roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۴ معـــــــــــــــــــــــــــــلم ورقــــــــــــــــــــه ها را داد ... موضوع انشااااااااااااااااااء: وقـــــــــــــــــــــــــــتی بزرگ شدید میخواهید چــــــــــــــــــــکاره شوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کـــــــــــــــــــودک سرطانــــــــــــــــــــی: بـــــــــــــــــــــــــــــــــه نـــــــــــــــــــــــــــام خــــــــــــــــــــــــــــــدا مــــــــــــــــــــــــن بــــــــــــــــــــــزرگ نخــــــــــــــــــــواهم شـــــــــــــــــــــــد.............. 10 لینک به دیدگاه
?., 1265 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۴ امروز تو برنامه ی ماه عسل پسر 8ساله که جوشکار بود و ماهی 100 تومن میگرفت گفت 50 تومنشو میده واسه دارو های پدرو مادرش با 50 تومن زندگی میکنن.علیخانی پرسید چه آرزویی داری سکوت کرد....آرزوش این بود که کار خوبی داشته باشه....یعنی بچه ی 8ساله آرزوش خیلی بزرگ بود..... 14 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۴ یه عده هستن تو جامعه ما ایرانی ها که در کمال اعتماد به نفس برای هر بشری و هر مجموعه ای کری میخونن و اونا رو زیر سوال میبرن و میگن که در فلان قشر از آدما همه فلان خصوصیت رو دارن... مثلا خنگن!!! یا میگن متحجرن!!! یا میگن کله شقن!!! یا میگن... حالا از این دست حرفا دیگه....استثنا گفتنم تو کارشون نیست... میگن همشون این شکلی ان..... میخوام بگم کلی گفتن حرف تو به همون اندازه خطرناکه... به همون اندازه حماقت و متحجر بودن خودتو تو باورت نشون میده و تایید میکنه تو هم کله خرابی و فقط داری از سر حماقتت حرف میزنی...یادت باشه هر کس با هر باوری یه احترامی داره و یه شخصیتی داره و اگه خودت لایق احترام باشی احترام میذاری تا احترام ببینی..خوب مطلق خداست و اون هست که خط کش برتری دستشه...نه به ریش هست نه به لاتی صحبت کردن نه به روشن فکر بودن یه اصل تو این روزگار هست که اگه پیاده کنم میتونم به خنده این قشر آدما یه پشت دست محکم بزنم ....اون اصل هم اینه: گاهی کج کج راه رفتن بهتر از راه کج رفتنه...حالا تو میخوای راه رفتن منو مسخره بکنی مسخره کن البته اینو بگم که تا یه جایی انسان صبر داره و سکوت میکنه به این بی احترامی ها.... از یه جایی به بعد دیگه همون حرفه هست که گفتم...حتما لایق احترام نیستی که بی احترامی میکنی.... خلاصه به این عده از افراد جامعه باس گفت حواست باشه...این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست..... این لقمه بزرگ است دهان را ندری 16 لینک به دیدگاه
aseman70 790 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۴ بعضیا فک میکنن خیلی با معرفتن که فقط تو دنیای مجازی اونم تو گروه هایی تو شبکه های مد شده ی الانی حالی از هم میپرسن.. جالب اینجاس به طرف پیام میدی بعد دو روز جواب میده میگه اصلا حواسم به پیامکای گوشیم نبود!! نیست همش پیامای وایبر و تلگرام و ...میخونم!!! داریم کجا میریم واقعا؟؟ ببینید کارمون به کجاها کشیده که از دیدن یه پیامک یا یه زنگ کوتاه از طرف دوست قدیمی انقد خوشحال میشیم که انگار طرف با یه دسته گل اومده دیدنت. چقد دوست ندارم رابطه های امروزی رو... دم رفقایی گرم که حتی با اینکه تو دنیای مجازی نباشی جای خالیت و حس میکنن، دلشون برات تنگ میشه و شده با یه زنگ کوتاه خوشحالت میکنن..ممنونم رفیقکم. 21 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۴ باز من دیوانه ام، مستم. باز گویی در جهان دیگری هستم. باز، حرفم نمیاد! این فیل سنگین حوصله ام گویا باز یاد هندوستان کرده ... 12 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۴ چقدر سخته تو قشنگ ترین روز های خدا ببینی یکی از عزیز ترین کسانت توی بستر بیماری توی بیمارستان افتاده و حالش وخیمه.... خدایا همه ی مریض ها شفا بده... خدایا تو رو به حق این روزای عزیز خدایا به حق امام علی خدایا به پهلوی شکسته ی فاطمه خدایا به اشک های زینب خدایا معصومه خانوم رو سلامت به آغوش خونواده ش برگردون 10 لینک به دیدگاه
?., 1265 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۴ ایشالله زودتر حال سلامت خوب میشه و میاد کنارمون 10 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۴ بعضی سوالا برای همیشه بی جواب میمونه گاهی خود ادم میفته به حساب کتاب که یه جوابی بر اساس منطق،عقل و حتی احساس پیدا کنه اما نمیشه انگار بعضی سوالا برای بیجواب موندن ساخته شده اما همین سوالای بیجواب فکرتو پرواز میده . این فکر بازیگوش من کی به جواب سوالاش میرسه؟ 12 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۴ یعنی این چند وقته یه جوریم شبانه روزی واسه هدفم دارم تلاش میکنم همه ذهن و فکر و خواب وخیالم شده کارم تا راش نندازم آروم نمیشم عهد کردم با خودمو شما رفقا میمیرم ولی بیخیالش نمیشم اول تابستون سال 94 هست این پست بمونه تا سال دیگه بگم بهتون به کجا رسیدم من میتونم و ایمان دارم به کارم گر شوم کرمی به دور خود پیچم سهل گردد این تنهایی چون یقین دارم پراوانه شوم 16 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ با مهاجرت پذیری شهر گل و بلبلمون از دست رفت ...شدیم یه پا تگزاس واسه خودمون . .. هرچی آدم میخواد هیچی نگی توهین به قشر خاصی نشه ولی نمیشه . نمیذارند .. میفهمید .. پسر دانشجو میشه میاد شهر بزرگ با آبروی دختر مردم بازی میکنه باعث خودسوزی دختره میشه تو محیط دانشگاه!! .. جدیدا هم بورس دعواشون سر حساب و کتاب قاچاق موادخدرشون هست و تیراندازی تو محل مسکونی و کشته شدنشون . اونم وسط دل شهر شیراز!!! بخدا تگزاس هم اینقدر ناامن نشده و نیست ... تیراندازی وسط بلوار ... تیراندازی پایین شهر . بالای شهر .. همه جا ... کاشکی همه اون دو گروهه با هم بدرک واصل بشوند تا جون باقیه به خطر نیفته ... کرمت و شکر خدا .. چی بودیم چی شدیم .. 9 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ خسته کلافه پر درد ... :smiley (18): 12 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ دوست ندارم بد بين باشم!! ولي هرچي فكر ميكنم ي چيزايي تو انجمن مشكوكه!!! 15 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ بس که آشپریم بده، از خوردن هیچ غذایی لذت نمیبرم. نه اینکه آشپزیم بد باشه، در واقع هیچ غذایی رو با اشتیاق نمیپزم. وگرنه اگر مثلا کس دیگری ترجیحا مادرم بود که غذا بپزه، خیلی هم دوست دارم. حتی هیچ میوهای هم چشمامو نمیگیره. بهترین دوستم رفت کانادا برای ادامه تحصیل و حالا من از انزوا رنج میبرم. 8 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ عاقا منم موافقم خیلی وقته میگم اما... 11 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۴ به منم بگید منم میخوام بدونم پ.ن:جهت اسپم نشدن و هماهنگ با برخی پستای تاپیکایی از این دست: هوا سرد است من از عشق لبریزم چنان گرمم چنان با یاد تو در خویش سرگرمم 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده