Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ فک کنم بعد از دوماه و اندی این اولین مطلبیه که مینویسم و همین مدت رو از دنیای مجازی دور بودم. با مردمای دنیای واقعی سر کردم که فقط حرکت میکردن و شاید بشه گفت یه مرده متحرک که کلا تو دنیا حضور فیزیکی داشتن مزدمی که گرسنگی غرورشون رو ازشون گرفته بود مردمی که ... مردمی که اغلب مشکلاتشون از اعتقاداتشونه و بازهم روش پا فشاری میکنن مردمی که حتی با خودشون رو راست نیستن و طوری رفتار میکنن که حتی سر خودشون رو هم کلاه میذارن همه چیز رو با اعتقاداتی که بهش هیچ اعتقادی ندارن ماست مالی میکنن اولا حرف زیادی برای گفتن داشتم اما هرچی میگذره جس میکنم چیزی برای گفتن ندارم. کاش به جای دین داشتن کمی وجدان داشتیم 10 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ کاش کنار ِ دین داشتن ؛کمی وجدان داشتیم... 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ یعنی سوتی دادم که بهتره برم خودکشی کنم:icon_pf (34): 6 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ مرا امیـــــــــــد وصال تو زنده میدارد وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک کلافه شدم 7 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ دین مردم رو از هم دور میکنه ولی ایمان همه رو بهم نزدیک میکنه 4 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ هر روز که میگذره ، نه هر ساعت ، نه هر ثانیه که میگذره و بزرگتر میشیم همون اندازه هم مشکلات بزرگ میشن شاید بزرگ نمیشن شاید ما چون کوچیک بودیم نمیدیدیم تنهایی باید همه رو به نحو احسنت پشت سر بزارم از بعضی بگذرم و با بعضی مبارزه کنم سخته خیــــــــــــــــــلی سخت اما چاره ای نیست پس جنگ جنگ تا پیروزی 10 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ چیزی نمیتونم بنویسم.. .... ایام به کام همه شیرین باشه... همین.. 8 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ یه حس خوب.... همه دارن از خوشحالی گریه میکنن... امروز تولدش بود...ولی دیروز که تو کما بود امروز بهتره حالش... خدا دوباره متولدش کرد.... خداااایاشکرت.... امروز پسرش رفت کلاس اول ولی بدون پدر....شکر که بهترشد... خدایا ب بچه هاش رحم کن... 7 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ چرا نه نگفتم دوست دارم چهارتا انگشتمو بزنم توی دهنم خورد کنم به درک که ناراحت میشد ای خاک. 12 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ امروز اول مهر بود و من طبق معموله هرسال همشاگردی سلام زمزمه میکردم، یک کلیپی داشت با حال و هوای جنگ و که تو مدرسه کیسه شنی چیده بودن خیلی دوس دارم یه بار دیگه ببینم، این نوستالژی دهه 60 همیشه غمگینم میکنه 11 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ پیرو پست مهدی : امروز از کنار مدارس رد میشدم و صدای ترانه ی باز آمد بوی ماه مدرسه ... پخش میشد کل مسیر این اهنگ توی گوشم بود و لبخن روی لبهام خیلی لذتبخش بود کلی خاطره ... صبح زود با چشای خوابالو لباس پوشیدن ، کیف به دوش ، بستن بند کفش و رفتن به مدرسه نه از سریس مدرسه خبری بود نه از ماشین ، پیاده رفتن هم حالی داشتااااااااااا از وقتی این امکانات و تکنولوژیها اومدن بچه ها تنبل شدن والاااااااااا زمستون چکمه پلاستیکی میپوشیدیم( نخند بچه ، اینا اومنموقع مد بود ) قدمون دو وجب یود یه وجب زیر بارون و برف و گل بودیم میرفتیم پای پیاده مدرسه اونم اول دبستان 9 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ خوب شد مدرسه های ما تموم شد والا کی حال داشت بره صف از جلو نظام یادش بخیر دفتر مشقمو نمیبردم معلمه امضا کنه دوباره فردا همونو نشون میدادم بگم مشق نوشتم و هی یه مشقی یه هفته نشون میدادم() 12 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۳ من خیلی دوست داشتم باز کلاس اول بودم.. باز میرفتم مدرسه...... یادش بخیررررر 6 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ چرا این جماعت مذکر هیچگونه حریم شخصی ای واسه آدم قائل نیستن؟ چرا یه دختر نمیتونه راحت مثه بقیه آدما از فضاهای عمومی استفاده کنه؟چرا بعضیا فقط نرن؟ چرا اون آدم درونشون هر چند وقت یه بار سر نمیزنه ببینه کل وجودشون به فنا رفته؟ اخه بیشعوری در چه حد؟؟؟ 15 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ دلم گرفته... دلتنگه.. غم داره... ولی مردونه میجنگه... قول داده بهم... کمکش میکنم... میدونم اعتباری نیس به این روزا.... 13 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ واقعا بعضی وقتا که به آینده جوونای دهه 60 و اوایل 70 فکر میکنم سر درد میگیرم چند دهه ست به جای پیشرفت فقط پسرفت داریم اونم با سرعتی فوق تصور. و نسلی که این وسط سوخت دهه 60 بودن و بعضی از متولدین دهه 70 هم پاسوز ما دهه 60تی ها شدن. کسایی که دارن درس میخونن به امید زندگی بهتر غافل از اینکه وضعیت خیلی خراب تر از اونیه که فکرشم میکنن. جوونایی که همه سرخورده شدن و تبدیل به ملتی شدیم که جووناش دچار پیری زودرس شدن امید به زندگیشون در پایین ترین حده انتظاره. کشوری که بیشنرین سرمایه های طبیعی و خدادادی رو داره و جوونایی با بالاترین درصد هوشی ،به جایی رسیده که جووناش یه زندگی خیلی ساده رو هم نمیتونن تصور کنن. جایی که میتونه بزرگترین منبع درآمد باشه تبدیل شده به بزرگترین منبع بیکاری گاهی بعضی اشتباهات دودش تو چشم چند نسل بعد میره ... 14 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ یکی از همکلاسام تو کلاس زبانم شدیدا اصرار داره که به هیچ عنوان از ازدواج خوشش نمیاد و هیچوقتم ازدواج نخواهد کرد دو دقیقه بعدش میگه:ولی بچه خیلی دوس دارم..شاید بخاطر بچه داشتن ازدواج کردم:| 14 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ برای زندگی کردن و خوب بودن و شاد شدن.. نباید غصه کشورتو.. عملکردشو بخوری وگرنه پیر میشی.. میفهمی ای دل غافل.. چه بیهوده گذشت..... 12 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ به قول یکی از دوستامون باس به بعضیا گفت: از کجا فرار کردی تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا من به این نتیجه رسیدم که به بعضیا نباس اینو گفت...بلکه باید گفت: حالا مهم نیس از کجا فرار کردی....میخوای کجا بری!!!!!!!!! نمیدونم من آدم گیری شدم یا درصد این آدما زیاد شده!!!!همینجور تو خیابون راه میرما هی میخوام بپرسم این سوالارو...... مردم به فنا رفتن اصن....والا با این نوناشون...... 18 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده