رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

به گوش خدا برسانیدحوای این آدم سالهاست که رفته است!

این آدم تنها را برگرداند پیش خودش!

بهشتش را نمیخواهم

به جهنمش هم راضی ام!

هرجایی باشد به جز این دنیا!

این دنیا زیادی بوی حوا گرفته است!!!

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
  • 2 هفته بعد...

گوش کن ، جاده صدا میزند ، از دور قدم های تو را .....

چشم تو زینت تاریکی نیست ....

پلک هارا بتکان ، کفش به پا کن و بیا .....

بیا تا جایی که ، پر ماه به انگشت تو هشدار دهد .....

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو .....

و مزامیر شب اندام تو را ، مثل یک قطعه ی آواز به خود جذب کنند ....

پارسایی ست در آن جا که تو را خواهد گفت :

بهترین چیز، رسیدن به نگاهیست ، که از حادثه ی عشق تر است ...

لینک به دیدگاه

من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت، در تهاجم

با زمان، آتش زدم، كشتم، من بهار عشق را دیدم ولی

باور نكردم، یك كلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم.

من ز مقصودها پی مقصودهای پوچ افتادم تا همة خوبی ها رفتند از یادم.

من به عشق منتظر بودن هم صبر و قرارم رفت

عشقم مرد ، یارم رفت .

  • Like 1
لینک به دیدگاه

چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد

دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد

 

 

هنوز کوچه به کوچه ،حکایت از مردی ست

که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد

 

 

چه رفته است به دیوار و در که تا امروز

به نام تو در و دیوار خانه می لرزد

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چون صيد به دام تو به هر لحظه شكارم ....اي طرفه نگارم

از دوري صياد دگر تاب ندارم .... رفتست قرارم

چون آهوي گمگشته به هر گوشه روانم

تا دام در آغوش نگيرم نگرانم ....

  • Like 3
لینک به دیدگاه

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم

از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم

شاید که خدا خواست که دل تنگ بمیریم..

  • Like 7
لینک به دیدگاه

اینجا همه چیز خلاصه میشود:

 

اشکها در آهی

 

عشقها در نگاهی

 

و انسانها، با قدمهایی که می آیند و میروند

 

اینجا تنها انتظار من است که خلاصه نمیشود...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من

 

مانند پنجره ای که رو به دیواری آجری باز می شود

 

تنها هستم

 

مانند گلدانی که هیچ گلی در آن نروئیده است

 

 

مانند پرده ای که هیچ دستی کنارش نمی زند

 

مانند چشم های تو که زیبایند و تنها

 

تنها هستم . . .

  • Like 1
لینک به دیدگاه

شب شعرهايمان يادت هست؟

تو درد مي سرودي و من

آيه هاي اميد ميخواندم...

بعد از نبودنت

دلتنگ ترين شاعر دنيا شده ام

برايم، آيه هاي صبر نميخواني؟...

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...