شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۱ سخت ترین فعـلی که برایتــ به سادگی صرف کردم , عمرم بود... 9 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۱ مرا به آغوشی عادت دادی که هیچگاه از آن من نخواهد شد شانه هایی را تکیه گاه ام قرار دادی که قبل تر تکیه گاه کسی بود دلی را به من دادی که جایی در آن نبود برای من . 9 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۱ سرد است اما سرما نمیخورم, تو نگران نباش... کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را گرفته است.... 8 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۱ چه سنگین گذشت عصر بارانی ام گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را وامروز دوباره شکست تکه ای از شکسته های قلبم درآن گوشه ی پاییزی گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود تا حرفهایم در بستری از بغض بخوابند 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۱ من مانده ام تنهای تنهااااااا تنها میان سیل غمهااااااااا ................ 5 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۱ بی تو حتی باران هم بوی تشنگی می دهد گـاهــــی لال مـــی شود آدم ... حـرف دارد ؛ ولـــی .... کلمه نـدارد ... !!! 5 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۱ هر کجا که پا میگذارم جای خالی ات حس می شود.... حتی در رویا هایم... 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۱ در قلب من ... صدای پای کسی می آید مثل افتادن شبنم بر آب مثل روئیدن رؤیا در خواب مثل آن لحظه که باران آمد چتری از عطر گل یاس که پروانه به سر وا می کرد مثل آن لحظۀ دزدانۀ عشق که کسی جا می ماند که کسی دل می برد و خدائی که تماشا می کرد مثل جیر جیر آن پنجرۀ مهتابی که نسیم دل تنها به باغ خاطره ها وا می کرد مثل نجوای صنوبر در باد شکل تمرین پریدن که به خاطر دارند جوجه ها در لانه مثل ترکهای حبابی بر آب که پر از نفس ماهیهاست شکل آن کولی زنگوله به پا که دلش را می رقصد در مهتاب در قلب من صدای پای کسی می آید ! 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ درخت که می شوم تو پائیزی ! کشتی که می شوم تو بی نهایت طوفانها ! تفنگت را بردار و راحت حرفت را بزن (گروس عبدالملکیان) 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی ! یاد گرفته ام …. نفس بکشم بدون تو…… و به یاد تو ! 1 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ تا کدوم ستاره دنبال تو باشم تا کجا بی خبر از حال تو باشم مگه میشه از تو دل برید و دل کند بگو می خوام تا ابد مال تو باشم از کسی نیس که نشونی تو نگیرم به تو روزی میرسم من که بمیرم هنوزم جای دو دستات خالی مونده تا قیامت توی دستای حقیرم خاک هر جاده نشسته روی دوشم کی میاد روزی که با تو روبرو شم من که از اول قصه گفته بودم غیر تو با سایه ام نمی جوشم 4 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ باز شب شد چقدر تنهايم گفته بودي كه شبي مي آيم باز شب شد و از پنجره ام همچنان راه تو را مي پايم كنج اين پنجره ها شب همه شب منم و گريه و هاي و هايم پشت اين پنجره ها تا به سحر پنجه بر پيكر شب مي سايم نكند بيهوده عمر خود را پشت اين پنجره مي فرسايم نكند بيهوده تكرار شود قصه ي چشم به راهي هايم باز چون ديشب و شب هاي دگر مي روم پنجره را بگشايم باز شب شد شب و از پنجره ام همچنان راه تو را مي پايم... 4 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ پروردگارا! به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه راکه نمی توانم تغییر دهم دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توان تغییر دهم بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند 4 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ پاییز را دوست دارم... بخاطر غریب و بی صدا آمدنش بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش بخاطر شب های سرد و طولانی اش بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام بخاطر پیاده روی های شبانه ام بخاطر بغض های سنگین انتظار بخاطر اشک های بی صدایم بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام بخاطر معصومیت کودکی ام بخاطر نشاط نوجوانی ام بخاطر تنهایی جوانی ام بخاطر اولین نفس هایم بخاطر اولین گریه هایم بخاطر اولین خنده هایم بخاطر دوباره متولد شدن بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز و من عاشقانه پاییز را دوست دارم... کاری از من و پسر عموم ----> برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییت ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست 3 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ مي توانم مانند پُلي باشم براي عبورت... تو نگران تخريب شدن من نباش... رسيدي دست تكان بده... تخريب مي شوم....... 4 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ مي خوام از دوست داشتن بگم از دوست داشتن تو و خودم بگم دوست داشتن براي من يه واژه بود مثل موج تو دريا سرگردون بود به وقت تنهايي سراغش ميرفتم وقت خوشي فراموشش مي كردم تو روزاي ابري پشت پنجره واسي آدم برفي بيچاره دل مي سوزندم چون خودمو مثل اون تو حصار مي ديدم وقت بهار دنبالت مي گشتم دنبال اداي دوست داشتن گلها زير بارون مي رقصيدم اما هيچي ازش نمي فهميدم اما با اومدن تو همه چيز عوض شد رنگ گلها خواب زندگي رنگ ديگي شد دفتر مشقم هر شب با اسم تو پر شد رنگ نقاشيام رنگ چشماي تو شد شبا تو خواب روياي من نوازش دستهاي گرم تو شد تو خواب و بيداري تو زندگي و رويا فقط يه آرزوي كوچيك دارم يه آرزوي كوچيك و محال دارم 3 لینک به دیدگاه
hamed_063 1261 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۱ من در تاریکی شب توی پستوی اتاقم در دنج خلوت تنهایی بی صدا نشستم تنهایی من شاید بزرگترین تنهاییست و حال من وصف ناشدنی من به روزنه ایمان ندارم تاریکی آخرین حال من است و نارنجی پاییز رنگی که روی بوم سیاه نقاشی پاشیده می شود این شاید درد مرا التیام باشد و شاید مرا یاری کند تاریکی را بیشتر بفهمم .. 1 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۱ هضمش به ما نمی رسد با این همه گلو که پیشش گیر کرده است. سجادگودرزی 2 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۱ لگیر دلگیرم از غصه می میرم مرا مگذار و مگذر با پای از ره مانده در این دشت تب دار ای وای می میرم سوگند بر چشمت که از تو تا دم مرگ دل بر نمی گیرم مرا مگذار و مگذر بلله که غیر از جرم عاشق بودن ای دوست بی جرم و تقصیرم مرا مگذار و مگذر آشفته تر زآشفتگان روزگارم از غم به زنجیرم مرا مگذار و مگذر با شهپر اندیشه دنیا گردم اما در بند تقدیرم مرا مگذار و مگذر [FLASH=http://sound-code.majiddownload.com/90-91/1368140422.mp3][/FLASH] 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده