mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ پشت این نقاب خنده پشت این نگاه شاد چهره خموش مرد دیگری است مرد دیگری که سالهای سال در سکوت و انزوای محض بی امید بی امید بی امید زیسته مرد دیگری که پشت این نقاب خنده هر زمان به هر بهانه با تمام قلب خود گریسته 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ گریستن دیگر برایم سخت شده نفس کشیدن برایم سخت شده ارام میروم و میایم همچو بادی هستم که با تندباد به اسمانهای دور میرود 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ دیگر سیبی نمانده نه برای من نه برای تو نه برای حوا و آدم ... ببین ! دیگر نمیتوانی چشمهام را از دلتنگی باز کنی. حتي اگر یک سیب مانده باشد رانده میشوم . ... سیب یا گندم؟ همیشه بهانهای هست. شکوفهی بادام غم چشمهات خندیدن انار و این همه بهانه که باز خوانده شوم به آغوش تو و زمين را کشف کنم با سرانگشتهام . زمين نه ، نقطه نقطهی تنت .... بانوی زیبای من ! دستهای تو سیب را دلانگیز میکند .... 9 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ برگ من میرقصد برگی در باد بر پهنای آسمان می خرامد با ناز روح از تن بدر کرده پای از درخت خویش رهانیده رخ زردش لب های خشکش پاییز را محکوم میکند فصل رنگ های پر فریب فصل برگ های بی وفا 7 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ دست به دامن خدا که می شوم چیزی آهسته درون من به صدا می آید که... نترس! از باختن تا ساختن دوباره فاصله ای نیست...! 8 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت، سفری بی همراه، گم شدن تا ته تنهایی محض، یار تنهایی من با من گفت: هر کجا لرزیدی، از سفرترسیدی، تو بگو، از ته دل من خدا را دارم... 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ خواب زده ام این روزها.... بیداری می خواهم از جنس نور.... که در آغوش بگیرد هر چه تاریکی ست که اطرافم را فرا گرفته... 7 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ [h=2][/h] امشب هوا انقدر سرد است که دلتنگ آن روزهــــا می شوم آن روزهـــا که در جیب هایم ، برای دستان خودم جا نبود به حرمت خاطره هایت دیگر از سرمــــا دست در جیب هایم نمی کنم تا هیچ وقت فراموشم نشود جایت را هیچ چیز پر نخواهد کرد ... 5 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ دیشب آن قدر باران آمد که اگر بگویم یاد تو نبودم باران با من قهر میکند آن قدر از پنجره بیرون را نگاه کردم که اگر بگویم منتظر تو نبودم پنجره با من قهر میکند آن قدر دلتنگ خوابیدم که اگر بگویم خواب تو را ندیدم خوابت هم مرا ترک میگوید. 4 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ بغض من در تپش ثانیه ها محصور است ..... مرا ببخش که با بغض های پنهانی ام گاه و بی گاه ...... اشک هایت را جاری می سازم و . . . همین عاشقی با اشک های گرم توست که تبدیل به جنون شده است ...... 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ در آغوش خودم هستم ... من خودم را در آغوش گرفته ام ! نه چندان با لطافت ... نه چندان با محبت ... اما وفادار ... وفادار ...! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ امان از خوب دیروزم که خوابیده ست در شهر رویاها امان از خوب امروزم که خوابیده ست در روز بی رویا امان از حسرت دیروز امان از غربت امروز 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ مدتهاست باتو، درخودم... زندگى مى كنم... 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ تمام پروانهها قاصدك بودند به هر قاصدكى راز چشمان تو را گفتم پروانه شد تمام پروانهها اداى چشمان تو را درمىآورند چون بغض مرا دوست دارند... 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ وقتی تو گریه میکنی، ای دوست در دلم انگار که ابرهای جهان گریه میکنند حسین منزوی 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ پنجره ی باران خورده ات را باز کن چند سطر پس از باران چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده دلم برایت تنگ است 6 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ نگـــــــران نباش،حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام ... دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم آمـوختــه ام، ... که این فـــاصــله ی کوتـــاه، ... بین لبخند و اشک نامش" زندگیست " آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشــــود . . .راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ..." حــــال مـــن خـــــــوب اســت " 5 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۱ باهيچكس بر سر باورش نمى جنگم! خداى هر كس همان است كه درون او با وی سخن مى گويد... 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ ای که هوای منی بی تو نفس ادعاست ذکر کمالات تو تذکرﺓ الاولیست مثنوی معنوی ست قصه ی ما که در آن آخر هر ماجرا اول یک ماجراست در صف قند و شکر زندگی ام تلخ شد قند من افتاده است پس صف بوسه کجاست بوسه ی گرمی بده تا لبم اذعان کند بین دو قطب رخت خط لبت استواست باز هم افتاده در پیچ و خم قامتت شکر خدا که دلم گمشده در راه راست ای نه چنین نه چنان در دل من همچنان عشق زمینی بمان عشق هوایی هواست __________________ 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ خـــــــــــــــــــــدا... صـــــورت حســـــــاب لطفـــا" سیر شدم از زندگــــــــــــــــــــــــــِی... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده