نیاز داشتم منتها کرک نشده . Trial Licenseش رو هم به ایران نمیدن چون تحریمه. منم خیلی شیک و مجلسی با یه IP خارجی بهشون ایمیل زدم که من Ivan Henkdiks از دانشگاه آمستردام هستم و Trial license میخام و این حرفا منتهـــــــــــــــا !!! یادم رفت اسم پیشفرض ارسال کننده ی ایمیلم ، Hosein T میباشه !! اونام احمق تر از من ، لایسنس رو دو دستی تقدیم کردن. همواره راهی برای دور زدن تحریم هست 14 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۴ تقديم به پدرانى كه نيستند...قلمم راست بايست!واژه ها... گوش به فرمان قلم!همگي نظم بگيريدمودب باشيد!صاحب شعر عزيزي است بنام پدر امشب از شعر پُرم، کو قلم و دفتر من؟!آنقَدَر وسوسه دارم بنويسم که نگو...تک و تنها و غريبم!تو کجايي پدر...؟!آنقَدَر حسرت ديدار تو دارم که نگو...بسکه دلتنگ تو ام، از سرشب تا حالا...آنقَدَر بوسه به تصوير تو دادم که نگو...جانِ من حرف بزن!امر بفرما پدرم..آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...کوچه پس کوچه ي اين شهر پر از تنهاييست آنقَدَر بي تو در اين شهر غريبم که نگو...پدر اي ياد تو آرامش من...!امشب از کوچه ي دلتنگيِ من ميگُذري؟!جانِ من زود بيابغلم کن پدرم...!آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...گفته بودي: فرزندم! عاشق اشعار تو ام اي به قربان تو فرزند..بيا دلتنگم آنقَدَر شعر براي تو بخوانم که نگو...پدرم...پدر خوبم به خدا دلتنگم!رو به رويم بِنِشيني کافيست همه دنيا به کنار...تو که باشي پدر!دست و دلبازترين شاعر اين منطقه ام آنقَدَر واژه به پاي تو بريزم که نگو...گرچه از دور ولي،دست تو را ميبوسم نه شعار است ،نه حرف!آنقَدر خاک کف پاي تو هستم که نگو... 15 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده