رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

هفته دیگه 5شنبه امتحان ماشین2 دارم:sad0: استادمون اونقد میخواد سخت بگیره که گفته open book هست میتونین کتاب وجزوه و لپ تاپ و گوشی و تبلت و هر وسیله دیگه ای واسه تقلب بیارین.....TAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

دارم به این فک میکنم که با خودم یه وسیله ارتباطی ببرم که سئوال ها رو واسه دوستان برقی اینجا بفرستم و اونا هم جوابارو بفرستنhapydancsmil.gif

هم بچه ها یه ثوابی ببرن هم من یه نمره ای بگیرم:w02:

فک کنم با این پیامم روز 5 شنبه بچه های برق هیچ کدوم آن نباشن:ws3:

لینک به دیدگاه

فكر نميكردم مرگ پاشايي انقدر غم انگيز باشه

 

مرگ زيبايي داشت !

 

نميدونم چرا واس من انقدر دل تنگي آورد اين مرگ !

 

 

انگار حس درونم انتظار داره باز اين صدا رو بشنوه با ملودي و شعرهاي جديد ... :hanghead:

لینک به دیدگاه

این روزا دائما میبنم بچه ها تو پیج کامیار میرن درد دلاشونو مینویسن و ..

این همه ابراز احساس و زنده نگه داشتن یاد یه عزیز از دست رفته زیباست

اما خیلی دلم میخواد بگم آهای فلانی شده تو پیج بچه های زنده هم بری ؟ میتونی کمکشون کنی اصلا به درد دلاشون گوش کنی؟ شاید فردا همینا مردن اونوقت اون گلی که تو پروفش میزاری اونوقت هر روز بری بگی آهای رفیق یادت بخیر بدرد نمیخوره !

آهای فلانی تا زنده ام حالمو بپرس تا زنده ام بپرس مشکلم چیه ..وقتی نبودم نه گل تو پروفایلی که هر روز سند میکنی نه صد تا تاپیک یادبود و ...هیچ کمکی به حال من نمیگنه اونوقت رفتم

لینک به دیدگاه

واااااااااای خیلی خوشحالم!:hapydancsmil:

چقد خوبه که به جای جواب نه که انتظار داری یه بله شیرین بشنوی!!.....وااای الانم باورم نمیشه:w58:

خدا یا شکرت این بارم منو شرمنده کرده...جبران میکنم:ws3:

.

.

.

.

حواسم به همتون هس:w02:

لینک به دیدگاه

شاید بی رحمانه باشد،اما؛ بیاید به هم قول بدهیم کسی را دوست نداشته باشیم.

مثلا یک قرار دخترانه بگذاریم، من باشم، زهرا باشد،بیتاو فاطمه و..هم باشند. خلاصه همه ی دوستانم رو خبر کنم،بعد برویم یک جای دنج، بنشینیم و به هم قول بدهیم کسی را دوست نداشته باشیم.

برایشان بگویم دوست داشتن برای ما دخترها از سرطان سینه خطرناک تر است.

چون بلد نیستیم الکی دوست بداریم،بلد نیستیم جلوی احساساتمان را بگیریم،

برایشان بگویم، بگذارید آدم ِ دوست داشتنی ِ زندگی تان شبیه عروسک های پشت ویترین ِ مغازه ها باشد. گاهی،هرازگاهی از دور نگاهش کنید اما به بودنش دل نبندید.

بگویم این ها را از کسی می شنوید که هیچ ترس ندارد بگوید تا ته ِدوست داشتن رفته و حالا دست خالی برگشته است ، بگویم نگاه من کنید و کسی را دوست نداشته باشید.

کتاب ِ حمید مصدق را ببندیم ، دیگر حافظ نخوانیم، بیش تر از همیشه باور کنیم حرف های شاملو را که می گفت : دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم.... هیچ از دوست داشتن ننویسیم که گویا حرف ِ ممنوعه ی دنیاست.

بیایید به جنگ سوریه فکر کنیم، حواسمان به بالا و پایین شدن دلار و سکه باشد، بیایید حساب کنیم بشکه های نفتمان به کجا می رود،بابت کسری بودجه ِ نود و دو افسوس بخوریم.خلاصه سرمان را به هر چیز ِ بی ربط ِ این دنیای بی در و پیکر کنیم، الا این دوست داشتن ِ لعنتی..

قول بدهید کسی را دوست نداشته باشید،بعد با ولیعصر را قدم بزنیم،این روزها برگ های پاییزی عجیب خوش رقصی می کنند در پیاده روهای این شهر که دیرگاهی ست رنگ ِ خوشی ندیده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن: جهت باقی ماندن در گاهنوشته ها.

خدایی حیفه حذف شه :)

لینک به دیدگاه

نمیدونم از کجا شروع کنم...تو کل عمرم یه دوست دارم تقریبا3.4 سالی هست...

ازمن پایین بود تا اونجایی که یادمه خودمو از همه کوچیک میدونستم از هر لحاظ که تلاشم واسه بالا رفتن بیشتر بشه...

یه مدتی هست وضعشون معمولی شده...حالا به من نیشخند میزنه...دلم نمیخواد بگم ولی مجبورم...من میدونم پول پالتوت چقدره نیاز به گفتن تویی ک 2برابرش میکنی نیست...من همونم که یه روزی ته دلت هرچی بود میدونستم...

با بالا رفتن وضع تو قرار نیس به حاکم قلبم نیشخند بزنی...قرار نیست درد منو با متلکات بیشتر کنی..

واسه هرکس هرچیزش مهمه...توهین نکن..

خیلیا از عرش به فرش رسیدن...

من همونم...

تو خودتو گم کردی...

حواست هست به رفتارت....؟

لینک به دیدگاه

از دیروز عصر که از کلاس برگشتم حالم یجوری هست خوب نیستم .نمیدونم چم هست فقط امیدوارم بخیر بگذره .. خیلی بده ندونی چت هست . حتی ظهر نتونستم غذامو بخورم این اتفاق کلا سالی دویاسه بار می افته برام شاید... بقول معروف دعا کنید برامون

لینک به دیدگاه

داشتن بعضی از آدمها نعمت بزرگیه

فکر کن مدت ها یکیو فقط از دور ببینی

از دور بودنش رو حس کنی

حالا همین آدم به تو نزدیک میشه

نزدیک و نزدیک تر

اما حتی لحظه ای که در فاصله چند سانتیش هم قرار داری،حس میکنی به اندازه چند سال نوری ازش فاصله داری

وجودش همیشه بوی رفتن میده

و این فکر ثانیه ای تو ور رها نمیکنه

و غم انگیز تر از همه این ها بودن کنارش تو پاییزه

و تو نمیدونی از حالا به بعد،هر پاییز باید بخندی از بودن یا زار زار بباری از دوری

پ.ن:

کتمان نباید کرد

در این عکس ها پیداست

من بعد از آن پاییز هم خندیده ام گهگاه

خندیده ام ؛ یا از ته دل

یا دست دور گردن فرد بغل دستی

با گفتن یک " سیب " ناقابل

خندیده ام ؛ اما تو می دانی

من بعد از آن پاییز تنهایم

خندیده ام ؛ اما تو می دانی

در عکس های دسته جمعی نیز تنهایم ...

لینک به دیدگاه

اونوقتی که خدارو از نزدیک حس میکنی دلت میخواد بغلش کنی و آروم بگی خدایا شکرت.خدایا دوست دارم.

 

خدایا دستمو گذاشتم تو دست تو مبادا رهاش کنم.خودت حواست بهم باشه.......

آرامش من آبی آسمانیست

"...و بعد از باران ابرها رفتند

 

یک هوای صاف

 

یک گنجشک

 

یک پرواز"

 

امیدوارم وقتی برمیگردم دنیای همتون رنگی باشه وآرامشتون آبی آسمونی...

لینک به دیدگاه

چقدر توی تصورم تنها بودی

با یار غار همیشگی ات.. موزیکت..

تاریکی شب برات مهم نبود

نمیدونم فکر من بود یا نبود...

بود!

اما خیال من مدام دورت پرسه میزد

فقط...

فقط نمیتونستم صورتت رو لمس کنم

میدونم که از سرما یخ زده بود

دستاتم قایم کرده بودی

اممم... عطر ساختگیت.. اونم بود

ولی نمیدونم چه بویی میده

اطرافت رو پر کرده بود

دیگه اینکه...

تکیه داده بودی و به آسمون نگاه میکردی

میدونی که اگه اونجا بودم چیکار میکردم؟

میدونی که این شبا فقط یه آهنگ مونده برام؟

اگه میدونی...

پس حتما اینم میدونی که الان میخوام چی بگم؟....

لینک به دیدگاه

شهری خالی ام

که تنها زوزه ی باد در گوش معبرم می پیچد

و خانه ای در قلب شهر

می کشاند مرا به تماشایی ژرف

افسوس!

هراسان چشم باید بست

وقتی جاده ها آشیانه ام می شوند...

 

لینک به دیدگاه

گاه نوشته ها روبا وجود اینکه تازگیا پر از پست های غم انگیز شده ،بازم خیلی دوست دارم.همیشه حس های خوب زندگیم رو تو این تاپیک مینویسم.

 

این حس خوب میتونه دلایل مختلفی داشته باشه .ولی بیشتر وقتا این حس خوب به همین دوستای نواندیشم مربوط میشه، که با بودنشون خوشحالم میکنن.

 

گاهی با کارها و محبت هاشون طوری سورپرایز میشم.که واقعا نمیدونم چطور و به چه زبانی ازشون تشکر کنم.

 

این دوستان انقدر برام با ارزشن که نمیشه بهشون لقب مجازی بودن رو داد.واقعی تر از دوست های واقعین.این پست بهونه ای شد برای جبران یه درصد خیلی کوچیکی از محبتهای

 

فاطمه ( cloudy sky) عزیز که اامروز چند ساعتی افتخار دیدن و هم صحبتی باهاشو داشتم.(فاطمه اولین دوست نواندیشانی بود که من حضوری دیدمش)

 

هستی( hasti 1988) خوبم که همیشه تو بهترین و سخت ترین لحظات زندگیم کنارم بوده.

 

از فرناز (آیلین 1366)دوست داشتنی و مهربونم که همیشه احوالمو میپرسه و واقعا منو شرمنده ی محبتش میکنه.

 

و از سوده نارنینم (s.b.p ) که حضورش سرشار از انرژی مثبته.

 

فقط میتونم بگم ممنونم که هستین.:icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

حالا این که هیشکی نمیشناسه تورو و یه محدودیت هایی که تو دنیای واقعی هست و اینجا نیس قبول اما....

 

دنیای مجازی هم مزخرفات خاص خودشو داره ها!!!

 

بعضی وقتا اگه دستت بخوره و اشتباهی یه کلیک بکنی و یا بزنی یه صفحه باز بشه دهنت صاف میشه تا به همه حالی کنی بابا من غلط کردم!! شکر خوردم (خودتون شکر رو درست کنید دیگه!!!).....بساطی داریما.....ببین تو رو حضرت عباس..:banel_smiley_4:

 

والا با این نوناتون!!حالا اونایی که موافقن این زیر رو اشتباهی سُپاس بزنن بینم!!:whistle:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...