رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

یکی نیست به بعضیا بگه عاخه یه چیزی رو بلد نیستی هی نپیچونش...:banel_smiley_4:

خیلی راحت بگو بلد نیستم:vahidrk:

لینک به دیدگاه

دلتنگی نوشتنی نیست........

 

فقط باید صبور بود تا شب برسه راحت دراز بکشیو از چشمات بیرونشون کنی بدون اینکه کسی بگه چی شده

لینک به دیدگاه

.

خــــد ا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمیشودو تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه كردن. خـــــــــــدا را برایتان آرزودارم......کاش از خدا بیاموزیم ..

.

لینک به دیدگاه

امروزم باز به دست اوردن دل چند ادم به قیمت از دست دادن فرصتای خودم....

شاید خوب و شاید بد!!!

هیچ کس نمیدونه:ws52:

اما امیدوارم فقط تو...خود تو ...راضی باشی

تا من اسوده باشم:ws37:

خدایا هزاران بار شکر

 

لینک به دیدگاه

هر وقت خواستم یه چیزی رو تغییر بدم تلاش کردم برا تغییرش الان وقت یه تلاش بزرگه:ws37:

همیشه تفاوت آنچه را که بدست می آوری و آنچه را که سزاوارش هستی را بدان . ..

لینک به دیدگاه

دلم براي هواي سرد تنگ شده

 

نم بارون و قله مه گرفته ...

 

يك خيابون و درخت هاي تنومدنش

 

و من ...

 

و من با پالتوي بلند سياهم قدم بزنم ... با يك سيگار ... سيگاري كه هيچ وقت كشيده نشد

 

...........

 

پا ييز فصل احساس :hanghead:

لینک به دیدگاه

شکر که دل تو سینه ندارم

 

 

که اگه داشتم الان مثل بقیه باید غمباد می‌گرفتم یه گوشه‌ی اتاقم و غمباد غمباد غمباد....

 

دل ندارم و دلدارم نمی‌خوام

 

شکر

لینک به دیدگاه

عجب روزی بود امروز:ws37:

 

یه روز پر از اتفاق...

 

از 5 صبح که از خواب بیدار شدم اتفاقات جالبناک رخ داد تا همین چند دقیقه پیش...

 

کلی فکر کردم.. به اینکه باید به یه سری ترسا غلبه کنم ... باید از چیزای کوچیک شروع کنم...

 

 

به این منظور برای خاتمه دادن به تَرس هام 1 تصمیم انتحاری گرفتم....

 

 

اولیش رو امشب عملی کردم و اون اینکه امشب توی شهربازی تمام بازیهای ارتفاعی چرخشی رو انجام دادم... کوچیک بود اما خوب بود

 

1 شروع بود برای غلبه به ترس... 1 شروعی برای اینکه ترسهایی مثل ترس از انتخاب کردن رو از خودم دور کنم:ws37:

لینک به دیدگاه

بابا بعضیا عجب دلای بزرگی دارن....

یه حرفی که میخوان بت بزنن چندوقت کشش میدن..میپیچوننش...ادم میزارن تو آمپاس....بعدشم که میخان بگن ...پشیمون میشن:4564:

بابا این کار با من یکی نکنید...:icon_pf (34):روانی شدم...

تازه اخرشم خودم موضوعو حدس زدم

ولی خبر خوبی بود

خیلی خوشحال شدم

خدایا شکرت:hapydancsmil:

منتظر یه همچین روزی بودم:w12:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...