Mahtab.r 778 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۲ شکستم ................. فروریختم........................ داغون شدم....................... همین امشب ........................ 11 نقل قول لینک به دیدگاه
ooraman 22,216 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب دندونم یه کمی درد میکنه بالاخره رفتم واز شرش راحت شدم ولی خیلی ترسناک بود 9 نقل قول لینک به دیدگاه
Mahtab.r 778 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۲ با اینکه ناراحتم ولی یکم آروم شدم .... خوبه...... 10 نقل قول لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61,915 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اه امشب پاهام خیلی درد می کنه... 8 سالعت رو پا بودم... دارم کلافه میشم...دیروز عصر هم 5 ساعت...شب هم اصن نخوابیدم از بس ترسیدم ساعت زنگ نزننه... امشب خیلی بده :4564: 9 نقل قول لینک به دیدگاه
jonny depp 8,297 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب خیلی داغونم هم عصبی ام هم قلبم شکسته و هم کلافه نمیدونم باید چیکار کنم 9 نقل قول لینک به دیدگاه
ooraman 22,216 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب خیلی ناراحتم....خیلی زیاد چند تا حس باهم ....عصبانیم و احساس تنهایی میکنم 12 نقل قول لینک به دیدگاه
آریودخت 43,941 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۲ غصه عذاب درد رنج بی حوصلگی بغض اشک و ... امشب مهمان منند 12 نقل قول لینک به دیدگاه
.Apameh 25,173 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب چه احساس داغونی دارم خوش به حالشون 6 نقل قول لینک به دیدگاه
behe 2,545 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب ....... هیچی ؛ شب خوش ! 6 نقل قول لینک به دیدگاه
vahid88 9,651 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب انجمن پراز کاربر عضو هست ولی دریخ از فعالیت امان از این پروف گردی و پ.خ شب 5 شنبه همگی خوش زیاد هم مزاحم این پدر مادرا نشین 16 نقل قول لینک به دیدگاه
آریودخت 43,941 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب به تاپیک شخصی گاهنوشتم رسیدم ، خیلی وقت بود خاک خورده بود . ( قابل توجه وحید خان ) نمیدونم این متنا از کجای ذهنم شرو به فوران کردن این ینی دلم خیلی پره که مهلت نفس کشیدنم نمیده ، داشتم با نوشته هام گاهنوشته هارو میترکوندم گفتم بهتره برم تاپیک شخصیم تا انفجار رخ نداده 15 نقل قول لینک به دیدگاه
edvin 456 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب عروسی بودیم مهموناشون همه خوش تیپ ، با کلاس ، پولدار ما هم که درب و داغون ... حس حقارت و سرخوردگی داشتم 12 نقل قول لینک به دیدگاه
ShaMoh 3,002 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب تولدمه . تولدم مبارک . 13 اردیبهشت هر شب ما به رخت خواب میرویم ، اما هیچ اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده بر میخیزیم با این حال ساعت را برای فردا کوک میکنیم . این یعنی امید و این داستان نیز ادامه دارد... 14 نقل قول لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61,915 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سردرد...حستگی...حالت تهوع ... تکرار اعصاب خوردی خا..... نمی دونم چقدر دووم میارم... کی میخوان دست از سرم بردارن؟ 13 نقل قول لینک به دیدگاه
edvin 456 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ شب بی عاطفه برگشت ، شب بعد از رفتن تو شب از نياز من پر ، شب خالی از تن تو 4 نقل قول لینک به دیدگاه
parisa.javan 496 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب شب کسل کننده ای شده امان از اعصاب خوردی بعد از دعوا نمی دونم چرا بعضی ها اینقدر بی منطقن 10 نقل قول لینک به دیدگاه
vahid88 9,651 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب ..... کلی تو انجمن تایپ کردم توی صندلی داغ ولی تا ارسال زدم همشون پرید :icon_pf (34)::vahidrk: 12 نقل قول لینک به دیدگاه
.Apameh 25,173 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشب دوستم بد قولی کرد من چیکارکنم پس؟ 9 نقل قول لینک به دیدگاه
blue berry 5,809 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امشــب از اتاقم بوی قرص آموکسی سیلین میاد دارم خفه می شم! 9 نقل قول لینک به دیدگاه
EOS 14,528 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۲ خب من از امشب نمی گم و از دو شب پیش می گم :4chsmu1: بلاخره روز موعود رسید و پنجشنبه رفتم نمایشگاه :dancegirl2: خلاصه که از دیدن اون همه کتاب نزدیک بود ذوق مرگ بشم :w42: تا جایی دست خودم و کوله ام و دست پچه ها اجازه می داد هم کتاب خریدم :vi7qxn1yjxc2bnqyf8v(3 بار زنگ زدم بابام تا برام پول بریزه .... دفعه آخر دیگه نه خودم روم میشد و نه بچه ها گوشیم رو می دادن که زنگ بزنم ) اما نمی دونم امسال نمایشگاه چرا این قدر سوت و کور بود !!!!! ( قابل توجه اونایی که می گفتن روزای اول خیلی شلوغه :viannen_38:) تازه غرفه کتابای دانشگاهی هم نمی دونم چرا این قدر بده امسال ! هیچ کدوم از کتابایی که می خواستیم رو پیدا نکردیم اما تا همین امروز دارم می میرم از دست درد و شونه درد تازه سرما هم خوردم از اون بهتر که مسموم هم شدم و دیروز رو کلا رو به قبله بودم (توصیه های ایمنی : احتمالا ساندیچا آلارم خطر مرگ داره ) خلاصه با این که قرار بود دیگه نرم ولی پنجشنبه اگه حتی تمام کلاسام رو هم کنسل کنم باز یه بار دیگه می رم :w12: (فقط باید سعی کنم تا اون روز چندتا بازو قدرتمند یدک هم جور کنم ) 10 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .