رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تا غم آویز آفاق خاموش

ابرها سینه بر هم فشرده

خنده روشنی های خورشید

در دل تبرگی های فسرده

ساز افسانه پرداز باران

بانگ زاری به افلاک برده

ناودان ناله سر داده غمناک

روز در ابرها رو نهفته

کس نمی گیرد از او سراغی

گر نگاهی دود سوی خورشید:ws37:

 

فریدون مشیری

  • Like 1
لینک به دیدگاه

روزی آمده بودی

که من تمام نشانی ها را نوشتم

با خط بد نوشتم

و تو تمام خانه ها را گم کردی

بمن نگفتی

همسایه ها گفتند

دیر آمدی

پنجره بوی رطوبت داشت

به من نگفتی

که بیرون از خانه باران استsigh.gif

احمدرضا احمدی:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دیگر نه آتشی است ، نه داغی ، نه سوزشی

فریاد من درون دلم خاک می شود

دیگر زمان به گریه ی من خنده می زند

اشکم به یک اشاره ی او پاک می شود

 

نادر نادرپور:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

در دل ِ مه

لنگان

زارعی شکسته می گذرد

پا در پای سگی

گامی گاه در پس او

گاه گامی در پیش.

وضوح و مه

در مرز ویرانی

در جدالند،

با تو در این لکه قانع

آفتاب امــّا

مرا

پروای زمان نیست.

 

احمد شاملو:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یک جفت دستکش

با کلک های گرم خز

در پشت تلق صاف و شفاف

در جعبه محصور است

سرما

سرنیزه هایش را

در زیر ناخن می خلاند

انگشت ها آماس ها

را

در جیب ها

از چشم می دزدند

و چنگ های منفعل

در پرده می مانند

صندوق بسته است

سر نیزه می خلد

تا مغز استخوان

مشت گره خورده

بر قفل می کوبد

 

سیما یاری:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

در دایره وجود موجود علیست

 

اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست

 

گرخانه اعتقاد ویران نشدی

 

من فاش بگفتمی که معبود علیست

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تو شکوه دمیدم نوری

که نشسته به سینه ی آب

تو صدای شکفتن روزی

که رسیده ز قله ی خواب

تو گذشتی از توفان ها

تو گذشتی از باران ها

از بی کران ها

تو رسیدی از آن سوی دریا

گل و عشق و ترانه رسید

گل یخ از نسیم تو پژمرد

دل غنچه به سینه تپید

تو بمان

تو بمان

تو بمان ای همیشه بهار

ای شکوه سبزه زار

 

ایرج جنتی عطایی:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...