niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ راستی اون بیت سرمای زمستان رو بداهه گفتم.چیزی واسم نیومد یه چیزی پروندم خودم.ببخشید دیگه ما لعبتگانبم و فلک لعبت باز از روی حقیقتی نه از روی مجاز یک چند درین بساط بازی کردیم رفتیم به صندوق عدم یک یک باز عالـــــــــــــی بود حمید متشکرم زاهد که کند صاف دل از بهر خدا گویی ز همه مردم عالم ببرد 1 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ عالـــــــــــــی بود حمیدمتشکرم زاهد که کند صاف دل از بهر خدا گویی ز همه مردم عالم ببرد لطف داری. دوشم خبری ز دل برآمد رو مژده بده که دلبر آمد جانم چو شنید نام دلبر فریاد و فغان ز دل برآمد 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ لطف داری. دوشم خبری ز دل برآمد رو مژده بده که دلبر آمد جانم چو شنید نام دلبر فریاد و فغان ز دل برآمد دل وقت سماع بوی دلدار برد ما را به سرا پرده ی اسرار برد خوابم اومد حمید شب بخیر:icon_pf (44): 1 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ دل وقت سماع بوی دلدار برد ما را به سرا پرده ی اسرار برد خوابم اومد حمید شب بخیر:icon_pf (44): دل سر حیات اگر کماهی دانست در مرگ هم اسرار الهی دانست امروز که با خودی ندانستی هیچ فردا که ز خود روی چه خواهی دانست؟ شب خوش 4 لینک به دیدگاه
eshagh_kh 466 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ندانم که چه بودی ندانم که چه هستی دل سر حیات اگر کماهی دانست در مرگ هم اسرار الهی دانست امروز که با خودی ندانستی هیچ فردا که ز خود روی چه خواهی دانست؟ شب خوش 4 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ یارب این گل نوخندان که سپردی به منش میسپارم به تو از دست حسود چمنش 3 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ شعر خون بار من اي باد بدان يار رسان كه ز مژگان سيه بر رگ جان زد نيشم 5 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز که سلیمان گل از باد هوا بازآمد 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ داستان در پرده می گویم ولی گفته خواهد شد به دستان نیز هم 4 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ من صرفه برم که بر صفم اعدا زد مشتی خاک لطمه بر دریا زد 3 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ دوش سوداي رخش گفتم ز سر بيرون كنم گفت كو زنجير تا تدبير اين مجنون كنم 3 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ تابدانجاکه براوج افلاک ....آیت مرگ بودپیک هلاک ماازآنسال بسی یافته ایم.... کزبلندی رخبرتافته ایم 2 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است دائم گرفته چون دل من روی ماهش است 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ راهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد شعري بخوان كه با آن رطل گران توان زد 4 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ مجنون و پریشان توام دستم گیر سرگشته و حیران توام دستم گیر ....... ایول عجب سرعتی 3 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ رفتم و بیشم نبود روی اقامت وعده دیدار گو بمان به قیامت گر تو قیامت به وعده دور نخواهی یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت 4 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ تانگردي آشنا زين پرده رمزي نشنوي گوش نامحرم نباشد جاي پيغام سروش 3 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ شحنه شهری تو دست یاز به شمشیر باری اگر شیر می کشی به شهامت من به سلام و وداع کعبه و صحرا صحیه زنانم که بارکن به سلامت 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۸۹ شوق لبت برد از یاد حافظ درس شبانه ورد سحرگاه 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده