Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۶ ي خسته نباشيدم بگيم به اينجا كه بدون فيلي شكن باز نميشه !! 4 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۶ کاش همه چی سرجای خودش بود حتی خدا 4 لینک به دیدگاه
eng.l.s 5684 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۶ دنیای بچه ها چه جالبه فک می کنن وقتی می تونن یه کار جدیدی رو انجام بدن بزرگ شدن امشب خواهرزاده م میخواست برای اولین بار تنها خونه مامان بزرگش بخوابه اینقد جو بزرگ بودن گرفته بود می گفت من بزرگ شدم می تونم داماد شم خلاصه کلا عجله داریم بزرگ شیم کاری رو انجام بدیم ولی تو موقعیتش می رسیم میگیم که چرا اینکار رو کردیمو پشیمونیم , قبلش ناراحتیم که چرا وقتش نمیشه وقتش که میشه میگیم ای کاش تو همون دوران بودیم. اخه چرا هیچ وقت هیچی باب میل ما نیس !!! 9 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۶ نمیدونم روم زیاده انقد میخورم به صخره ولی هنوز زنده ام ته دلم یه کوچولو امید دارم روشن میشه کم کم میره ....نمیدونم چی شده نمیدونم فقط امیدوارم 6 لینک به دیدگاه
eng.l.s 5684 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۶ خیلی اعصابم داغون و دلم پر بود امروز سیستمم فقط برای اینکه بیام اینجا بنویسم تا اروم شم روشن کردم خونه بابام بودم حرف شد دوست خواهرم برای کاراموزی زنگ زدن گفتن بیا تا چهار سال ساپورتش می کنن و ما2.5 میدن جالبه بدون سابقه کار رشته ست ازمایشگاست وبعد حرف شد که فلانی ( هم دانشگاهیم )داره کار می کنه ماهی 2 خورده ای می گیره ایشونم مستقیم بعد فارغ التحصیلی رفت سر کار و چندین نمونه دیگه ، بعد دیدم شانس اینجا وجو داره من سه سال نرم افزار یاد گرفتم اطلاعاتمو بردم بالا درباره هر چی بلد نبودم یاد می گرفتم حداقل تجربه کاری ندارم اطلاعاتم بالا باشه بعد سه سال یه نفر قبول کرد برم کاراموزی ، ماهی 100 تومن گاهی دوماهی 150 تومن می گرفتم بعد نه ماه حقوق ثابت گرفتم 600 تومن وبعد یک سال 3 ماه برام بیمه رد شد بعد یک سال نه ماه تعدیل نیرو شدم وساعتی کار کردم فروردین ماهم سهم بیمه مو رد کنم 10 هزار تومن مونده برام تازه پول رفت و امدمم در نیومده ، نه اینکه دنبال کار نباشم هرجا زنگ می زنم میرم خبری نیس . چا باید اینقد فرق باشه ؟؟؟!!! اگه یه ادم ساکن و کار بلد نبودم دلم نمی سوخت !!! همیشه ادامه میدم تا اوضاع بهتر بشه ولی اوضاع داره بدتر بدتر میشه !!! 6 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۶ فکرکنم خاصیت بعضی روزها ، عطرها و فصل هاست که فقط یک فکر و خیال و خاطره رو توی ذهن میاره... خوب یا بد،نمیدونم ... اما فکرمیکنم قابی از زندگیم در یک لحظه ثابت مونده و رفته رفته هی تکرار میشه با تمام خاطراتش... هرچند ادم های اون قاب همه شون حرکت کردن ... چقدر بعضی «گفتن » ها دیر میشه...و کاش دیر نشه... شُکر... 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۶ دنیای خیلی بدی هست وقتی میبینی طرف هیچی بارش نیست و براش کار با موقعیت عالی پیدا میشه یا بقولی سرش به تنش نمی ارزه همه جا خواهان داره و خرش میره بعد دیگه مهم نیست تو چی هستی یا چقدر اطلاعات داری یا آگاهی موقع کار کشیدن هستی و همه جوره کارها را ساپورت میکنی ولی موقع خوش خوشانشون بقولی باقیه که در طول مدت فقط سرهم بند بودند اسمشون رد میشه برای تشویق و همه چی ... به یک نتیجه رسیدم : آدمها دو دسته هستند: 1- نورچشمی 2- خارچشمی و مبنای زندگی آدمها بر دو اصول بیشتر نیست: 1- دست به خاکسترم بزنند طلا میشه براشون 2- دست به طلا هم بزنند خاکستر میشه و قحطی همه چی صد البته همیشه گزینه دوم اینا تو سرنوشت و سرشت ما نوشته شده منکه دیگه زدم دنده بی خیالی فقط بگذره زورم که به خدا نمیرسه وقتی نخواد خوشش میاد اذیت کنه آدم و .... 10 لینک به دیدگاه
Paroshat 6378 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۶ هیچ وقت فکرشو نمیکردم دیدن خوابش انقد حالمو خوب کنه حس برگشت به زندگی داده بهم 12 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۶ سخت ترین کار دنیاست که خودتو بکوبی دوباره بسازی :5c6ipag2mnshmsf5ju3 14 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۶ چن روزه از کار زیاد درست و حسابی نخوابیدم چشمام داره میسوزه بدجور....نه به موقعی که از بیکاری نمیتونستم بخوابم نه وضعیت الانم ...کلا نرمال نیست هیچی 9 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۶ از وقتی یادم میاد خیلی علاقه مند بودم که روی روحم کنترل داشتم و میتونستم باهاش هر جا که میخوام برم بدون وجود جسمم مطمئنم ساعتها برش میداشتم میرفتم روی بلندترین درخت شهر مینشستم و به مردم خیره میشدم چقدر دوس داشتم به ذهن مردم نفوذ کنم همیشه تو خیابونای شلوغ شده برای دقیقه ای هم که شده به دور و اطرافم به صورت آدما نگاه میکنم و با خودم میگم هر یک از اینها دنیایی دارن نه؟ وسط همه ی مشغله های زندگی وسط همه دوست داشتن ها وسط همه ی دوست های دور و نزدیک که فراموش شدن یا فراموش کردن و یا همچنان هستن دلم یک هیجانی میخواد که تجربه اش نکردم آهای مردم بزرگسال خسته نشدید از روزمرگی های زندگی؟از خوردن و دوویدن و گریه و عشق و هزار چیز دیگری تو زندگی که در ظاهر مهم و ضروری هستن اما در باطن یک عادت نه چیز دیگر.....فکر میکنم هیجانا خاموش شدن-ریسک از بین رفته-چقدر کسل کننده نه؟ تا دیر نشده بجنبیملحظات غیر قابل باور و ریسک پذیر و هیجان انگیز 13 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۶ حقیقتش اینه با توجه به تجربه چند سال کار کردن تو شرکت های مختلف متوجه شدم چندتا عامل در کنار هم و حالا یه مقدار پس و پیش توی موفقیت شغلی آدم ها تاثیر داره. شخصیت : اولینش شخصیت آدمِ. (تخصص اول نیست) اینکه بتونی تو محیط کار یه جو مثبتی داشته باشی. اینکه با همکارات تعامل خوبی داشته باشی. اینکه همکارات تا میبیننت تصور ذهنی مثبتی تو ذهنشون باشه. اینکه خوشتیپ و ... باشی. اهل بگو بخند و ... باشی. (برای خانم ها منظورم جلف بازی و لودگی و لاس زدن نیست.) یکی از همکارهای من تو محیط کار من شغلش اینه که یه سری ساختمان ها رو تحویل ناظر بده. این بشر خیلی کم از تخصصش استفاده میکنه. فقط بحث زبون بازی و ... است. مخ ناظر رو بزنی کارتو پیش ببری. موفق هم هست تو کارش و واسه همینم تو این پروژه بهش زنگ زدن گفتن پاشو بیا سرکار دوباره. من خودم حقیقتش بلد نیستم از این کارها. نمیتونم کلک بزنم و دروغ بگم و ... . (بعضی کارهاش الزاماْ کلک زدن نیست و زرنگ بازیه انصافاْ). یه جا کار میکردم مدیر عامل برای این پست بالا یه دختر استخدام کرده بود. دختره با بگو بخند و خوشتیپی و ... ۲ برابر اونی که کار کرده بودیم رو از ناظر امضا میگرفت! ناظرِ از اون مردایی که تا یه خانم میدید آب از لب و لوچه اش آویزون میشد. تخصص این خانم مهندس اصلاْ اولویت اولش برای استخدام نبود ولی به راحتی داشت کار مدیرعاملو پیش میبرد دیگه. یبار سرکار اعتصاب کردیم بابت حقوق معوقه یکی از مهندسا نیومد بینمون و رفت گفت من با اینا نیستم. سرهمون کارش بقیه بچه ها انقدر باهاش بد شدن و اذیتش کردن و بهش کمک نکردن که شرکت انداختش بیرون! همونی که به خاطر حفظ شغلش پشت کرد به ما بعد چند ماه اخراج شد. تخصص: یه موقع فلان پروژه رو فقط ۲۰ تا مهندس تو ایران میتونن هندل کنن خب دیگه طرف با زیرشلواری هم بیاد سرکار و بو گند عرق بده و مثل سگ هم که رفتار کنه باز پروژه بعدی بهش زنگ میزنن میگن پاشو بیا. ولی حقیقتش اینه خیلی از کارها و پروژه ها اونقدری سخت و تخصصی نیست که تخصص طرف حرف اول رو بزنه. طرف دنبال یه کارمند یا مهندس و ... میگرده که کاری رو انجام بده که کلی آدم دیگه هم به غیر اون میتونن انجامش بدن واسه همین تخصص اولین اولویت نیست. ولی خب کم اهمیت هم نیست. دیگه باید کاری که بهتون محول میشه رو حداقل تا حدودی بتونید انجام بدین و مثلاْ بعد یک سال (شاید کمتر بستگی داره) مسلط بشین رو اون کار. آشنا و پارتی و شانس : آشنا و پارتی بازی و شانس... هم خب قطعا تاثیر داره. من خودم اولین کارم رو با پارتی بازی رفتم سرکار. ولی واقعاْ سخت کار کردم. سر ظهر ۲-۳ بعد از ظهر نقشه رو برمیداشتم میرفتم تو کارگاه زیر آفتاب هی همه چیزو چک میکردم و نقشه رو میخوندم و میومدم میپرسیدم از مهندس های فنی و جالبه چندتا ایراد هم تونستم ازشون بگیرم و سر همون پیگیر بودنم متوجه شدن چقدر ذهنم فعالِ تو این زمینه و وقتی یکی از مهندسین فنی کارگاه داشتم میرفت بهم گفتن تو بیا جاش. با ۵-۶ ماه سابقه جای یه مهندس خبره! یه مهندس سن بالایی داشتیم که درس خونده آمریکا بود یه روز بهم گفت فقط بابت اولین کارت باید بری جایی گردنتو کج کنی بگی من دنبال کار میگردم از اون به بعد فقط بقیه باید بهت بگن بیا فلان جا سرکار و به قولی اونا دنبال تو باشن. خودتون بذارید جای اون کارفرمایی که آگهی استخدام زده تا یه مهندس (مثلاْ) استخدام کنه. چرا باید از بین اون 200 تا رزومه ای که براش میفرستن ۴۰-۵۰ را انتخاب کنه و از بین اون 40-50 تا مهندسی که اون روز اومدن برای مصاحبه تو رو انتخاب کنه؟ این بهونه رو بهش بده. یبار یه جا رفتم سرکار از تو مصاحبه به طرف گفتم حقوق نمیخوام اصلاْ! گفت مگه میشه؟! چرا نمیشه. من کار میکنم خودت بعد یه مدت هر چی لایقم بود بهم بده! رزومه ام هم خوب بود ولی حقیقتش اون زمینه کاری رو انجام نداده بودم و دوست داشتم یه جوری ورود کنم به اون تخصص. تو مصاحبه هم خودمو نشون دادم. گفت باشه قبول! البته که اگر از ماه دوم حقوق ماه دوم بعلاوه ماه اول رو بهم نمیداد یا کمتر از عرفش میداد شروع میکردم با بهانه های مختلف راضی اش میکردم. یا تو اون ۱-۲ ماه انقدر خوب کار میکردم که طرف واقعاْ جای بهانه نداشته باشه و حاضر باشه حقوقمو بده تا نرم از پیشش. که این اتفاق هم افتاد و انقدر خوب و سخت کار کردم که حقوقم تو اون شرکت از همه بیشتر شد بعد ۴-۵ ماه! حرف زیاده تو این زمینه انقدر تو این چند ساله جاهای مختلف کار کردم و مصاحبه شغلی رفتم و سرکارهای مختلف پولمو خوردن و ... که واقعاْ حس میکنم میتونم به دیگران تجربیاتمو بگم، ولی خب همینش هم خیلی طولانی شد و واقعاْ از حوصله اینجا خارجِ. همگی انشالا موفق باشید. 16 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۶ این هفته کلا قرار نیست خوش و کلا نرمال بگذره از من صبحی یهویی یه عکس ی رو دیدم که یه فردی ارشد و فارغ التحصیل شده که من فکر نمیکردم دیپلمش هم حتی گرفته باشه هرچند تا اونجایی که خبر دارم کامپیوتر شو فوق دیپلم از پیام نور گرفته بعد یهویی ارشد ایران شناسی از داشنگاه شیراز خب یجورهایی من نتونستم خیلی ها رو هیچ جورهخ بشناسم و هضم کنم اصلا خب من تجربه خیلی کارها رو ندارم ولی تا حالا هرجایی رفتم و کار کردم شکر خدا جذب اعتماد داشتم هم برای اون محیط و هم کار و خوش رفتار بودم اگه یه چیزی دیدم یا میگم چون اون افراد مورد نظرم نه که فاقد این چیزیها باشند ولی همچین برتر هم نیستند. از نظر علمی و برخوردی و همه چی چیزی بیشتر از من نبودند. اینجا ایران است دلم از این میسوزه که یکارهایی همیشه ارزش مادی و معنوی داشتند به من که رسیدند صرفا ارزش معنوی پیدا کردند و دیگر هیچ .... از کل یکسال 200 روزشو کلا داوطلبانه به خواست خودم رفتم و اومدم و کار کردم اونها هم کلا چیزی به روی مبارک خودشون نیاوردند اون هیچی ولی اون صد روزی که از صبح تا شب درگیر بودم و با یه مبلغ ناچیزی ردش کردند رفت اون بهم زور آورده ...... بگذریم این روزها دلم پره خدا دل هیچ کسی رو پر نکنه. 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۶ برای همایش صادرات غیر نفتی متن سخنرانی آماده کرده بودم که معاون اقتصادی استاندار تو همایش بخونه اول یه مقدار تعارفات در مورد لزوم اقتصاد مقاومتی نوشته بودم برای خالی نبودن عریضه و وسطش نظر اصلیم رو نوشتم که سیاست جایگزینی واردات سیاستی شکست خوردست و برای رونق تجارت راهی جز حرکت به سمت بازار نیست، ریسک بزرگی بود اما این کار رو کردم و خوشحالم در بین مسئولین اقتصادی کشور صدایی جز مجیز گویی شنیده شد. 12 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۶ یه استاد داریم اسمش "هاویر" هست.ما بهش میگیم خاویار اسم رییس دپارتمان هم "دین" هست. بهش می گیم مذهب امروز این دو تا با هم جلسه داشتن. یهو من گفتم مرجان مرجان. خاویار ومذهب با هم جلسه دارن. :ws28: یهو دوتاییمون ترکیدیم. 2 لینک به دیدگاه
!Hooman 10133 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۶ حقیقتش اینه با توجه به تجربه چند سال کار کردن تو شرکت های مختلف متوجه شدم چندتا عامل در کنار هم و حالا یه مقدار پس و پیش توی موفقیت شغلی آدم ها تاثیر داره. شخصیت : اولینش شخصیت آدمِ. (تخصص اول نیست) اینکه بتونی تو محیط کار یه جو مثبتی داشته باشی. اینکه با همکارات تعامل خوبی داشته باشی. اینکه همکارات تا میبیننت تصور ذهنی مثبتی تو ذهنشون باشه. اینکه خوشتیپ و ... باشی. اهل بگو بخند و ... باشی. (برای خانم ها منظورم جلف بازی و لودگی و لاس زدن نیست.) یکی از همکارهای من تو محیط کار من شغلش اینه که یه سری ساختمان ها رو تحویل ناظر بده. این بشر خیلی کم از تخصصش استفاده میکنه. فقط بحث زبون بازی و ... است. مخ ناظر رو بزنی کارتو پیش ببری. موفق هم هست تو کارش و واسه همینم تو این پروژه بهش زنگ زدن گفتن پاشو بیا سرکار دوباره. من خودم حقیقتش بلد نیستم از این کارها. نمیتونم کلک بزنم و دروغ بگم و ... . (بعضی کارهاش الزاماْ کلک زدن نیست و زرنگ بازیه انصافاْ). یه جا کار میکردم مدیر عامل برای این پست بالا یه دختر استخدام کرده بود. دختره با بگو بخند و خوشتیپی و ... ۲ برابر اونی که کار کرده بودیم رو از ناظر امضا میگرفت! ناظرِ از اون مردایی که تا یه خانم میدید آب از لب و لوچه اش آویزون میشد. تخصص این خانم مهندس اصلاْ اولویت اولش برای استخدام نبود ولی به راحتی داشت کار مدیرعاملو پیش میبرد دیگه. یبار سرکار اعتصاب کردیم بابت حقوق معوقه یکی از مهندسا نیومد بینمون و رفت گفت من با اینا نیستم. سرهمون کارش بقیه بچه ها انقدر باهاش بد شدن و اذیتش کردن و بهش کمک نکردن که شرکت انداختش بیرون! همونی که به خاطر حفظ شغلش پشت کرد به ما بعد چند ماه اخراج شد. تخصص: یه موقع فلان پروژه رو فقط ۲۰ تا مهندس تو ایران میتونن هندل کنن خب دیگه طرف با زیرشلواری هم بیاد سرکار و بو گند عرق بده و مثل سگ هم که رفتار کنه باز پروژه بعدی بهش زنگ میزنن میگن پاشو بیا. ولی حقیقتش اینه خیلی از کارها و پروژه ها اونقدری سخت و تخصصی نیست که تخصص طرف حرف اول رو بزنه. طرف دنبال یه کارمند یا مهندس و ... میگرده که کاری رو انجام بده که کلی آدم دیگه هم به غیر اون میتونن انجامش بدن واسه همین تخصص اولین اولویت نیست. ولی خب کم اهمیت هم نیست. دیگه باید کاری که بهتون محول میشه رو حداقل تا حدودی بتونید انجام بدین و مثلاْ بعد یک سال (شاید کمتر بستگی داره) مسلط بشین رو اون کار. آشنا و پارتی و شانس : آشنا و پارتی بازی و شانس... هم خب قطعا تاثیر داره. من خودم اولین کارم رو با پارتی بازی رفتم سرکار. ولی واقعاْ سخت کار کردم. سر ظهر ۲-۳ بعد از ظهر نقشه رو برمیداشتم میرفتم تو کارگاه زیر آفتاب هی همه چیزو چک میکردم و نقشه رو میخوندم و میومدم میپرسیدم از مهندس های فنی و جالبه چندتا ایراد هم تونستم ازشون بگیرم و سر همون پیگیر بودنم متوجه شدن چقدر ذهنم فعالِ تو این زمینه و وقتی یکی از مهندسین فنی کارگاه داشتم میرفت بهم گفتن تو بیا جاش. با ۵-۶ ماه سابقه جای یه مهندس خبره! یه مهندس سن بالایی داشتیم که درس خونده آمریکا بود یه روز بهم گفت فقط بابت اولین کارت باید بری جایی گردنتو کج کنی بگی من دنبال کار میگردم از اون به بعد فقط بقیه باید بهت بگن بیا فلان جا سرکار و به قولی اونا دنبال تو باشن. خودتون بذارید جای اون کارفرمایی که آگهی استخدام زده تا یه مهندس (مثلاْ) استخدام کنه. چرا باید از بین اون 200 تا رزومه ای که براش میفرستن ۴۰-۵۰ را انتخاب کنه و از بین اون 40-50 تا مهندسی که اون روز اومدن برای مصاحبه تو رو انتخاب کنه؟ این بهونه رو بهش بده. یبار یه جا رفتم سرکار از تو مصاحبه به طرف گفتم حقوق نمیخوام اصلاْ! گفت مگه میشه؟! چرا نمیشه. من کار میکنم خودت بعد یه مدت هر چی لایقم بود بهم بده! رزومه ام هم خوب بود ولی حقیقتش اون زمینه کاری رو انجام نداده بودم و دوست داشتم یه جوری ورود کنم به اون تخصص. تو مصاحبه هم خودمو نشون دادم. گفت باشه قبول! البته که اگر از ماه دوم حقوق ماه دوم بعلاوه ماه اول رو بهم نمیداد یا کمتر از عرفش میداد شروع میکردم با بهانه های مختلف راضی اش میکردم. یا تو اون ۱-۲ ماه انقدر خوب کار میکردم که طرف واقعاْ جای بهانه نداشته باشه و حاضر باشه حقوقمو بده تا نرم از پیشش. که این اتفاق هم افتاد و انقدر خوب و سخت کار کردم که حقوقم تو اون شرکت از همه بیشتر شد بعد ۴-۵ ماه! حرف زیاده تو این زمینه انقدر تو این چند ساله جاهای مختلف کار کردم و مصاحبه شغلی رفتم و سرکارهای مختلف پولمو خوردن و ... که واقعاْ حس میکنم میتونم به دیگران تجربیاتمو بگم، ولی خب همینش هم خیلی طولانی شد و واقعاْ از حوصله اینجا خارجِ. همگی انشالا موفق باشید. سلامم خیلی عالی بود ، واقعا لذت بردم من جایی مشغول کار بودم و طبق سیاست های شرکت ازشون جدا شدم و الان به نوعی دیگر باهشون در ارتباطم تمام موضوعاتی رو که گفتین تو ذهنم تداعی شد .. اینکه من سر کارم تو زمینه ارتباط با دیگران ( طرز فکرشون راجب من ) ، تخصص ( بار اول واقعا هیچی بودم و به معنای واقعی کلمه گردن کج کردم ) ، پارتی ( زمان مصاحبه هم پارتی رو به روم نشسته بود و مدیرعامل شرکت سوالات چالشی میپرسید ولی دل من به پارتی خوش بود ) و دوباره خواستنم سرکار ( وقتی تعدیل شدم مهندس یه بخش گفت من سیاست شرکت رو قبول ندارم و دنبال دلیلشم نیستم ! بطور جداگانه با من کار میکنی ؟ چون میگفت بعد 9ماه کار تو الان ی سرمایه شدی و الان تخصص تو مهم نیست و موضوع مهم اینه که من اخلاق کاری تورو قبول دارم ( البته تو شرکتی که خودش بعدا ثبت کرد مشغول به کار شدم )) و .. چطور بودم و چه تاثیری روی کارم داشته! احساس میکنم اگه یه سری چیزارو بدونی تو کارت اصطلاحا گیج نمیزنی ! امکانش هست یه تاپیک بزنین با محوریت کار ، شغل ازین حرفا و اونجا بحث و مشورت کنیم راجب فعالیت شغلی مون؟ اینطوری از تجربیات دوستان هم استفاده می کنیم چون اکثر بچه ها الان درسشون تموم شده یا همزمان با کارشون درس می خونن و چیزی که الان مهمه همین کاری هست که قراره یه عمر باهاش زندگی کنیم .. 9 لینک به دیدگاه
alborzrad 2116 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۶ مکعب هایی هستیم یکسان در شکل کالبَد انسانی ، پس ای آدم بی تکرار کجایی؟ تو که نیم خدایی کجایی؟ شاید نکند رخت بربستی به ناکجایی؟ ما گرفتار کالبَد پُر تکراریم! از روز ازل محصور اضلاع این اَشکالیم ای واحدِ بی کثرت؛ ویران بکن این تکرار را از اولِ نو رسم کن این اَشکال را تا اِشکال نباشد این اَشکال را آی آدم ها پشت دریا ها، شهری نیست به خطایش خواندند آن شهر همینجاست در درون من و شما هر کدام از ما ، شهری هستیم جدا مردمانش اهل خود ما پس ای کالبد انسانی بنگر به درون خویشتن تا پی ببری بر وحدت اشکال درون خویشتن (زندانی تردید! دربند خویشتن خویشم!!) 4 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۶ بازم تکرار میکنم من ساعت برنارد میخوام 9 لینک به دیدگاه
m.sh1992 2210 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۶ زمانی ک ازدواج نکرده بودم، از همون دوران دبیرستان ک شروع خواستگاریا بود تا همین چند وقت پیش، با این جمله ک میگن " مادرو ببین دخترو بگیر" کاملا مخالف بودم. حداقل درباره خودم و مادرم مخالف بودم و مهم ترین نقطه اشتراکمونو فقط "خیلی خوش خنده بودن" میدونستم وارد زندگی مشترک ک شدم تو بعضی از موارد کم کم شباهتام ب مادرم پیدا شد اما الان... الان من شبیه ترین فرد ب مادرم هستم.. چون اصلا من نیستم.. الان یک مادر هستم حتی وقتی روی تخت میشینم و فرزندمو بغل میکنم دقیقا شبیه حالت مادرم میشم توی همون عکسی ک تازه از بیمارستان اومدن و خواهر تازه ب دنیا اومده مو بغل کرده و من هم کنارشون نشستم من حالا معنی عشق مادری رو میفهمم... عشقی ک باعث شده تا چندین مدت از درس و کار جدا بشم و نه تنها ناراحت نباشم بلکه تمام سعی ام لذت بردن از این لحظات ناب باشه.. فوق العاده است.. فوق العاده برای همه تون سلامتی، عشق، و پدر یا مادر شدن و شاکر بودنو از خدا میخوام 12 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۶ پست اقاي nyc در مورد شغل و محيط هاي كاري خيلي جالب بود من هميشه دنبال مقاله هاي موفقيت تو محيط كار هستم به عنوان تجربه اي كه خودم بدست اوردم واقعا تخصص تو محيط هاي كاري تخصصي و حرفه اي ( محيطهاي دولتي رو اصلا حساب نميكنم چون اصلا اونجا تخصص مهم نيس ) حرف اول رو نميزنه بلكه اين هوش هيجاني و بلد بودن برقراري رابطه با همكاران هس كه تاثير عمده اي توي پيشرفت كارت داره البته بگذريم از اينكه تو كشور ما خانوما هوش هيجاني رو معادل لاس زدن با همكاراي اقا ميدونن (هيچ جوره نتونستم با اين قسمت محيط كار كنار بيام و واقعا بيشترين هزينه هايي كه توي محيط كارم ميدم بابت اين اخلاقمه ) متاسفانه خيلي از ماها اخلاق حرفه اي و شغلي رو بلد نيستيم نمي تونيم توي محيط كار منطقي و عاقلانه برخورد و رفتار كنيم 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده