R@M!N 2978 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ غربت یه دیواره بین تو و دستام یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت وقتی ازم دوری از سایه می ترسم حتی من اینجا از همسایه می ترسم غربت برای من مثل یه تعلیقه یک راه طولانی روی لب تیغه این حس آزادی اینجا نمیرزه زندون بی دیوار سلول بی مرزه این حس آزادی اینجا نمیرزه زندون بی دیوار سلول بی مرزه وقتی ازم دوری شب نقطه چین میشه دیوار این خونه دیوار چین میشه وقتی ازم دوری از زندگی سیرم دنیا رو با قلبت اندازه می گیرم این حس آزادی اینجا نمیرزه زندون بی دیوار سلول بی مرزه غربت یه دیواره بین تو و دستام یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت وقتی ازم دوری از سایه می ترسم حتی من اینجا از همسایه می ترسم غربت برای من مثل یه تعلیقه یک راه طولانی روی لب تیغه این حس آزادی اینجا نمیرزه زندون بی دیوار سلول بی مرزه این حس آزادی اینجا نمیرزه زندون بی دیوار سلول بی مرزه 7 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ قربون خدا برم که اینقدر شیک بنده هاشو رسوا میکنه....... خدایا دمت گرم......امشب خیلی باحال بودی...... ممنونم ازت 9 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ خدایا هیچ وقت ننگ رسوایی رو به پیشونی من نزن خدایا بزام خطامو فقط خودت بدونی و من فقط شرمنده خودت باشم... خدایا چون میدونم آخرش منو میبخشی 10 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ خیلی خوشحــــــــــــــــــالم................. خدایا ببخش که ندیدمت................... ببخش که بنده بدی بودم........... خداجون واقعا امشب به من هدیه ای دادی ، به بزرگی آینده پیش روم ،به اندازه همه ثانیه ها و لحظات سوخته گذشته ، امشب معجــــزتو بهم نشون دادی.......... دیگه نــــــــــــاراحت نیـــــــــــــــــستم................. دلم میخواد داد بزنم............ خدا جون ممنونــــــــــم ازت............... مثله همیشه هوامو داشتی............................. 13 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. پائولو کوئیلو آبجی عزیزم امیدوارم همیشه همینقدر عاقلانه تصمیم بگیری... من محکوم شدم به بی احساسی ولی دراصل قضیه برای من منتفی بود و حل شده و تموم شده برای همین فقط شاهد برخورد ها بودم.. چقدر بعضی ها روحشون کثیفه .. خدایا خودت کمکشون کن.. 11 لینک به دیدگاه
from_hell 10964 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ سربرگ دفتر نوشم: "او"/نگاهی انداختم خط خوشی ندارم! پاره كردم /و دوباره نوشتم و دوباره و دوباره و دوباره... دلم را آشفته کرد؛خط خطی های بدخط/ دگر بار پاره كردم/و این بار نوشتم: "دوست"/از خودم پرسيد/مرا درک خواهد كرد؟! برگ سياه شده را باز پاره كردم./و بر سپيدی کاغذ اينبار نوشتم: "تو" لبخندی زدم اما/دلم لرزيد. به ندايی باز،/برگ پاره كردم و سياه تر اينبار نوشتم: "من" از ته دل خنديدم! ورق زدم، برگی دگر نبود..من بودم تنها.... ps: سر خط دفترت؛ وقتی می خوای بنویسی زندگی، یه نیم نگاهی هم به انتهای خطت داشته باش؛حواست باشه که کج نری!! 15 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ رفته بودم سایت اینترنت دانشگاه، پشت سیستم یه دختره نشسته بود، تو نواندیشان بود، آواتار فروغ همون که یه لب گنده بود رو دیدم دی شدم. :دی 12 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ گندبزنن به این رییس های شرکت ها خصوصی مخصوصا وقتی نیم کیلو سواد ندارن و فقط هر چی میبینن و خوششون میاد تو باید فراهم کنی هر روز میاد سفارش کوفیتیشو تغییر میده هی میسازم هی میاد از اول تغییر میده من نمیدونم یه شرکت چقدر باید سایتش پیشرفته باشه مگه ؟ فک کرده من گوگلم یه چیزی یه جایی دیده میگه توقع داره من بفهمم موضوع چی بوده و چه جوری طراحی شده بوده و اسمش چیه و ... ای کوفت مرض نخواستیم اصلا واسه تو طراحی کنیم چیزی توقع یه کارایی و داره که هنوز شرکت های گنده دنیا بهش نرسیدن الان گفت دیگه همینه سفارشم اگه فردا همین موقع باز عوض نشده بود چرا خانوما نمیتونن تصمیم بگیرن به من چه سایت فلان کس فلان جوره این میخواد کم نیاره یه بار بگو قضیه چیه چی میخوای تموم شه بره دیگه 300 تا سایت و با هم قاطی کرده از هر کدوم یه چیزی میخواد اه واسه دو زار پول ادم به چه غلط کردن هایی باید بیفته نخواستیم 11 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ روزهایی که هر روز یه رنگی دارند ولی نقاش این روزها خودم هستم 4 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ دیشب کودکی مرد ، به دلیل گرسنگی چه آسان به خاک پسش دادیم و چه دردناک تر از مرگ او داستان مادرش که برای قرص نانی تن به هر کاری آن هم نه از روی خوشی ... از روی اجبار راستی زیارت همسایه اش قبول ... مکه رفته بود 7 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ دنیای قشنگی نیست، آدمها مثل رودها جاریند، زلال كه باشی سنگ هایت را می بینند، برمی دارند و نشانه می روند، درست به سمت خودت' 8 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ امروز واسه چندمین بار احساس کردم نباید حقیقت رو گفت.....توی این دوره زمونه باید دروغگو باشی تا باورت کنن......لعنت به من....چرا من آخه؟!!! خدایا.....تو شاهد بودی من حقیقت رو گفتم.....چون دیدم اون دقیقا توی جایگاه 2 سال پیشِ خودمه.....نمیخواستم مثل من بشه.....تَوَهُم برگشتنشو داشته باشه..... اون موقع من کسی رو نداشتم که بهم حقیقت رو بگه.....پس با سر خوردم زمین..... نمیخوام اون مثل من بشه......حتی اگه مجبور بشه راجع به من یه قضاوت نادرست داشته باشه ......ممکنه فکر کنه همه حرفام دروغ بوده.....یا دست به سرش کردم..... ولی میدونم بلاخره همه چیزو میفهمه......امیدوارم که فقط اون موقع پیش خدای خودش شرمنده نشه.....چون من از الان بهش این حق و میدم که شک کنه.....این حقه اونه..... ولی میدونم یه روزی میفهمه که حقیقت چی بوده....شاید اون موقع دیگه من نباشم که بهم بگه: تو راست میگفتی.....!! 11 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ بازم امتحان ها شده و دارم میمیرم از استرس بترکی امتحان هی ی ی ی ی یه روز وقت کم دارم کاش یه روز وقت داشتم 6 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ بازم هاپو شدم چیکار کنم وقتی ذهنم درگیره یه گره کور بشه ، غیر از این نمی شه انتظار داشت 12 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ این و برای سارا میذارم دیگه هاپو نباشه [flash=witth=25heigh=25] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :w31: 7 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ همیشه فکر میکردم این نهایت سردی منه الان میبینم من به وسعت بی نهایت میتونم سرد باشم! هر چی هوا روبه گرمی میره عمر من و اخلاقم یخ میزنه. 14 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ لحظه لحظه زندگیم داره مثه جرعه های آب سرکشیده میشه و به تموم میشه و من همچنان دست رو دست گذاشتم و مات و مبهوت بدی و زشتیای روزگارم 9 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد، ۱۳۹۱ وای چه بارونی اومددددددددددد وای چه هوا خنک شددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد:hapydancsmil: 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده