- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۹۲ نـه تـو ديـگـر مـرا مـی شـنـاسـی نـه مـن تـو را بـه يـاد مـی آورم . . از اول هـم زمـيـن جـای مـنـاسـبـی بـرای دوسـت داشـتـن نـبـود . . . سعيد شجاعي 7 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۲ برای دیدن چشمانت برای لمس دستانت برای با تو بودن تا قیامت صبر خواهم کرد فرقی نمی کند امروز باشد یا در فرداها یقین در من موج می زند که روزی با تو خواهم بود... 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۲ بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه… محکم بغلت کنه… بذاره اشک بریزی راحت شی…. بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که هميشه باهاتم و با تو خواهم موند “ 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۲ گاهي وقتا دلم ميخواد يکي ازم اجازه بخواد ؛ که بياد تو تنهاييم …. و من اجازه ندم ! و اون بي تفاوت به مخالفتم بياد تو و آروم بغلم کنه و بگه : مگه من مردم که تنها بموني … ! 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۲ من تنها کمی متفاوتم... وقتی تمام دردهای دنیا روی شانه های دخترانه ام کوه میشود ومن به پهنای تمام کوه پایه ها.... لبخند میزنم . 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۲ چقدر دلم هوایت را می کند حالا که دیگر هوایم را نداری... 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۲ برای خــودم . . . مـَـردی شـُـده ام بــی صــداگــریــه مــیــکــنــم ایــن روزهــا در ســکــوتِ ســرســخــتِ دنــیــا مـُـواظــبــم بــاش . . . قــَـلــبـَـم . . . هـَـنــوز زنــانــه مــی تــپــد ... 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۲ یک روز تعطیل باشد.... تو تنها باشی..... هوا ابــــری باشد.... حسی مجهـــول داشته باشی... ترانه ای خاطره انگیز بخواند در گوشت.... آن وقت میفهمی بی کسی در این شهر بی تپـــش چه دردی دارد..... 5 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۲ دلم گرفته از این شهر که آدمهایش، همچون هوایش ناپایدارند... گاه آنقدر گرم که نفست میگیرد... گاه چنان سرد که بدنت میلرزد.... ! 5 لینک به دیدگاه
toghgrol 267 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۲ چون تخته ای شکسته حیران موج بحریم...ساحل مگر ندارد این بحر آرمیده..."آشنای دور" 3 لینک به دیدگاه
Sadegh Tafakor 1369 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۲ از آمدن و رفتن ما سودی کو ---------------- وز تار امید عـــمـــر ما پـــودی کو چندین سروپای نازنیان جهان---------------- میسوزد و خاک میشود دودی کو 4 لینک به دیدگاه
toghgrol 267 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۲ از کوچه محبت ما را سر گذر نیست...گرچه در این صداقت صد سال توبه گویم"آشنای دور" 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۲ به خدا پروانه ها پیش از آنکه پیر شوند می میرند ... 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۲ ابراهیم که نیستم میگذاری میروی … این آتش نبودنت بر من گلستان نخواهد شد !!! 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۲ دختر است دیگر... گاهی دلش میخواهد بهانه های الکی بگیرد! به هوای آغوش تو... شانه های تو که بعد تو آرام... خیلی آرام در گوشش زمزمه کنی: ببین من عاشقتم 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۲ هستی ام.... چند روزی ست كه تنها به تو می اندیشم ، از خودم غافلم اما به تو می اندیشم ، شب كه مهتاب در ایینه ی من میرقصد ، مینشینم به تماشا به تو می اندیشم ... 3 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ؟؟؟ ... ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ! ﺟﻮﺍﺑﻤﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟؟؟ ... ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ !... ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﯼ؟؟؟ ... ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ! ﻣﺤﻠﻢ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﯼ؟؟؟ ... ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ! ﺩﺳﺘﺎﺗﻮ ﺑﻢ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟؟؟ ... ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ! ﻣﯿﺮﺳﻪ ﺍﻭﻧﺮﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ! ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ... ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﯽ ... ﺑﻮﻕ . ﺑﻮﻕ .. ﺑﻮﻕ ... ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻡ! ﻋﺼﺒﯽ ﻣﯿﺸﯽ ﻓﻮﺵ ﻣﯿﺪﯼ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﮕﯽ .. ﮐﻼﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ! ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﯽ ... ﺑﻮﻕ . ﺑﻮﻕ .. ﺑﻮﻕ ... ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻡ! ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﮕﯽ ... ﻏﻠﻂ ﺑﮑﻨﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻢ! ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ... ﺭﺩ ﻣﯿﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﯼ ﮐﻮﭼﻤﻮﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺣﺠﻠﻪ ﯼ ﯾﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻭ ﺯﺩﻥ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ! ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ! ﻣﯿﮕﯽ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ! ﺟﻮﻭﻥ ﺑﻮﺩﻩ .. ﻣﯿﺎﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ... ﻣﯿﮕﯽ .. ﭼﻘﺪ ﻗﯿﺎﻓﺶ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺰﻧﻪ ! ﻣﯿﺎﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ... ﺟﻮﺍﻥ ﻧﺎﮐﺎﻡ ....؟ !!!! ﺋﻪ !! ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻨﻢ ...! ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ! ؟ ... ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ! ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺟﻠﻮ ﭘﺎﺕ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻢ! ﺁﺧﻪ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮐﻢ ! ﺩﯾﺪﯼ ﺁﺧﺮ ﺧﺮﺍﺑﺖ ﺷﺪﻡ؟ ﺩﯾﺪﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻡ ﺧﺎﮎ ﺷﺪ؟ ... ﻋﺸﻘﻢ ...! ﭼﻪ ﻗﺪ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﺪﯼ ! ﭼﻪ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﺖ ﻣﯿﺎﺩ ! ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻣﯿﻤﺮﺩﻡ ...! ﺋﻪ ! ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﺩﯾﮕﻪ ! ﯾﺎﺩﺗﻪ ﺭﻭﺯ ﺭﻓﺘﻨﺖ؟ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ... ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ... ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﻧﺮﻭ ... ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﯽ؟ ﯾﺎﺩﺗﻪ؟ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ?... ﺁﺧﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ! ﺁﺧﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺷﮑﺎﺗﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ! ﺁﺧﻪ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮐﻢ ! ﺁﺧﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻢ! ﭼﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ !! ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؟؟؟ ... ﻋﺸﻘﻢ ...! ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ ... ﻏﺮﻭﺭﺕ ! ﻧﺬﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ 1 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ مـن بـدم . . . تـو خـوب بـــاش . . . دیگــر ، سراغـم را نـگـیـر خـودم را جـایی در این زندگــی گــُم کرده ام... ... دنبالـــــم نگرد . . . پـیـدایـم نـمـیـکـنی نـفـس بـکـش . . به جـای من هـم اگر تـوانستی مهربـــــانی کن و بـعـد از مـن ، شـبـهـا بـه سـتـاره ام لـبـخـنـد بـزن و مـاه کـه کـامـل شد ، از جــانـب مـن آرزویـی کـن خودت هم منت بر سرم بگذار و فـرامـوش کـن که زمـانی بـوده ام خـودم نـیـز ، چـنـیـن خواهـــــم کرد 8 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست ! زندگی باغ تماشـــای خداســت ... زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا صبـــح هـا ، لبـخند هـا ، آوازهـــا ... ! 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده