رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها

مستم از ساغر خون جگر آشامیها

بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت

شادکامم دگر از الفت ناکامیها

ای سروناز حسن که خوش می روی بناز

عشاق را بناز تو هر لحظه صد نیاز:4chsmu1:

فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل

ببریده اند بر قد سروت قبای ناز:shad:

لینک به دیدگاه
ز کوی یار میاید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

 

 

یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم

زان پیش که کوزه ها کنند از گِلِ ما

لینک به دیدگاه
آتش عشق تو گر در دل ما خانه نداشت

عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت

 

 

گر می نخوری طعنه نزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره بدان مشو که مَی نخوری

صد لقمه خوری که مَی غلام است آن را

لینک به دیدگاه
تو که نیستی خیال کن که دیگه

هیچکی باهام نیست

دیگه هیچی تو این زندگی

اونجور که میخوام نیست

تو به من خندیدی

ونمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم

باغبان از پی من تند دوید

سیب رادست تو دید

غضب الوده به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

وتو رفتی وهنوز

سالهاست که در گوش من ارام ارام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد ازارم

ومن اندیشه کنان غرق این پندارم

که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت !

لینک به دیدگاه
تو به من خندیدی

ونمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم

باغبان از پی من تند دوید

سیب رادست تو دید

غضب الوده به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

وتو رفتی وهنوز

سالهاست که در گوش من ارام ارام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد ازارم

ومن اندیشه کنان غرق این پندارم

که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت !

 

 

من عاشق این شعرم

:aghosh:ممنون:w73:

....

تسبیح ملک را وصفا رضوان را

دوزخ بدرا،بهشت مرنیکان را

لینک به دیدگاه

من عاشق این شعرم

:aghosh:ممنون:w73:

....

تسبیح ملک را وصفا رضوان را

دوزخ بدرا،بهشت مرنیکان را

خواهش می کنم !:w63:

اسمان بار امانت نتواست گرفت

قرعه کار بنام من دیوانه زدند:45645:

لینک به دیدگاه
خواهش می کنم !:w63:

اسمان بار امانت نتواست گرفت

قرعه کار بنام من دیوانه زدند:45645:

 

 

 

دارنده چو ترکیب طبایع آراست

از بهر چه پس فکندش اندر کم و کاست

گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود

ورنیک نیامد این صُور عیب کراست

لینک به دیدگاه
دارنده چو ترکیب طبایع آراست

از بهر چه پس فکندش اندر کم و کاست

گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود

ورنیک نیامد این صُور عیب کراست

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود(هرچند فایده نداره)

لینک به دیدگاه

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم

منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم

لینک به دیدگاه
مرد این بازی دگر من نیستم

این تو و لیلای تو من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم...

 

 

ای آمده از عالم روحانی تقت

حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

مَی خور چو ندانی از کجا آمده ای

خوش باش و ندانی به کجا خواهی رفت

لینک به دیدگاه
تا نسوزد بر نیاید بوی عود

پخته داند کاین سخن با خام نیست

 

ترا من چشم درراهم!

شباهنگام ....

که میگیرددرشاخ تلاجن سایه هارنگ سیاهی...

وزآن دلخستگانت راست اندوهی فراهم...

ترامن چشم درراهم...

شباهنگام درآندم...

که برجا دره ها چون مرده ماران خفته گانند...

درآن نوبت که بندد دست نیلوفر...

به پای سروکوهی دام....

گرم یادآوری یانه؟

من ازیادت...

نمی کاهم....

ترا من چشم درراهم !:w00:

:45645:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...