رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

زور داره بغل دستيت از رو دستت مينويسه به تو ميدن نه به اون ميدن 15

اخه الاغ همه رو باس كني ميميري

تا حرف يزنيم از خاطرات شريفت ميگي اقا جون ما خنگيم دلمونم نميخواد شريف بخونيم:vahidrk:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

lk hwgh" [c h,k nsji hc lvnhd ljuwf ;i ld'k ckh fnvn id];hvd kldo,vk kdsjl

hlh 'hid h,rhj hdk ohk,lhd lpjvl di ;hvhd ld;kk ;i kh]hv ldal jhddna,k

ای بابا باز اینجوری نوشتم دیگه حوصله ندارم حرفمو بنویسمTAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

  • Like 13
لینک به دیدگاه

تک و تنها گوشه یه سالن بزرگ

میون تعداد زیادی ماشین الات و تجهیزات که حرف ادم حالیشون نیست

جایی که تا شعاع چند کیلومتری اثری از هیچ موجود زنده ای نیست

تنها وسیله ارتباطیم با بیرون همین اینترنت و تلوزیون و تلفن هست

اونم 12 ساعت پشت سر هم شیف دادن و شبهای جمعه که میشه 18 ساعت

گاهی وقتا فکر میکنم اگه مثلا اتفاقی بیفته برام، اولین نفر چطور متوجه میشه

اینجا بیشتر شبیه تبعید گاه است

  • Like 19
لینک به دیدگاه

گاهی وقتا ادم با خودش بیش از همیشه تنهاست

وقتی که برای گریز از تنهایی به خودش هم نمی تونه پناه ببره

وقتی که تنهایی درگیرت میکنه و اون روی خودشو نشونت میده

شبهای سیاه و ساکت اینجا خوب می فهمند چی میگم

  • Like 22
لینک به دیدگاه

رفته بودم انجمن شعر

شعر ِسپیدی که شاعرش یه دختر سیزده چهاده ساله بود خوند شد با مضموم عاشقانه

یه جاییش میگفت :

"دلم اندکی بغل میخواهد ترجیحا عاشقانه ..."

 

برای نقدش اون موقعه من چیزی نداشتم بگم یا ترجیح دادم نگم ولی دیگران بیشتر جسارتش را تحسین کردند

اما الان برام سواله چرا ایشون گفته "اندکی" نمیشد بگه دلم خیلی بغل میخواد

یا مثلا چرا نگفته دلم "گاهی" ، "هر از گاهی" " یه وقتایی " بغل میخواد

یا مثلا چرا نگفتن"دلم عجیب بغل می خواهد" " به طرز نگران کننده ای حتی

یا اصلن چرا" ترجیحا"؟ نمیشد بگه فقط و تنها فقط عاشقانه یا صد در صد عاشقانه.....

.....

..

.

یا نمیشد کمی سفارشی تر و کاربردی تر بگه " دلم اندکی بغل می خواهد ترجیحا عاشقانه، ای بغل کننده بی بغلان "

 

" خلاصه اینکه روح پروین اعتصامی شاد و قرین رحمت باد "

  • Like 16
لینک به دیدگاه

گفته بودی...

قول ندادم...

فقط و فقط به احترام حرفت توشرایطی که میدونستی نمیشه پای چیزی که بابتش قولی ندادم موندم...

حالا...

گفتم...

قول دادی...

اما تو شرایطی که بودی و میتونستی،پای قولی که دادی نموندی...

  • Like 15
لینک به دیدگاه

خسته شدم بس که لبخند های مصنوعی زدم جلو بابابزرگ . . .

 

+ خدا این چه امتحان سختیه؟. . . با این امتحانات این مدتت زندگیم زیر و رو شده . . . می فهمی؟ . . .

  • Like 13
لینک به دیدگاه

امشب می خوام با یکی از دوستان بعد از مدتها برم بیرون برا شیرینی خورون

ایشون از اون ادما ست که فقط بنز سوار میشه

البته بنزی که جدیدا گرفته مدلش یکم قدیمه

ولی هرچی باشه بنز دیگه اونم سری s که خیلی اسپشیاله

خلاصه میریم شیرینی خورون با اجازه اقای جنتی عضو دایم جهان هستی

  • Like 8
لینک به دیدگاه
lk hwgh" [c h,k nsji hc lvnhd ljuwf ;i ld'k ckh fnvn id];hvd kldo,vk kdsjl

hlh 'hid h,rhj hdk ohk,lhd lpjvl di ;hvhd ld;kk ;i kh]hv ldal jhddna,k

ای بابا باز اینجوری نوشتم دیگه حوصله ندارم حرفمو بنویسمTAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

پیرو پست قبلیم:icon_pf (34):

دیروز تو خیابون داشتم رانندگی میکردم که میخواستم تو چهار راه برم تو خیابون سمت راست که به چراغ قرمز کاری نداشته باشم و به اصطلاح زرنگی کنم sigh.gif که یه خانوم راه رو بست ست سرش ترمز گرفتم دیدم داره رو به عقب میاد بوق زدم اصلا" تو این دنیا نبود و و بعد از خوردن به ماشینم واساد:banel_smiley_4:

دیگه حرفی نداشتم بزنم عینه اینای که از زندگی سیر میشن پشتمو زدم به صندلی و به این پی بردم که زن راننده نمیشه(البته بعضیاشون خدای رانندگین:a030:)

امروز هم داشتم تو خیابون میرفتم معمولا" سرعتم بالاست از سمت چپ یه پراید میخواستم سبقت بگیرم دیدم راننده ش زن هستش یکم سرعتمو کمم کردم (دفع خطر احتمالی عقلا" واجبه:ws3:) یهو بدون راهنما و چیزی پیچد سمت چپ و میخواست دور بزنهicon_pf%20(34).gif

یه ترمز خشک گرفتم دیدم دستشو از رو فرمان بلند کرد مجبور شدم منم باهاش تو بریدگی دور بزنم و تو همون بریدگی ازش سبقت بگیرم و از دستش فرار کنم:ws37:

پ.ن:

و بعد از این جریانات باز هم پی بردم که زن راننده نمیشهwhistle.gif

  • Like 8
لینک به دیدگاه

"جات خیلی خالی بود"

این جمله ای بود که می خواست از زبونش بشنوه نه از هر کس دیگه ای

 

جات با جاش پر شد و اصن جای خالی نبود...خیالت تخت

  • Like 15
لینک به دیدگاه

دلم 2 تا گوش شنوا میخواد...

میخواد ک بهش گوش بدن...

دنیا رو از دید اون هم ببینن.

نه اصلا ب گوش و چشم ها اعتمادی نیست.

اغوش گرم مامانم رو میخوام.

اون موقعی ک دغدغه م مدل لباس و کفشم بود!

:sigh:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

دلم 2 تا گوش شنوا میخواد...

میخواد ک بهش گوش بدن...

دنیا رو از دید اون هم ببینن.

نه اصلا ب گوش و چشم ها اعتمادی نیست.

اغوش گرم مامانم رو میخوام.

اون موقعی ک دغدغه م مدل لباس و کفشم بود!

:sigh:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دلم تنگه روزهای کودکی ست روزهای پر از لبخند زیبا و معصومیت از دست رفته ای که حال جای خود را به فریب و نیرنگ داده است.... به راستی چرا آدمیان قدر چیزی را پس از از دست دادنش می دانند؟!؟!؟!!!؟!؟ کاشک هیچوقت بزرگ نمی شدم حال دلم می خواهد بچه باشم........... آه :sigh: :sigh: :sigh:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

فک میکنم خیلی وقته اینجا حرف دل ننوشتم

گاهنوشته ننوشتم

باز هم نمینویسم

همون سکوت بهتر و با معنی تره ...

کسی که بخواد بدونه چی میخوام بگم همین سکوتم رو خیلی خوب معنی میکنه ، کسی هم که خودشو بزنه کوچه علی چپ همون بهتر که بره همونجا :ws37:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...