poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۰ چرا غم میخوری از بهر مردن ؟ مگر ان ها که غم خوردن ؛ نمردن ؟ 13 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۰ من نمی فهمم چرا فکر می کنین تا بهتون آزادی میدن باید بدترین استفاده رو ازش بکنین و یه کاری کنین که یه جماعتی از داشتن آزادی محروم بشن... خب حالا این کارو کردین...باشه باشه...چرا وقتی دلیل منطقی ندارین راجع بهش بحث می کنین...خب آخه لامصب بحث کردن مستلزم داشتن یه تواناییه...داریییییییییییییی؟ 10 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۰ من آرومم......نشون به اون نشون که پروانه ای به روی انگشتانمه......نه مصتوعی....... آسمان امشبم خاکستریه.....نشون به اون نشون که ستاره هاش چشمک نمی زنن....تو دامن شب.... نه...غمگین نیستم....نشون به نشون که تصویر لبخندم منعکسه تو قابه مانیتور.... اومدم سر بزنم بهت.....چون وعده ی هر شبم بود....که حسم رو بزارم رو یک صفحه...پیشکش کنم بهت.....نشون به اون نشون....که این متن الان تقدیمه نگاهته.... 10 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۰ نمیدونم چرا اینقدر دلم حوس اینارو کرد یهوووو.....:lol: 9 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۰ 72 ساعت زندگی و تنها 9 ساعت خواب ...... به دنبال چه هستیم در این گهواره دوار، شاید تلاش میکنم گوشتم برای مورچه های زیر خاک شیرین تر باشد. 16 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ آخ جوووووووون فردا میخوابیم :shad: 12 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ بازم این وسواس قدیمی یعنی من حساسم؟! کاش اینه ای بود که خود حقیقیمو بهم نشون میداد 9 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ لعنت به این بغض شبونه لعنت به مرد بودن که باید سنگ صبوره همه باشی ولی خودت حرفات باید تو دلت بپوسه 12 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ وقتی که با شرم "بله" گفت و ناخودآگاه دستش به سمت گوشه چادرسفید رفت و تکانی همچون مرتب کردن حجاب به آن داد مواظب بود تا انگشت سبابه آبی شده دست راستش چادر را لکه دار نکند. "زینب" دختر پنجم "محمد" متولد سال ۱۳۷۲ به عقد یکی از بستگانش درآمد. او تمام بندهای دفتر ثبت بزرگ معروف دفترخانه و تمام بندهای سند ازدواج خود را با انگشت سبابه دست راستش تایید کرد. زینب در سال ۱۳۹۰ برابر با ۱۴۳۲ و ۲۰۱۱ با ۱۸ سال سن سواد نداشت....... 15 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ نمی دونم چرا ولی یه سری آدم هستن که همیشه می گن: اگه دوستی برات خیلی مهمه...تو اول سلام کن...مطمئن باش جواب می شنوی...بعد سلام می کنم و هفته ها منتظر جواب می مونم....اما می بینم آدمها رو حرف خودشونم نمی مونن 16 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ نه اشتباه نکن این یه شعر عاشقونه نیست تصور کن یه مرد و با چشمای خیس نمیخوام، نباید تو شعرم به تو جسارت کنم نباید حس عشق رو تعبیر به اسارت کنم شکسته میرم امشب بانو خدا نگهدارت اگرچه میشکنه اون دل سبز و سپیدارت واسه من که پنجره یک آرزوی مبهم بود ولی تو پنجره باشه تموم دیوارت شکسته میرم و خاطرات سبز تو به یادگار میبرم امشب، خدانگهدارت 9 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ هوا بس ناجوانمردانه سرد است:184: 10 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ ای بابا این همه مخترع گرامی تو این مملکت و همین نواندیشان ریخته! یکی یه اختراع بکنه به نام تخت خواب گرم کن! هر سری می خوام برم بخوابم تبدیل یه یخمک دریایی می شم خوب.. 16 لینک به دیدگاه
felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ رفتی و بی تو دلم پر درده پاییزه قلبم ساکت و سرده دل که می گفتن محرم با من کاشکی می دیدی بی تو چه کرده ای که به شبهام صبح سپیدی بی تو کویری بی شامم من ای که به رنجام رنگ امیدی بی تو اسیره این دردام من :5c6ipag2mnshmsf5ju3 9 لینک به دیدگاه
#zina# 1361 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ همه گوشاشونو بگیرن میخوام از دسته این درسا جیغ بکشم با اجازه:texc5lhcbtrocnmvtp8 آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی اخیش راحت شدم:texc5lhcbtrocnmvtp8:girl_blush2: 7 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ همه گوشاشونو بگیرن میخوام از دسته این درسا جیغ بکشم با اجازه:texc5lhcbtrocnmvtp8آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی اخیش راحت شدم:texc5lhcbtrocnmvtp8:girl_blush2: چجوری با نوشتنش راحت میشی؟؟ من دقیقا یه جایی میخوام بتونم با بلندترین صدام فریاد بزنم.... 4 لینک به دیدگاه
#zina# 1361 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ چجوری با نوشتنش راحت میشی؟؟ من دقیقا یه جایی میخوام بتونم با بلندترین صدام فریاد بزنم.... اخه همزمان که به شما گفتم گوشاتونو بگیرین به اهل منزل هم گفتم و خلاص:texc5lhcbtrocnmvtp8 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ ترجیح میدهم در نواندیشان باشم و به درس خواندن فکر کنم . . . تا اینکه در حال درس خواندن باشم و به نواندیشان فکر کنم. 15 لینک به دیدگاه
#zina# 1361 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووی چقد دفترچه ارشد زیاده خوب سخته خوندنش 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده