آرماندیس 4786 ارسال شده در 7 اردیبهشت، 2011 چهار تا تکه چوب نمی گذارد دوست داشته باشیم هم را چهار چوب ها را آتش بزن تا گرم شود دلم فندک برای همین کارهاست! 8
shaden. 18583 ارسال شده در 9 اردیبهشت، 2011 یکی می چینم که دستانت را پس نزده باشم و دندان می زنم سمت سرخ تر را به یاد سال هایی که نخندیدی باد که بیاید عطر زخم سپید تمام حرف های تو را میان دردها قسمت می کند 5
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2011 فکر می کنم به هست و نیست به بهار و زمستان که از هرچه شادی و غم است غم مرا برگزید غمت مباد یارم همین کافیست 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 تا سیب های حیاطمان سرخ شوند سیلی های زیادی خوردیم پدر مرد مادر دق کرد و من آنقدر بی حوصله شدم که فکر چیدن سیب از سرم پرید حالا سیب ها هرسال انقدر سرخ می شوند که می افتند بی آنکه کسی سراغشان را بگیرد می گندند مثل من که سال به سال طعم سیب را از یاد برده ام تا مبادا طعم سیلی سال های رفته دوباره در دهانم مزه کند رضا شیبانی- 7
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2011 لطفا کسی به خوابم نیاید ! امشب تا صبح را به کابوس هایم قول داده ام ... 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 خرداد، 2011 با گفتن یک " عزیزم جایت خالیست ! " نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر ! فقط ... دل خوش می شوم که هنوز ، بود و نبودم برایت مهم است !!! میلاد تهرانی 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 خرداد، 2011 به تو پرواز را آموختم و رهایت کردم تا ستاره ی دنباله دار باشی ! کاش با تو از عشق می گفتم تا بیاموزی کمی وفادار باشی ! بادبادک کوچک من ! میلاد تهرانی 10
- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 خرداد، 2011 دهان که به سخن باز کرد بوی رفتن را احساس کردم ! و من چه کودکانه فکر می کردم با آدامس نعنایی... می شود سرنوشت را تغییر داد !!! میلاد تهرانی 7
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 4 خرداد، 2011 خیالت راحت باشد شعر تازه ای به ذهنم نمی رسد ! این روزها نه آب برایم معنای زلال زیستن است نه پنجره پرواز را در خاطرم زنده می کند ... . . . آسوده بخواب ... من سالهاست از تو گذشته ام ...! 15
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 7 خرداد، 2011 خون تو بر کاخ شیطان خنده زد خون تو بر مفرش سرد خیابان می نوشت نام انسان بر کسی آیا سزد؟ روی سرخی خیابان رقص و شادی می کند سرکه ریزان هوس آن که بر خویشان خود دشنه ی خونین می نمود بر کدامین خواب مرگ چشم بر روی عزیزان بسته است بر گلوی سرخ طفلان خنجری خونین نهادند با قبای بیم و ذلت جان تو آذین گرفت از چه با شیطان شما هم سفره اید دیو در جان شما بیضه نهاد در کدامین خواب آیا مرده اید ؟ 8
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 7 خرداد، 2011 . . . این شکست ابتدای هیچ پیروزی ای نیست ... یکبار که ببازی دیگر بازی ات نمی دهند ! 13
ermia_rooz 4760 ارسال شده در 8 خرداد، 2011 خاطرات٫ این یادبودهای اشکبار دلم را می ساید خنده های تلخ٫ گريه های شاد این آنکه به خنده ی من گريه ی مادر فروخت و آن اینکه به خنده ی حسرت گريه ی من یکی را رلال اشک بدرقه کردو یکی را رلال آب فریاد از آنی که زلال اشک و آب٫ هر دو نور را در کاسه ی بدرودشان رقصاند خنده های تلخ٫گريه های تلخ 4
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 15 خرداد، 2011 چیزی شبیه "معجزه" است ... وقتی هر شب بخیر می گذرد ! بی آنکه کسی به تو بگوید: شب بخیر ...! 13
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 7 تیر، 2011 تو می روی روی وزنه اش می ایستی و به این فکر میکنی که چند گرم کم کرده ای ! و او همه ی فکرش این است که برای زنگ انشا بنویسد علم بهتر است یا ...؟! 9
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 8 تیر، 2011 دیر آمدی موسی دوره اعجازها گذشته است ! عصایت را به چارلی چاپلین هدیه کن که کمی بخندیم ... شمس لنگرودی 8
Sanaz. 445 ارسال شده در 9 تیر، 2011 نامت را در پرانتزی می نویسم که آن را برای همیشه خواهم بست سالها بعد چون دری قدیمی بازش می کنند زن بر دریچه خیره مانده و مرد آرام دور می شود حالا قلم مو را بردار موهای زن را سفید کن گرامافون را خاموش و اندوه را در قاب هایی تاریک از تمام دیوارها بیاویز ... در کشیدن تار عنکبوت آزادی در بسته می شود و نامت را در پرانتزی می نویسم که آن را برای همیشه خواهم بست ... سال ها بعد چون قبری بازش می کنند مردی خودکارش دستش دلش در بین یک پرانتز غمگین گیر کرده است ... حالا قلم مو را بردار ... 7
MEMOLI 8954 مالک ارسال شده در 9 تیر، 2011 از یکی بود و یکی نبود همسفر می شوم با تمام کلاغهای دنیا و پرواز می کنیم در امتداد قصه ی روزها ... . . . می دانم بودنمان به سر می رسد و هیچ وقت به خانه نمی رسیم ...! 11
sweetest 4756 ارسال شده در 11 تیر، 2011 دستان م سرد است و قهوه ام و رد پای جا مانده اش در باران می درخشد رد پایم در انتظارش ... 4
خاله 3004 ارسال شده در 11 تیر، 2011 هيچ ، رد پايي از بهار ِِ توي ِ راه نيست هم پرنده ها به لانه ها خزيده، بد شدند هم درخت ها دچار ِ خواب ِ تا ابد شدند!! 6
ارسال های توصیه شده