رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 1.4k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بگو که تا پایان راه عاشقی با من می مانی...

می مانی تا دلم آرام شود و به خواب عاشقانه روم...

به خوابی روم که تنها در آن خواب تو را ببینم و احساست کنم...

به خوابی روم که به جز تو کسی را احساس نکنم...

به خوابی روم که رنگی از این دنیای بی محبت را نبینم...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

خندیدن هیچ

لبخند زدن را هم به فراموشی سپرده‌ام

تا آنجا که گاه به التماس

لبخندم را می‌خواهند!

و بهانه می‌آورم!

چهره‌ام با لبخند، زشت می‌شود

صدای ِ خنده‌ام، دلنشین نیست!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

چقدر تند می بارند این ثانیه ها

انگار نه انگار که من منتظرم

می خواهند هر چه زودتر افول کنند

شانس من است ...

آری شانس من است

خورشید باز سرماخورده

ابرها را می خواند

تازه به ماه هم پیغام داده که زودتر بتابد ...

آری شانس من است

که باز هم بدون بازوان گرم

امشب را هم در بازوان سرد خود صبح کنم!!!

  • Like 11
لینک به دیدگاه

تمام می شود

نازنین من

منحنی درد وقتی در وجود تو

به نقطه آشوب می رسد !

مسیر معکوس آغاز می شود

همیشه اینگونه بوده است

هیچ چیز برای همیشه

در اوج خود نمی ماند ...

ذره ذره فراموشی

ذره ذره فرو ریختن ...

ذره ،ذره

به سمت دیگر حیات

جذب می شویم …!

  • Like 9
لینک به دیدگاه

انصاف نیست که دنیا آنقدر کوچک باشد

 

که آدم های تکراری را روزی صد بار ببینم...

 

و آنقدر بزرگ باشد....

 

که نتوانم تو را حتی یک بار ببینم ...!!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

از امشب

خوابهایم برای تو

از این پس

باچشم های باز می خوابم

از اینجا به بعد

چشم هایم از تا غروب

نگاههای آشنا می آید

و می رود که بیاید از طلوع چشم هایی که ندیدم

از اینجا به بعد

که تو چترت را نو می کنی

من از راههای پراز چتر رفته برمی گردم

ولی تو آمدنم را خواب نخواهی دید

از اینجا به هر کجا

من بدون ساعت راه می روم

بدوه هر روز که صبح را

از پنجره به عصر

می برد

و پای سکوت ماه

به خاطره خیره می شود

از اینجا به بعد

دنیا زیر قدم هایم تمام می شود

و تو از دو چشم باز

که رو به آخر دنیامی خوابد

رو به چترهای رفته

تمام خوابهایم را خواهی دید

هیوا مسیح

  • Like 6
لینک به دیدگاه

لبخندت ...

 

روزی که می‌رفتی

 

مرا به آسمان دوخت !

 

حالا چقدر سال می‌گذرد

 

که زمین

 

زیر پایم با شتاب می‌چرخد ...

 

جنوب را به شمال

 

شرق را به غرب می‌برد ...

 

درخت‌ها را شکوفه می‌دهد

 

شکوفه‌ها را گل

 

گل‌ها را خاک می‌کند ...

 

اما تو نیستی بیایی

 

مرا از آسمان بچینی ...!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

با تو نگاهم مي‌چرخد

دنبال ستاره‌اي كه هر شب‌

راهش را گم مي‌كند

به سوي كهكشان نارنجي آن‌سوي درياها

 

با تو زبانم مي‌گردد

گِرد واژه‌هايي كه طعم دهان تو را دارند

و فوج فوج بال در بال كلنگان

زنجيره‌ي زمان را پر از وقفه‌هاي فصل‌ها و فاصله‌ها مي‌كنند

 

با تو خواب مي‌بردم

براي ديدن رؤياهايي كه از بيداري‌ام گريخته‌اند

و بيدار مي‌شوم با تو

لب به لب ، حسرت آوازهاي ناسروده

دم به دم ، لحظه‌هاي از هم گريزنده

سر به سر، خيال‌هاي تكه تكه

و سينه به سينه ، عرياني حافظه‌اي از ياد رفته

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل

چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من

* * *

ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سينه نزديک

به مـــن هر آنکـه نزديک، ازو جــــــدا، جــــدا من

* * *

نه چشــــم دل به ســـــويي، نه باده در سبويي

که تــــر کـــــنم گـلـــــــويي، به ياد آشنــــــا من

* * *

ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــري

دلــــــم گرفته اي دوست، هـــــواي گريــه با من

* * *

نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل

چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهــــا، رهـــا من

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چشم می گذارم

کنار باران جاده

و تا چنداد و چند می شمارم

دور می شوی

و برف پاک کن هایت برایم دست تکان می دهند ...

دلم خوش که پیدایت کنم

دوباره ...

باید دروغ می گفتم

و می سپردمت به چشمهای باز

تا چنداد سال بعد

قلبم را جایی پیدا کنی

و

بخندیم ...

همه !

  • Like 8
لینک به دیدگاه

شعله انفس و آتش‌زنه آفاق است

غم قرار دل پرمشغله عشاق است

 

جام می‌ نزد من آورد و بر آن بوسه زدم

آخرین مرتبه مست‌شدن اخلاق است

 

بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم

لب ساقی به دعاگویی من مشتاق است

 

بعد یک عمر قناعت دگر آموخته‌ام

عشق گنجی است که افزونی‌اش از انفاق است

 

باد، مشتی ورق از دفتر عمر آورده است

عشق سرگرمی سوزاندن این اوراق است

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بر که نمیگردم ، هیــــــــــــــچ !

 

عطـــر تنـــــم را هـــم

 

...

...از کـوچــــه هـای پشـــت سرم جمـــع می کنــم

 

که لــــم ندهـــی روی مبــــل های "راحتــــی"

 

با خــاطـــــــره هایـم قـــدم بـــزنی !

  • Like 12
لینک به دیدگاه

آسان نیست نبودنت

اینکه دوباره نخندی روبروی من

و بر آسانسور هیچ ساختمان بلندی بالا نرویم !

شاید نگفته باشم و هرگز هم نخواهم گفت

به یاد آوردم آخرین روز را

نمی دانستیم آخرین است که خدا حافظی گرم تری کنیم !

تو پایین رفتی از پله ها که لبخند بزنی

و من همین جا ایستاده ام هنوز

که فراموش شوم ...

  • Like 11
لینک به دیدگاه

بر نگاه سرمستت یک ترانه می سازم

مطلبی به چشمانت, شاعرانه می سازم

آشیانی از امّید در کنار یک ساحل

روی شاخه ی سبزی, عاشقانه می سازم

از زلالی چشمه وز صفای دریاها

زیر خنده ی مهتاب بر تو خانه می سازم

منظری ز قلب تو می تراشم از سنگی

روی صخره ی کوهی, جاودانه می سازم

بخششی همی خواهم ای فراتر از خورشید

گر غزل برای تو, عامیانه می سازم

  • Like 6
لینک به دیدگاه

یک نخ آرامش

دود می کنی

به یاد ناآرامی هایی

که از سر و کول دیروزت

بالا رفته اند ...

 

یک نخ تنهایی

به یاد تمام دل مشغولی هایت ...

 

یک نخ سکوت

به یاد حرفهایی

که همیشه قورت داده ای ...

 

یک نخ خودخواهی

به یاد وقتهایی

که دیگری

غیر از خودت را می خواهی ...

 

.

.

.

 

کمی زمان لطفا !

به اندازه یک نخ دیگر

به اندازه قدمهای کوتاه عقربه ...

 

.

.

.

 

یک

نخ

بیشتر

تا

مرگ

این

پاکت

نمانده ...

  • Like 11
لینک به دیدگاه

راستی , تو هم دیده ای ؟

همه ی آشوبگران یک به یک اعتراف کردند

وقتش نیست ؟

تو که یک عمر دلم را آشوب کرده ای,

نمی خواهی اعتراف کنی ؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه

هميشه خوب خداحافظي كنيد!

گاهي همه چيز آنقدر سريع اتفاق مي‌افتد

كه فرصتي براي يك خداحافظي خوب پيدا نمیكنيد !

گاهي جاي بوسه‌اي كه هنگام خداحافظي نكرده‌ايد،

تا ابد درد مي‌كند....

باور کنید

  • Like 9
لینک به دیدگاه

آه .......

ساعت ها دیوانه ام می کنند گاهی...

اگر از من خبر بگیری، خوب است

 

نگیری اما، دلگیر نمی شوم...!

بیایی ببینمت حرف ندارد

نیایی ببینمت اما می گذرد...!

 

بپرسی . . بخواهی. . بنویسی . . ببینی . . بمانی. . بشنوی . .

باشی . . همیشه باشی . . نزدیک باشی . . برای من باشی،

 

خوب می شود، بهشت می شود

نباشی اما . . نخواهی اما . . جهنم نمی شود!

فقط ساعت ها گاهی دیوانه ام می کنند...

 

شاید بیشتر از گاهی!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...