Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۱ تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و... دقایق برای ساعتها نجوا می کنند.... ساعتها، روزها را به بازی می گیرند و.... روزها ،ماه ها را و .... ماه ها..... سالها را واین چنین می شود که ایام می گذرد ومن روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و... می گویم:. . . انگار همین دیروز بود 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۱ من حالی متغیر ندارم... من در لحظه ثابت مانده ام.... اما گاهی سر می گردانم به گذشته و گاهی سر می گردانم به آینده... در این میان حالم گاهی رنگش کهنه می شود گاهی نو... 5 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۱ خدايا ميان آدمك هاي دنيايت غريب شده ام آنقدر كه تلخي غربتم را هر دوره گرد آواره اي ميفهمد تو اما...؟؟؟؟ 5 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۱ کاش میشد برگشت برگشت به اون روز به اون نگاه به اون حس عجیب به ما کاش میشد برگشت تا دوباره حس کنم تو رو کاش میشد برگشت دوباره گرفت دست تو رو کاش میشد برگشت و همونجا موند روبروی تو با همون حس کاش میشد... 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی 3 لینک به دیدگاه
Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ نبودنت رابا ساعت شنی اندازه گرفته ام .... ..... ........ یک صحرا گذشته است ... 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ پینه بسته خیالم ازین همه رؤیا پروانۀ من ! وقت است که بازآئی از پیلۀ دل به لمس آغوشم .... 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ باز هم من ماندم و پاييز و برگ زردي برگ خزان بر دل تنگ باز هم شب آمد و سوز جدايي ميزند باز هم باد آمد و زرد است رنگ روي برگ باز هم خش خش كنان با باد يا با عابري ميكشد بر زخم كهنه بيصدا يكباره چنگ باز هم ابري شده اين آسمان قلب من نم نم باران غم بر روي من مانند سنگ.... 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی . . . 4 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ نرو من بي تو ميميرم! اين جمله به ظاهر ساده پژواك تمامي فريادهاي بي صدايي است كه در گلويم به زنجير كشيده شده و من قدرت بيان كردنش را ندارم!!! براستي چشمان اشكبار من لرزش پيانو وار اندام ظريف من قلب به خاك و خون كشيده بينواي من هيچ كدام برايت اهميتي ندارد؟؟؟!!! مجنون من يه لحظه تنها يك لحظه به من كه قرار است بعد ازتو چه بر سرم بيايد بيانديش! اين قدر بي مهر اينقدر بي تفاوت سخن نگو و دم از جدايي نزن تو كه بهتر از هركسي ميداني اين رفتار آمرانه تو مرا ديوانه مي كند و اندیشه های ابریشمی ام را به تاراج می برد.. 4 لینک به دیدگاه
دختر اسمان 167 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ من صبورم اما . . . به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم . من صبورم اما . . . چقدر با همه ی عاشقیم محزونم ! و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم من صبورم اما . . . بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . می ترسم . من صبورم اما . . . آه این بغض گران صبر چه می داند چیست 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ مکالمه های کوتاه کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد تا کی سلام کنیم حال هم را بپرسیم و به هم دروغ بگوییم که خوبیم دروغهایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند و صادقانه به هم برسند ما فقط دروغهایمان به هم می رسد من خوب نیستم اصلا رویا شاه حسین زاده 6 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ هوای فاصله سرد است من از کلاف دلم برایت خیالی گرم میبافم 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ دور بریز خاطره های کسی که تو را دور زده است !!!!! من حالم خوب است .. فقط کمی گذشته ام درد می کند .... 3 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید از حال من مپرس که بسیار خسته ام 3 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ دل که میگیرد تاوان دلیست که تو میگیری باقی حاشیهی رودیست روان که تنها مرا در تو دور میکند . 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ فکرش را هم نمیکردم روزی سیگار بکشم ! حالا... سالهاست که سیگار مرا میکشد . . . چای ، مرا میریزد . . . آینه ، سراغ دندان هایم را میگیرد . . . حال ریه ام را می پرسد . . . من به ناچار با موهایم ور میروم . . . 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ دلــــــــــــم گـــــــــــــــرفته اســــــــــت ... نه اینــــــــــــکه کسی کـــــــــــــاری کـــــــــرده باشد نه ... من آنقدر آدم گریز شده ام که کســــــی کارش به اطـــــــــــــراف من هم نمی رسد.. دلم گرفتـه است که آنچه هســــتم را نمی فهمند ... و آنچه هســـــــتند را میپذیرم ... و دنـــــــــــیـا هم به رویـــــــــــش نمی آورد این تنـاقض را ... 5 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ تو بر پرستش خدای خیالی ات،دخیل بسته ای! ومن بر توان خویشتن داری خویش، برابر خامی ات! به پای هوسی از سر وهم، همتت به تاراج رفت و هدر شد! ومن هنوز، وهرروز،دیوار همتم را میچینم! واین فاصله ها به من آموخت: مرز رؤیاهای دور،با حقایق نزدیک، اراده ای هست از جنس خواستن، و خواستنی از جنس زیستن. ( زهرا یوسفی پور ) 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ بتاب بر سردی روزگارم که مدتهاست به دام زمستان بی کسی دچارم بتاب كه با تو رها شوم از چنگال بي كسي تو اي مهربانترين … گرماي مهر كلامت را بر سرماي سنگين سكوت روزگارم هميشه بتاب … 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده