رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

اگر ریش نشان مردی باشد، بز از همه کس مردتر است؛

اگر شکم نشان مردی است، گاو مردترین موجودی است که می شناسیم؛

اگر قد نشانه مردی است، مردتر از زرافه وجود ندارد؛

اگر زور نشان مردی است، درود بر خر!

اگر می خواهی از بز و گاو و خر و زرافه کمتر نباشی، نشانه های مردانگی ات را عوض کن.:w000:

لینک به دیدگاه

منو ببخش...که گاهی همه حرصا و دلتنگیامو جمع می کنم و با یه تلفن سر تو خالی می کنم...از این همه طلبکار بودن خسته ام....خیلی غم انگیزه که بیرون ازین مکعب 80 متری جز وحشت و دلتنگی و بیزاری چیزی منتظرم نیست...تعداد آدمهایی که باید تحملشون کنم از تحملم خارج شده...نفسم سنگین و دود آلود شده...

لینک به دیدگاه

یه صفحه هست توی ف.ب ...که یهو یه چیزای خیلی قشنگی می نویسه....

الان داشتم یکیش رو می خوندم گفتم شما هم بخونید روحتون شاد شه:ws28::ws28::ws28:

اینایی که توو خیابون تا کیسِ ساز دستت میبینن روحیه‌ی هنریشون یهو گل میکنه، به یکی از طُرُق زیر میان سراغت:

-داداش، سه تاره یا پیانوله؟

جیتاره نه؟ اتفاقن منم یه پسر عمو دارم، رفیقش جیتار میزنه. اِنقدر قشنگ میزنه...

-داداش چن وقته میشه جیتار یاد گرفت؟ در حد چند تا آهنگ...

-حاجی ویانول سخت تره یا جیتار؟

 

اینا همونایی‌ن که وقتی یه موزیسین حرفه‌ای میشینه جلوشون و در ابعاد "گلن‌گولد" براشون آواز قوی "شوبرت" رو اجرا میکنه بهش میگن:

"دمت گرم داداش. حال کردم! دستاتم خیلی خوب حرکت میکرد.

حالا یه «خانوم گل» برامون میزنی؟"

 

عین واقعیته :ws28:

لینک به دیدگاه

دلم که می گیرد به پهنای آسمان خیره می شوم و در میابم که باید دلی همانند آسمان داشت گاه بباری تا زشتی هارا بشوری..... گاه همچو نسیمی روح نواز بوزی تا دیگران از وزشش لذت ببرند.... دلم که می گیرد به پهنه بی کران اقیانوس نگاه می کنم و در میابم که باید دلی به وسعت اقیانوس داشت تا بدی ها در آن دیده نشوند...دلا مراقب باش که باید همچو درخت هرچه بارت بیشتر باشد سر به زیر تر باشی....

لینک به دیدگاه

پیش بیا‌! پیش بیا‌! پیش‌تر !

 

تا که بگویم غم دل بیش‌تر

 

دوست‌ترت دارم از هر‌چه دوست

 

ای تو به من از خود من خویش‌تر

 

دوست‌تر از آن که بگویم چه‌قدر

 

بیش‌تر از بیش‌تر از بیش‌تر

لینک به دیدگاه

امروز هبوطم....فردا کویر....

 

دیروز شیعه ی صفوی بودم....امرزو شیعه علوی....

 

من دکتر را دوست دارم...لا به لای کتاب هایش...

 

اما واژه هایش مُبهم است...ابهام از جنسی که آشناست با حال و هوای این روزهای من...

 

این دکتر...مثل آن دکتر دور از وطن نبود که یک دفعه از ساغی به یاغی رسید...

 

از کافی به وافی رسید!...

 

 

پ.ن:خدمتتون عارض که تک تک این کلمات پر از ایهامند...باشد که در آن رازی آشکار شود بر تامل کنندگان....:ws37:

 

موخره:سر به قفسه های بالایی کتابخونه ام زدم..همونجا که با نردبون باید رفت....هراز چندگاهی باید برم...

 

انگار اخلاق رو باید اون بالا ها پیدا کنم...:ws37:

لینک به دیدگاه

یک دقیقه سکوت

بخاطر تمام ارزوهایی که درحد یک فکر کودکانه ماندند!

بخاطر امیدهایی که به ناامیدی مبدل شدند!

بخاطر شب هایی که بااندوه سپری کردیم!

بخاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد!

یک دقیقه سکوت!!

بخاطرصداقت که این روزها وجودی فراموش شده است!!

بخاطر محبت که بیشتر ازهمه مورد خیانت واقع گردید!!

یک دقیقه سکوت!!!

به خاطر حرف های نگفته!!!

برای احساسی که همواره نادیده گرفته شد...

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...