رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

روایتی ازاحساس بی ریای یک معلول

تو را به خدا قسم آدم­هایی که سالم هستید به این باور برسید که معلولیت محدویت نیست! محبوبیت

است!

 

 

 

شاید توی خیلی از زمینه­ ها کسانی که معلولند از شما هایی که سالم هستید، بهتر باشند! پس چرا همیشه برایشان دل می­ سوزانید و به دید ترحم نگاهشان می­ کنید وتوانایی­هایشان را باور ندارید؟

 

 

 

چرا وقتی پسری عاشق همچین دختری می ­شود، ناراحت می­ شوید و دوست دارید رای­ اش را بزنید؟

 

 

 

یعنی فقط نقص جسمی باعث می­ شود یه زندگی مشترک نابود بشود! یعنی فقط سالم بودن، شرط لازم و کافی برای تشکیل یک زندگی است؟

 

 

 

چرا آنقدر اما و اگر می­ آورید که مادر چنین دختری باید از ترس سرکوفت زدن به جگر گوشه ­اش بترسد به خواستگاری جواب مثبت بدهد؟

 

 

آخه چرا فکر می ­کنید شماهایی که سالم هستید حق عاشق شدن دارید، حق زندگی کردن دارید، حق قدم زدن دارید، حتی حق گریه کردن دارید و آنهایی که معلولند مستحق تنهایی هستند!

 

 

 

آهای آدم­های سالم توی کار خدا دخالت نکنید, پیش خدا هیچ کاری سخت نیست, توی یک چشم به هم زدن

می شود یک آدم سالم معلول شود و یا با پیشرفت علم، حتی یک معجزه یک آدم معلول، سالم!

 

 

 

من نمی­ گویم حق ندارید انتخاب کنید! هرکسی حق دارد از نظر ظاهری با ایدآلش زندگی کند!

اما حق ندارد کسی را تحقیر کند و یا فقط به خاطر نقص جسمی­ اش به شایسته بودنش شک کند!

 

 

 

 

آخه شماها چرا باور نمی­ کنید یک انسان معلول هم یک آدم عادی و معمولی است، مثل همه آدم­های دیگر که یک سری حسن دارند، یک سری عیب، یک سری استعداد دارند و یک سری توانایی و قطعاً یک سری هم ناتوانی! همه ما مثل هم هستیم! پس چرا شما آدم­ها فقط برای آدم­های معلول دل می­ سوزانید؟ چرا به توانایی­های­شان شک می­ کنید؟ آن هم به توانایی­های افرادی مثل من که از بچگی روی پای خودشان ایستادند و با توانایی­ها واستعدادهاشان به همه ثابت کردند که فرقی با یک آدم عادی ندارند! حالا عیب آنها ظاهری است و عیب خیلی از آدم­های دیگر باطنی!

 

 

 

پس چرا شما انسان­ها به آدم­هایی که عیب­هایی غیر نقص جسمی دارند مثل عیب­های اخلاقی و اجتماعی! ترحم نمی­ کنید؟ چرا به توانایی­هایی آنها شک نمی­ کنید؟ چرا فکر می­ کنید آدم باید فقط سالم باشد تا بی عیب باشد!

 

 

 

 

کسی که قاتل است، معتاد است یا دزدی می­ کند، نا نجیب است، بی وفاست، یا دروغگو، غیبت می­ کند یا حتی بداخلاق و پرخاشگر است و.... از یک آدم معلول خیلی بهتراست؟ خیلی بی نقص­ تر است؟ خیلی خوشبخت­ تر است؟ آنها که دارند به همه ضرر می­ زنند!اما یه آدم معلول سعی می­ کند تا آنجایی که می ­تواند خوب باشد و مهربان و به اطرافیانش کمک کند و روی پای خودش بایستد.

 

 

 

 

آخه چرا فکر می­ کنید فقط یک آدم به ظاهر سالم تو این جامعه می ­تواند گلیم خودش را از آب بکشد بیرون و خوشبخت بشود؟ چرا چرا چرا...

نازنین فاطمه جمشیدی

  • Like 13
لینک به دیدگاه

سر در گم ام...مثل پیرزنی که سالهاست دنبال اول کلافش می گرده ولی هرچی بیشتر می گرده، کمتر پیدا می کنه.

هر لحظه دونستن این که بافتنی اش تا زمانی که ابتدا و اول و منشا کلافو پیدا نکنه، رو زمین می مونه، دستپاچه ترش می کنه و دلشوره ی حیف شدنش به سردر گمی اش اضافه...

در خط به خط زندگیم دنبال موضوع گشتم. نوشتم بدون این که بدونم موضوع چیه! نتیجه هم تا حالا یه دفتر بیست برگ سیاه شده است... من کی ام؟؟ موضوع بودنم چیه؟ انتهای این دفتر چندمین برگه؟؟

نمی دونم... فقط به امید معلمم نشستم...

اهدنا الصراط المستقیم

  • Like 11
لینک به دیدگاه

ببخشید یه کم طولانیه ولی از فرط شگفت زدگی از این نسل پیش رو دلم خواست اینو یه جا بنویسم!کلمه به کلمه ش !((asal-0021))%20(17).gif

امروز با مامانم تو حیاط بودیم که آجی کوچیکم ک مدرسه بود دروازه رو باز کرد ک بیاد تو ...دوتا از دختر کوچولوهای همسایه که به مامانم علاقه ی زیادی دارن با آجیم پریدن تو حیاط....

 

آجیم رفت تو خونه و این دوتا کوچولو ها رفتن پیش مامانم...منم پشت ستون مشغول مرتب کردن گلدونام بودم ...gardensmiley.gif

اونا منو نمی دیدن ، فقط صداشون میومد!

 

یکیشون به اون یکی گفت :بگو دیگه! اون یکی گفت:نه تو بگو ، من خجالت می کشم!5c6ipag2mnshmsf5ju3z.gif

 

مامانم گفت چی شده؟ "لازمه بگم این بچه ها حدودا یکیشون 7 و یکیشون 9 ساله " jhsdhuewy%20(484).gif

 

یه کم باهم کل کل کردن!b4848ce735585078e5cd5d079f55b793.gifخلاصه بچه کوشولوئه برگشت گفت: خاله؟؟

مامانم گفت جون خاله ؟

 

دختر کوچیکه گفت: خاله بچه های همسن ما هم می تونن عاشق بشن؟!jhsdhuewy%20(484).gif

 

مامانم که کاملا میشه گفت هنگ کرده بود یه لحظه ساکت شد گفت : چی؟ یعنی چی ؟ w58.gif

 

اون یکی سریع ادامه اش گفت: آخه من از پسر همسایمون سعید همون پسر خوشگله خوشم میاد! تازه یه بارم به مامانش سلام کردم ، بهم گفت سلام دختر خوشگلم! فکر کنم مامانش از من خوشش میاد!jhsdhuewy%20(484).gif

 

نمی دونم چرا این مامان من دعوا کردن بلد نیست!jhsdhuewy%20(484).gif

 

بعدش گفت: زشته ! شما خیلی کوچولویین! شما یاید درس بخونین!

 

دختره گفت: پس چرا تو این فیلما همه عاشق هم میشن ... "تاثیر فیلمای پرمحتوای ماهواره ای"jhsdhuewy%20(484).gif

 

مامانم گفت: خب اونا بزرگن ! شما باید ...

 

دیدم مامان بیچارم کلا دیگه نمی دونه به اینا چی بگه اومدم از پشت ستون بیرون ، اونام سریع دوییدن رفتن ![Avin]%20(015).gif[Avin]%20(015).gif

اینا قراره چی بشن خدا می دونه! [Avin]%20(052).gif

 

نمی دونستم به مامانم بگم اینقد به بچه جماعت چرا رو میدی یا از پدر مادرشون بگم که این چه وضع تربیت کردنه ...حداقل اون فیلمای بیخود که رو بچتون اونم تو این سن کم ،اینقد تاثیر میذاره رو تنها ببینین خب!jhsdhuewy%20(484).gif

 

 

 

با این تفاصیل خدا بخیر کنه! icon_pf%20(34).gifاحتمالا اینا زودتر از ما راهی خونه ی بخت میشن!((asal-0021))%20(8).gif

  • Like 18
لینک به دیدگاه

چقد بده وقتی که باید خیلی خوشحال باشی از یه اتفاق...ته ته دلت یه غم کوچولوی کوچولو ..هی خودش میندازه جلو!

یکی نیست بگه ..فضولی...بکش عقب بزار خوشحال باشیم.

هر چه شد باداباد....

خدایا همه روزاتو دوست دارم هاااا...ولی الان دلم گرفته!نگرفته!خوشحالم!...نمیدونم

فک کنم بیشتر نگرانم!:ws52:

خدایا بستم نیست این همه نگرانی....راحتم کن.یا اینوری یا اونوری!

  • Like 17
لینک به دیدگاه

دســـــتم به تو که نمی رسد

ولی میدآنی!!!

 

خدا سطح دسترسی خیالم را آزاد گذاشته است ...

  • Like 13
لینک به دیدگاه

من نمی دونم چرا این آدمهایی که یه دستی می زنن به بقیه و الکی یه چیزی می گن تا سر از تو کار بقیه در بیارن اینقدر احساس باحالی و قدرت می کنن:banel_smiley_4:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

این هفته یجوریهایی بهم انرژی مثبت وارد شده ..

لااقل یکی از کارهام (تنها کاری که درحال حاضر انجام میدم باشگاه رفتن:whistle:) داره کم کم به نتیجه میرسه ..

البته میدونم خیلی مونده هنوز ولی خب تو این هفته هم خودم هم مربی هم باقیه تقریبا راضی بودن ازم ..

 

 

خدا میشه بهم بگی اون جاهایی که دقیقا نمیدونم باید چه غلطی کنم چکار باید بکنم؟ با بعضیها؟:banel_smiley_4:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

هیچ وقت نتونستم بفهمم مشکل آدما با سکوت دیگران چیه؟:banel_smiley_4:

 

من آدمایی رو که سکوت می کنن و به حرفای بقیه گوش می دن رو خیلی دوست دارم....:w16:

متین و آروم و ساکت...نه آب زیر کاه....

بعد از اینکه حرف ها تموم شد ۴ تا جمله ی درست حسابی می گن...

نمی دونم چرا بعضی آدما فکر می کنن اگه حرف نزنن بقیه بهشون می گن لال!:w58:

 

یه وقتایی سکوت خیلی خوبه...خیلی....:ws37:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

از سکوتم بترس....!

 

وقتی ک ساکت میشوم لابد همه ی درددلهایم را برده ام پیش خدا...

 

بیشتر ک گوش دهی...از همه ی سکوتم...

 

از همه ی بودنم یک آه میشنوی

 

و باید بترسی از آه...

 

مظلومی ک فریادرسی جز خدا ندارد...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

وقتــی ازم دوری وقتـــی بــه یـــادم نیستـــی وقتــی سراغــی ازم نمیـگیــری ...

 

فکـــر میــکنـــی کـه مــن بــه یـادت نیستـــم ....

 

نــــــه ...

 

من برعکـــس تـــــــــــــــو

 

تـو در تمــوم لحــظات زنــدگیــــــــم حضور داری شـــک نکــــن ....

 

چــه دنیــای عجیبــیــه مــن غــرق در خیـــال تــو ....

 

و تـــو غــرق در خیـــال دنـیـــای دیـــگری .... !

  • Like 6
لینک به دیدگاه

نگارم!

 

 

چشمانم هنوز بی قرار توست...

 

 

و من تنها تر از قبل,اشک را در دیده گانم...آه را در قفس سینه ام...حبس کرده ام و به تو

 

 

می اندیشم

 

 

تورا در خواب و رویا می بینم...

 

 

تو آنقدر به من نزدیکی که گاهی فراموش می کنم فرسنگ ها از من فاصله داري!

 

 

پس با چشمانی پر از شبنم بر روي غبار جاده ها می نویسم!

 

 

مهربانم!

 

 

نمی دانم تا پایان فصل انتظار چند روز دیگر باقی است!

 

 

من تا کی باید در حسرت دیدارتو,آلبوم خاطراتمان را مرور کنم و در قاب شیشه اي قلبم عشقت را

 

 

به یادگار نگاه دارم؟

 

 

و چطور از مکنونات دلم سخن بگویم...

 

 

اما به اندیشه هاي ابریشمی ام قسم!

 

 

تا آخرین روز دنیا

 

 

زمانی که خدا، خورشید را در صندوقچه قدیمی اش به یادگارمی گذارد...

 

 

سایه ها را از انسان پس می گیرد...

 

 

ستاره و ماه را از تابلوي آسمان پاك می کند...

 

 

پل ها را از روي رودخانه ها برمی دارد...

 

 

باغ ها را از روي زمین محو می گرداند...

 

 

و تمامی خلقت اش را درون تابوت می گذارد...

 

 

در انتظار وصال خواهم ماند!

 

 

 

نازنین فاطمه جمشیدی

  • Like 7
لینک به دیدگاه

نگارم

 

بدن سردم را در آغوش تو پنهان کرده ام...

 

 

هق هق گریه هایم بی امان است...

 

 

اشک هایم با زبان بی زبانی می خواهند...

 

 

زجر دوري ات (مسافت بینمان) را به رخ گونه هایم بکشند...

 

 

اما من, این لحظات را دوست دارم...

 

 

این لحظه ها به رویاي شیرین نمی ماند...

 

 

بازوان قدرمند تو که مردانه مرا در برگرفته به رویا نمی ماند...

 

 

نفس هاي گرم تو که صورتم را نوازش می دهد به رویا نمی ماند...

 

 

عطر حضورت...صداي دلنشینت... نه هیچ کدام به رویا نمی ماند...

 

 

این آغوش گرم، امن، دلنشین واقعیت محض است

 

 

که به اتبات می رساند من همه هستی ام مطلق به توست و به تو تعهد دارم...

 

 

نگارم!

 

 

من حق ندارم شمارش معکوس خوشبختی ام را بشمارم...

 

 

من اشتباه نکرده ام... هرگز!

 

 

تو عاشقانه دوستم داري...

 

 

نازنین فاطمه جمشیدی

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چرا باید دل کسی رو بشکونیم که ادعا میکنیم دوسش داریم ، دلمون از چی ساخته شده، چطور به خودمون اجازه میدیم اون فرد رو زیر سوال بیریم،چی بهمون ثابت میشه..

 

نه این حس دوست داشتن نیست .. به خودت اجازه نده همه حرفارو باور کنی

 

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...