sheydaie 251 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۸۹ وقتی از غربت ایام دلم می گیرد مرغ امید من از شدت غم می گرید دل به رویای خوش خاطره ها می بندم باز هم خاطر ه ها دست مرا می گیرد 2 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۸۹ به گوش خدا برسانیدحوای این آدم سالهاست که رفته است! این آدم تنها را برگرداند پیش خودش! بهشتش را نمیخواهم به جهنمش هم راضی ام! هرجایی باشد به جز این دنیا! این دنیا زیادی بوی حوا گرفته است!!! 4 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۰ باران که می آید گوش به زنگ صدای تو تک تک ترانه های کهنه را کنار هم می چینم و همیشه به همین حقیقت تلخ می رسم که تو با من نیستی..! 7 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۰ با كلاه و عينك و عصا خنده دار و خشمگين شده مرگ، مثل چاپلين شده !!! 5 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۰ این روزها یا به تو می اندیشم یا به این می اندیشم که چرا؟ به تو می اندیشم . . . 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۰ گوش کن ، جاده صدا میزند ، از دور قدم های تو را ..... چشم تو زینت تاریکی نیست .... پلک هارا بتکان ، کفش به پا کن و بیا ..... بیا تا جایی که ، پر ماه به انگشت تو هشدار دهد ..... و زمان روی کلوخی بنشیند با تو ..... و مزامیر شب اندام تو را ، مثل یک قطعه ی آواز به خود جذب کنند .... پارسایی ست در آن جا که تو را خواهد گفت : بهترین چیز، رسیدن به نگاهیست ، که از حادثه ی عشق تر است ... لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت، در تهاجم با زمان، آتش زدم، كشتم، من بهار عشق را دیدم ولی باور نكردم، یك كلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم. من ز مقصودها پی مقصودهای پوچ افتادم تا همة خوبی ها رفتند از یادم. من به عشق منتظر بودن هم صبر و قرارم رفت عشقم مرد ، یارم رفت . 1 لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۰ گاهي ............داشتن بعضي ها،............ تنهاترت مي کند...... 1 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ برایت دلتنگی عصر پاییز را می فرستم مثل کلاغ های دم غروب هیچ جا نیستم فقط گاهی یکی از پرهایم می افتد. 3 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دلخوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام 2 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد هنوز کوچه به کوچه ،حکایت از مردی ست که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد چه رفته است به دیوار و در که تا امروز به نام تو در و دیوار خانه می لرزد 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ چون صيد به دام تو به هر لحظه شكارم ....اي طرفه نگارم از دوري صياد دگر تاب ندارم .... رفتست قرارم چون آهوي گمگشته به هر گوشه روانم تا دام در آغوش نگيرم نگرانم .... 3 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم شاید که خدا خواست که دل تنگ بمیریم.. 7 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دستهایم دور ریختنی شده اند دیگر بوی تو را نمی دهند 6 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است ؛ باز هم میخندم آن قدر میخندم که غم از رو برود...... لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۰ وقتی فنجان چای ات همینگونه سرد مانده ست روی میز و این دسته گل هم از این خشک تر نمی شود، یقین دارم که هرگز نرفته ای.. 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اینجا همه چیز خلاصه میشود: اشکها در آهی عشقها در نگاهی و انسانها، با قدمهایی که می آیند و میروند اینجا تنها انتظار من است که خلاصه نمیشود... 2 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من مانند پنجره ای که رو به دیواری آجری باز می شود تنها هستم مانند گلدانی که هیچ گلی در آن نروئیده است مانند پرده ای که هیچ دستی کنارش نمی زند مانند چشم های تو که زیبایند و تنها تنها هستم . . . 1 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۰ شب شعرهايمان يادت هست؟ تو درد مي سرودي و من آيه هاي اميد ميخواندم... بعد از نبودنت دلتنگ ترين شاعر دنيا شده ام برايم، آيه هاي صبر نميخواني؟... 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دلم تنگ است بی تو! شبیه جاده ای خسته و متروک که رو به یک بی نهایت ختم می شود ..... علی اصغر باقری 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده