رفتن به مطلب

وصف حالتان با زبان شعر


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

دلم شکست

 

طوری که صدایش قرن ها در وجدانت پژواک می کند

صدای گریه ام پیام آور غربت شب های بارانی بعد از غروب های پائیز است

آخرین نگاهت بذر غربت تلخی را در دلم کاشت

که حتی با اوج گریه های شبانه ام نیز سیراب نمی شود

از این که فراموشم کردی کرده ای غمگین نیستم

چون در خیالم فقط با تو پرواز می کنم

دیوار غرورت با صد سنگ چشمان مرا در هوس روزنه ای نور بسته است

دیگر فناشدن جوانی ام و جسمی پر از عطش های آتشین عشق برایم مهم نیست

نمیدانی گاهی اوقات پروانه ای زیبا با بال هایی رنگین به اتاقم می آمد

و رقصان روی زانوهای بغل کرده ام می نشست

و من چشمانم را به زحمت می چرخاندم تا از رویت گم نشود

هر روز نفسی که به سختی از سینه ام بیرون می آمد به امید دیدن دوباره پروانه بود

همدم تنهائی ام صدای عقربه ساعت بود که دیگر از آن نیز خبری نیست

پوست قلبم ورقی نازک شده که با تکر ار اسم تو رو به سیاهی می زند

سال های عمرم قهرمان ایثارگر قصه غربتم شده اند

صدای سنگین سکوت در ذهن خسته ام می شکند

کسی با صدای بی صدایی فریاد می زند

>

ولی بیشتر از همه

خرد و لگد مال شدن عفت و غرور گلهای سرخ

زیر آماج بی وفائی آزارم می دهد

تنها دل خوشی ام روئیدن دوباره گلهای سرخ بود

ولی افسوس که آنها نیز مرا از یاد بردند و دلداده خزان شدند

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دستت را گرفته بودم و داشتی نوازشم میکردی ، دیگر طاقت نیاوردم و سرم را روی شانه هایت گذاشتم وآرام گریه کردم ، چادرت را روی سرم کشیدی تا کسی اشکهای مرا نبیند ، عطر حضورت آرامم کرد ، اما وقتی سرم را از روی شانه ات برداشتم فهمیدم تو هم به همراه من داشتی گریه میکردی ، با پشت انگشتانم اشکهایت را پاک کردم و بوسیدمت ، دیروز فهمیدم که من بعد از خدا فقط تو را دارم ،پس قول میدهم هیچ وقت تنهایت نگذارم عشق ابدی من

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دوست دارم در تنهاییم غوطه ور شوم حریم پاکش را با هیچ نفسی آلوده نمی کنم سکوت مقدس آن را تنها

 

با صدای نفسم خواهم شکست زیرا هر صدایی لایق شکستن آن نیست ای تنهایی من ، من و تمام وجود من

 

از آن توست مرا پذیرا باش و تالحظه ی مرگم لطفت را از من دریغ نکن دریغ نکن

  • Like 7
لینک به دیدگاه

از زندگي از اين همه تكرار خسته ام

دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوي خانه تن خسته مي کشم

آخ ... کزين حصار دل آزار خسته ام

بيزارم از خموشي تقويم روي ميز

وز دنگ دنگ ساعت ديوار خسته ام

از او كه گفت يار تو هستم ولي نبود

از خود که بي شكيبم و بي يار خسته ام

تنها و دل گرفته، بيزار و بي اميد

از حال من مپرس که بسيار خسته ام

  • Like 6
لینک به دیدگاه

ايـن شـهـر

 

شـهـر قـصـه هــاي مــادر بــزرگ نــيـســت

 

که زيــبـا و آرام بــاشــد

 

آسـمــانــش را

 

هــرگــز آبـي نــديـده ام

 

مــن از ايــنـجـا خـــواهــم رفـــت

 

و فــرقــي هــم نــمـي کــنــد

 

که فــانــوســي داشـتــه باشــم يــا نـه

 

کــســي که مـي گــريــزد

 

از گـــم شــدن نــمـي تــرسـد.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

آهــــ ــای ِ روزگــــ ـــار !!

 

بــــ ــــرايــ ــم مـــ ــشخـص كــ ـــــن

 

ايـــ ـــنبـــ ــار كـــ ــدام ســ ـــازت را كــ ــــوكـــ ــ كــــ ـــرده اى تـــ ــا بــــ ـــرايــــ ــم بـــ ــزنــ ـى ؟

 

مــ ـــى خـــ ــواهم رقــ ــصم را بــ ــــا ســـ ــازتــ ــــ

 

هــ ـــمــاهــنگــ ـــ كــ ــــــنم !!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

درگیر تو بودنم

 

هم یک نوستالژی تکرار شونده است

 

هم یک اتفاق تازه

 

فلسفه ی ترکیبی ِخیال و واقعیت

 

قمار ِبی پروای لذت و رسوایی

 

سکانس هایی جادویی از احساس

 

لحظه هایی که تصاویر رویا

 

سه بعدی های زیبای خاطره ، حس و لمس می شود

  • Like 5
لینک به دیدگاه

مـــدت هــاســت؛

 

احســاس میــکنــم کــر و لالــ شـــدم...!!!

 

ایـــن روزهــا...

 

صــدای احســاسـاتــم رو؛

 

فقــط صفحـه ی کیبــوردم میشنـــوه...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

گفتند عینک سیاهت را بردار

 

دنیا پر از زیبایی هاست !!!

 

عینک را برداشتم ...

 

وحشت کردم از هیاهوی رنگها

 

عینکم را بدهید می خواهم به دنیای

 

یکرنگم پناه ببرم ..

  • Like 6
لینک به دیدگاه

الان خیلی دوست دارم این متن رو بنویسم:

صبر کن سهراب....

گفته بودی قایقی خواهم ساخت،دور خواهم شد از خاک غریب،

قایقت جا دارد؟!!

منم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

گـاه گاهـی دل من می گیرد

 

بـیـشـتر وقـت غروب

 

آن زمان که خدا نـیـز پر از تـنـهایـیـست

 

من وضـو خواهم سـاخـت

 

از خـدا خواهم خواست که تو تـنها نشوی

 

و دلـت پر ز خوشی های دمادم باشد

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دلم می خواهد نفس های باد را بشمارم..

 

خنده ی انار را نقاشی کنم..

 

و گوشواره گیلاس را به گوش هایم بیاویزم..

 

ای کاش می توانستم ..شاهد هق هق باران باشم

 

هنگامی که سر بر شانه های ابر گذاشته است...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

روزگارم این است :

 

دل خوشم با غزلی

 

تکه نانی ، آبی

 

جمله کوتاهی

 

یا به شعر نابی

 

و اگر باز بپرسی گویم

 

دل خوشم با نفسی

 

حبه قندی ، چایی

 

صحبت اهل دلی

 

فارغ از همهمه و دنیایی....

  • Like 7
لینک به دیدگاه

شاخه با ریشه ای خود حس غریبی دارد

 

باغ امسال چه پائیز عجیبی دارد

 

غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست

 

دیگر با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد

  • Like 5
لینک به دیدگاه

خسته امــــــــــــ

 

از زمیــــــن و از زمــــــــــان؛

 

دلمـــــ نگـــــــاه می خـــــــواهد

 

نگاهـــــی از ســـــر شــــــوق

 

کــــــه از آن طـــــــــرف چـــــــــــــهــا راه

 

آمــــدنـــــم را بنگــــــــرد..

  • Like 3
لینک به دیدگاه

سلام ؛

 

حال من خوب است

 

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور

 

که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند . . .

 

با این همه اگر عمری باقی بود

 

طوری از کنار زندگی می گذرم

 

که نه دل کسی در سینه بلرزد

 

و نه این دل نا ماندگار بی درمانم . . .

 

می دانم ، دل من همیشه پر از هوای تازه باز نیامدن است !

 

انگار که تعبیر همه رفتن ها ، هرگز باز نیامدن است

 

بی پرده بگویمت :

 

می خواهم تنها بمانم

 

در را پشت سرت ببند

 

بی قرارم ، می خواهم بروم ، می خواهم بمانم ؟!

 

هذیان می گویم ! نمی دانم . . .

 

نه عزیزم ، نامه ام باید کوتاه باشد

 

ساده باشد ، بی کنایه و ابهام

 

پس از نو می نویسم:

 

سلام!

 

حال من خوب است

 

اما تو باور نکن . . .

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...