رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

بعد از مدتها کم کم داره آرامش به زندگیم برمیگرده

اما ازین آرامش میترسم

چون همیشه بعد هر آرامشی یه سونامی برام بوده

خدا خودش رحم کنه

  • Like 12
لینک به دیدگاه

در ازدحام این همه ظلمت بی‌عصا

چراغ راهم را از من گرفته‌اند

اما من

دیوار به دیوار

از لمس معطر ماه

به سایه‌روشن خانه باز خواهم گشت.

پس زنده‌باد امید !

 

 

خدایا شکرت:icon_gol:

 

به امید روزهای بهتر...

  • Like 11
لینک به دیدگاه

روزهای خوب خواهند امد..

کمی صبر.......

کمی حوصله

میاد.. والا میاد:ws3:

امروز جایی رفته بودم .. انقدر غرق فکر بودم که کلا یادم رفت به راننده بگم میخوام پیاده بشم.. با صدای راننده ..یادم اومد که من تو تاکسی نشستم.. خانم نمیخوای پیاده بشی...

داشتم به این فکر میکردم. که چه جالب فکرهایی که تو ذهنت پرورش میدی اونم خالص بدون هیچ ناخالصی خدا چه سریع میشنوه و برات براورده میکنه...

همین دیگه.. جالب بود. گفتم کسی این متنو میخونه.. اگه یه فکر به ذهنش رسید خالص باشه. به وقوع میپیونده اما اندکی صبر....

بستتت دیگه.. :ws3::hapydancsmil:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

بعضی وقتا به یه مرحله‌ای می رسی که به فکر این میفتی که میتونی خیلی از چیزایی که تا حالا میخریدی رو خودت درست کنی. به خصوص چیزای زینتی. کاردستی‌ها وسایل کاربردی و ...

چقدر خوبه که کسی که این هنرو داره بخیل نباشه و بگه که چجوری این چیزا رو درست می‌کنه

البته بخیل هم باشه مشکلی نیس :banel_smiley_4:

مثه الان! که یه سرچ ساده منو به جواب رسوند:w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بعد مدت ها خواستیم یه فیلم کامل ببینیم ، اونم که عشقولانه از آب در اومد حالا کاش بهم میرسیدن باز یه چیزی ،تهش جزغاله شدن رفت، اینم از فیلم عشقولانه دیدن ما:sigh:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

امروزو خیلییییییی دوست دارم.سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه س

 

خاطره خوبی از این روز دارم.چند سال پیش تو همچین روزی با دوستام قم بودیم.

 

یه اکیپ شااااااااااااد و پرانرژی.

 

خیلییییییییییییی خوش گذشت.دلم برای شیطنتامون ، خنده هامون و عبادتمون تنگ شد.

 

الان تقریبا از هیچکدوم از اون بچه هااااا خبر ندارم.امیدوارم هر جا هستند شاد باشن.:icon_gol::icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

من برام سواله یه سری از دوستان تازه وارد.. نمیدونم میزارم به حساب نشناختنشون.. ولی خوب اگه نمیشناسن چرا تحلیل میکنن.. باز نمیشه گذشتتت.. ولی یه سری دوستان دارن خیلی کم لطفی میکنن.. و من اصلا خوشم نمیاد.. کسی بخواد .. مطلبی اونم علمی.. رو زیر سوال ببره.. اگه چیزی میدونی بسم الله وگرنه لطفا نظر نده..

من خودم سعی میکنم وارد بحثی بشم که یا خودم تاپیکمو زدم یاازم دعوت شده باشه یا اطلاعاتم کامل باشه...

اخه یعنی چی.. بعد میگن زودرنجی.. صبرم داره لبریز میشه ها....

نمیدونم والا چی بگم دیگه.:banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دقیقاحرف معصومه خانم تایید میکنم....احتمالا مشکل از خودمه....نمیتونم تحمل کنم بی احترامیشون رو چیزی نگم....

:ws38:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

از چشمان مرد نامحرم اشعه ای ساطع میشه که وقتی به صورت زن میخوره باعث پیری زود رس میشه، اینو تازه از تلوزیون یاد گرفتم خیلی ذوق کردم چیز جدید به دانشم اضافه شد اینجام گفتم که شما هم ذوق کنید5.gif

  • Like 9
لینک به دیدگاه

فکر میکنم در آتش بدون دود بود که خواندم قلب تنها چیزی است که اگر خوب نگهش داری، میتوانی با آن دنیا رانجات دهی . امروز اتفاقی به یادش افتادم. آن وقت که این را میخواندم تازه فهمیده بودم قلبم ضربان اضافی دارد. البته مشکل خاصی نیست اما من فکر کردم این ضربان اضافه برای این است که قلبم را خوب نگه دارم.که یادم باشد قلب را باید خوب نگه داشت. نمیشود دنیا را نجات داد، میدانم اما واقعا با قلب بی کینه میشود زندگی کرد و مگر نه این که انسان عالم اصغر است؟ این روزها قلبم از چیزهای زیادی پر بود که باز ضربان اضافی اش را شنیدم عجیب تند میزد یادم افتاد که قلب تنها چیزی است که با آن میشود دنیا را نجات داد.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

یک بیماری هست به نام سندرم عکاسی ییهویی در این بیماری فرد بعد خروج از کشور دچار این سندرم شده به نحوی که ییهویی از در و دیوار از گل و بلبل از لنگ کفش از دیس غذا از گوشه شمال غربی دماغ مبارک از مگس های اجنبی و کلا از هر چیزی عکس گرفته و در شبکه های اجتماعی منتشر می کند:banel_smiley_4:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

به ضرس قاطع میگم برا دانشجو جماعت هیچ شبی آرامشبخش تر از شب بعد دفاش نیس.......:icon_redface:

 

انگار از هفت دولت آزادی.........همه دلخوری ها به کنار....که چی شد و چی نشد اما...خدایا شکرت که تموم شد........:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

دم همه اونایی که هوامو داشتن گرم.....دم همه اونایی که دلگرمم کردن گرم.......دم همه اونایی که بهم انرژی و روحیه دادن گرم:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

امروز خیلی جالب بود

دوباره ماجراهای من و تاکسی‌های دانشگاه شروع شد:ws28:

تو تاکسی کنار من یه پسر نابینایی نشسته بود اونورم هم یه خانوم کارمند طوری

بعد این پسره کنار در دانشگاه که پیاده شد، خانومه گفت تو رو خدا اینو ببین

نابینائه ولی دانشگاه تهران قبول شده بعد بچه‌های سالم اسکول:ws28: ما رو ببین (شرمنده‌ام که این لفظو میگم ولی عیناً لفظ خود خانوم بود:5c6ipag2mnshmsf5ju3)

 

بعد همون لحظه یه تاکسیه پیچید جلو تاکسی ما. راننده هم عصبی شد سرشو برد بیرون داد زد آخه تو هم که مثه منی بدبخت:ws28::ws28::ws28:

یعنی من به زور خودمو نگه داشته بودم غش نکنم از این حرفش:ws28::ws28:

 

برگشتنم باز ماجرا شد.

ولی این یکی تلخ و گزنده بود.

نمی‌نویسم.

ولی هنوز موندم باید منم جواب خانمه رو میدادم حالیش میکردم که توهین نکنه یا نه:hanghead: میگن تو دعوا باید طرفو حقو بگیری ولی خب اینجوری که آتیش دعواشون شعله ورتر میشه:ws3:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نمیدونم چی بگم...

اگه یکی همش غمگینه و آه و ناله میکنه شاید مشکلی داره...

اگه یار شاطر نیستی بار خاطر هم نباش دیگه...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

hapydancsmil.gif

دیگه وقتشه همه بدونن hapydancsmil.gif

چه لذتی دره بد از یه ماه ببیمت :aghosh:

تازشم سرما خورده اشی ، ببرمت دکتر:girl_angel:

بعدم تو کل راه با هم برقصیم:1238:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...