ermia_rooz 4760 ارسال شده در 7 مرداد، 2011 به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی ؟ به چه چیز ؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟ به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی ؟ که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست خنده دار است بخند . . . 7
PinkGirl 1453 ارسال شده در 7 مرداد، 2011 برای نبودنات کلی ابر کنار گذاشتهام؛ برای یک هزاره بارانی! 5
zahra22 19501 ارسال شده در 8 مرداد، 2011 من با دو کلام، دو حرف، دو گونه راز، گفتگوی عشق را زمزمه میکنم. حرفی ساده برای شما حرفی مفت برای خودم. اما نمیدانم، نمیدانم مرا کدام گريه به رويای روزگار خواهد سپرد؟ من بسيار گريستهام برای سادگیهای همسايه، برای حماقتهای بسيارم. برای جهانی که مهدکودک نخواهد شد برای کبوترانی بیسر که بیجفت از کوچ بهاره میآيند، برای رژهی مردگانی که از حواشی چشمهای من میگذرند. به خدا نمیدانم، گاهی اوقات اصلا نمیدانم! آه گهوارهی گمشده! مأنوس بیمزار من! 7
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 8 مرداد، 2011 کسی هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا همین یک لحظه را دریاب که فردا می شوی تنها 5
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 12 مرداد، 2011 آنقدر مرا سرد كرد از خودش و از عشق كه حالا به جای دل بسته، یخ بسته ام؛ آی آدما! روی احساسم پا نگذارید، لیز می خورید! 11
sweetest 4756 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 چقدر تلخ است بعد از سال ها انتظار نیمه گم شده ات را کامل بیابی!!!!! 10
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 از مرگ میندیش و غمِ رزق مخور كاین هر دو، به وقتِ خویش ناچار رسد 5
نیمه ماه 2908 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 مردي نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگي که در دل داشت براي دکتر تعريف کرد. دکتر گفت به فلان سيرک برو. در انجا دلقکي هست که تورا اينقدر ميخنداند تا غم هايت را فراموش کني. مرد لبخند تلخي زد و گفت: من همان دلقکم 5
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 15 مرداد، 2011 بر ما گذشت نیك و بد، اما تو روزگار فكری به حال خویش كن، این روزگار نیست! 5
sheydaie 251 ارسال شده در 15 مرداد، 2011 یه مرد باهوش برای حضار جوک تعریف کرد ، حضار دیوانه وار خندیدند . بعد از چند لحظه دوباره همون جوک رو تعریف کرد . عده کمی از حضار دوباره خندیدند . دوباره و دوباره همون جوک رو تعریف کرد . زمانی که دیگه هیچیک از حضار نخندید او لبخند زد و گفت : وقتی که نمی تونید به یک جوک بارها بخندید ؛ چطور برای یه مسئله بارها و بارها گریه می کنید .... !!!!! از هر طرف ... از هرجايي ... درباره ي خودم فکر ميکنم جواب آخرم تويي! 7
sheydaie 251 ارسال شده در 15 مرداد، 2011 از زبان پرکشیده ای برای لبخند اخم می کنم تا ببینی جدی شدم. چرا اینگونه سراغم می آیی؟ من به تمنای گریه ات نیست، که تا سال ها، تا قرن ها، تا پایان تلخی، زیر این خاک سرد، قصد خفتن کرده ام. معرفتی مانده اگر یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته، برای من، لبخند بزن ،لبخند از [/url]هر طرف ... از هرجايي... درباره ي خودم فکر ميکنم جواب آخرم تويي! 5
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 16 مرداد، 2011 کلمات تند و زننده هیچ استخوانی رو نمی شکنه اما قلبا رو میشکنه... تو سیلی می زنی....من می بوسمت* تو سیلی می زنی.....من می بوسمت *تو سیلی میزنی من ، می بوسمت ...... هر وقت دستت درد گرفت، بگو دیگر نبوسمت... 7
- Nahal - 47858 ارسال شده در 16 مرداد، 2011 جهان جای عجیبی ست! اینجا هر کس شلیک می کند... خودش کشته می شود... (رسول یونان) 10
PinkGirl 1453 ارسال شده در 16 مرداد، 2011 از میان رمز و رازهای عشق جز همین سه حرف جز همین سه حرف ساده ی میان تهی چیز دیگری سرم نمی شود من سرم نمی شود ولی راستی دلم که می شود... 8
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 17 مرداد، 2011 هوای کسی شدم که فکر میکردم "آدم است" !!! "آدم ها" چه اندک ! و آنان که لباس "آدم" را بر تن دارند، ... چه زیاد... 8
Ssara 14641 ارسال شده در 17 مرداد، 2011 یــــاد آور سوره ی توبـــــــــه ای برایم ! بی بســــم الله آمدی و به توبـــــــه کردنم انداختــــــــــــــی 8
*mishi* 11920 ارسال شده در 19 مرداد، 2011 وقتی من خواب بودم از دیوارم بالا رفتی و گلهامو چیدی و حالا تموم ناراحتیت ازکسی که وقتی خواب بودی وارد باغت شده 7
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 22 مرداد، 2011 بزرگترین حماقت انسان در زندگی , لبخند زدن به کسیه که ارزش لگدم نداره ! 7
ارسال های توصیه شده