آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۲ اونقدی ادما رو امتحان کن که ازت خسته نشن اونقد که دل زده نشن اونقد که دل زده نشن اونقد که نا امید نشن اونقد که دیگه روفوزه شدن واسشون مهم نباشه اونقد که از امتحان متنفر نشن 12 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۲ مثل Aاسمو N که تنها OمیدSH چند تا ستاRست DیدN تو Vاسه من Oمر 2باRست :hanghead::hanghead::hanghead: 9 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۲ خدایا این روزا خیلی با ارزشن....... خیلی ها نیاز به کمکت دارن انشاله دوست گلم حالش روز به روز بهتر بشه و خنده همیشه رو لبش باشه.دوستی که فقط عکسشو دیدم...... اما خیلی واسم عزیزه. خدایا ............................تو این نقطه چین ها همش آرزوی قشنگ بود برای دوستم.خودت میدونی چی .. 18 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ خیلی وقته دارم تمرین میکنم این رفتارامو این خیلی که میگم حدود 4-5 ماه میشه هرموقع میپیچه تو مُخَم خودمو سرگرم میکنم اصل قضیه نمیدونم خوبه یا بد یعنی از نظر بقیه خوبه این تمرینی که دارم انجام میدم به سفارش اطرافیانمه(اطرافیان منظور بیشتر دوستام هستن) اما من راضی نیستم چون من تو این 1 قضیه عوض نمیشم بهتر از هر کسی میدونم که فقط دارم گول میزنم خودمو من نمیتونم بیخیال باشم 22 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ از عصر چندین مورد تبریک تولد داشتم، در صورتیکه تولد من شنبه هفته دیگه هست ریشه یابی کردی دیدم مینای گلم ، دوست عزیزم تاپیک زده و بعد از چند ساعت قفل شده، در این بین خیلی از دوستان هم تبریک گفتن.....:ws3: دوستان مهربونم ممنون یک عالمه....:icon_gol: 22 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ امروز بهم ثابت شد حتی اگه با لباسی ساده تر و مناسب تر از لباس فرم دوران مدرسه هم بخوای بری بیرون...که هیچ چیزی نداره که باعث جلب توجه باشه ... یا نههههههه اصن حتی کیسه ی برنج تنت کنی بری بیرون ... بازم یه عده کارشونه که با نگاه کثیفشون قورتت بدن....:icon_razz: یاد این جمله افتادم این همه گفتین: خـــــــــواهرم ، حجابت... یه بار هم بگید: بـــــرادرم ، نگاهت...! 22 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ فردا تولد عزیزترین و مهربانترین فرشته ی آسمانیم است......دوست داشتم الان کنارش بودم در مقابلش زانو میزدم و بر دستانش بوسه....... دوست داشتم اینبار به جای اینکه من سرم رو روی پایش بگذارم اوسرش رو روی پایم بگذارد و بر موهایش چنگ بزنم و بگم مادرم تولدت مبارک............ 26 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ گاهی وقتا حرفای زیادی برای گفتن داری ولی ترجیح میدی هیچ وقت به زبون نیاری!!!! گاهی دلت می خواد کلی گاه نوشته بنویسی ولی از این می ترسی که نکنه کسی بخونه و دلش بگیره!!!! گاهی حس می کنی کلی کلمه رو ذهنت داره سنگینی می کنه و بازم سکوت می کنی!!!! خدایا برای این صبر و سکوت ازت ممنونم 17 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ دلم برای صبح های جمعه ی ویژه ی زندگیم تنگ شد امروز . . . . 15 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ سخت میگـــــــــذره........ خیلی سخت ..... گله ای ندارم ، مثل همیشه دستامونو بگیر.........:icon_gol: 22 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ اول ترم به دوستم گفتم درسا خیلی سخت و سنگینه!! بهم گفت اولا خودت خواستی! دوما وقتی به رتبه ت نگاه میکنی و میبینی مثلا 20 نفر جلو تو هستند بدون سخت نبوده!! با این روش ترم رو تموم کردم بالاخره!! و خیلی راحتتر از ترم قبل باهاش کنار اومدم! راست میگفت واقعا... دم رفقای دلسوز گرم! 18 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ این روزها دیگر دلم راضی به نوشتن نیست نمی دونم چرا ولی واژه ای برای سرودن کم دارم شایدم احساسی برای گفتن! گاهس حسرت می خورم به روزای پر احساسم که بی اختیار قلم برای خود می چرخید و در آخرم حرفی بیرون میومد از جنس دل که لیاقت خوندن داشت! ولی این روزها ...... فقط می نگرم به هر انچه که مرا قبلا فریب می دادند ولی حالا دیگر رنگ خود را باخته اند! دیگر برایم جذاب نیستن! نمی دانم من مرده متحرک شدم آیا؟ 11 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ اقا من جدا اعصابم خط خطیه!! استاد جنین نمره ی همه رو زده جز 5 نفر!! من هم جز این 5 نفرم!! چرا یعنی؟؟؟ 17 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ یادم می آد چند سال پیشا...اون موقع که قَدَم اندازه ی همین میز تلفن گوشه ی اتاقم بود.. با بابام دست تو دست رفتم تو یک سالنی که افطاری می دادن... برق داشت هر چی اونجا بود...برقِ تمیزی...برقِ تازگی...برقِ گرونی... همه نوع برقی چشمم رو گرفته بود...منِ چند ساله...هر چی بودم فقط شده بودم چشم! فک می کردم چون اونجا دعوتیم...همه چی اونجا مالِ منه... دستم رها شد...گشتم به چرخیدن...دیدم رو یک میز جداگونه دو تا بشقاب گذاشتن... یک هو یک پسر بچه سُر خورد طرف بشقاب غذاها و دِ بخور... یک کت و شلواری اومد سراغش...یقه اش رو چسبید...داد زد هی بچه!..از آخور بابات نیست که! بعد از جمعی که واساده بودن به دیدن یقه گیری کت و شلواری از یک بچه...یک آدم تَکیده اومد... بچه رو گرفت و هی عذرخواهی کرد..هی عذرخواهی کرد.... کت و شلوار پوش هم داد زد...جمع کن خودت و بچه ات رو...گم شو بیرون....فردا هم نمی خواد بیای.... بعد...کت و شلوار پوش...دولا و راست شد برای یک دختر و پسر کوچولو...که بفرمایین...بفرمایین عزیزای دل....الان براتون یک سرویس می آرم... نمی دونم چند سالم بود...حتی هیچ خاطره ای بعد و قبل از اون ندارم.... فقط یادم می آد...قَدَم اندازه ی این میز تلفن گوشه ی اتاقم بود..... یادمه بعدش...بابام رو دیدم گفتم..بابا می خوام برم خونه... گفت افطار کنیم بعد.....یادمه....دیگه سفره رو که نگاه می کردم....هیچ برقی منو نمی گرفت... . . . وقتی داشتیم می رفتیم بیرون...اون آقاهه با پسرش بیرون نشسته بودن...آقاهه سرش رو میون دو تا زانوهاش گرفته بود... 21 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ کسی که تو حـــــــــرفاش زیاد میگه بی خیال... بیشتــــر از همه فکـــــر و خیال داره ، فقط دیگه حال و حوصله بحث نداره...! 21 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ چقدر بده ادم ناراحت باشه بعد دلشوره داشته باشه 18 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ چقد بده ادما ظاهرشونو آرایش کنن و باطنشون نا اراسته باشه مث همین انجمن خودمون ( هر روز یه چیزی اضافه میشه اما از ارور ها کم نمیشه ) 17 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ از خودم بدم میاد چرا باید به همه محبت کنم چرا؟ همه تواین دنیا بلدن فقط دل بشکونن آخه چطور میخوان اون دنیا جواب بدن چطور؟ 17 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۲ بعضی وقتا 1 جرقه لازمه تا به هدفم فک کنم. بعضی وقتا بی تفاوت میشم.میگم نمیشه.زور الکی نزن ته قلبم 1 روزنه امید هست.خدایا خاموشش نکن 17 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده