mani24 29665 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 امروز کم حرف زدم . چون حوصله حرف زدن نداشتم . پس به ناچار به خیلی چیزها فکر کردم . موارد زیر نیمی از افکار پراکنده امروز روزا عوض میشن..درست مثل آدم ها!!درست مثل آدم ها که یا عوض میشن یا عوضی! نوشته های کتاب ها رو در مورد مهربانی و عشق و صمیمیت و و اراده و ظرفیت و احساسات و خلاصه همه چیزهایی که به این موارد مربوط می شه رو فقط باید بخونید ! باور نکنید! 15
sahar 91 9480 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 نگاه کن...خوب نگاه کن... این همان کوچه است...میشناسی ؟ حق داری... دیگر پس از عبور ما اسمش کوچه نبود !!! اسمش دفتر خاطراتی بود که برای مرورش من صدبار از آن گذشتم و هر بار با خودم گفتم اینبار میگذارم و میگذرم... اما حیف ... گذشتن شجاعت میخواست . 13
moein.s 18984 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 بچه های گلخونه ای زیاد شدن... این نسل جدیدی ها توشون فَته فراوونِ این برچسبِ گلخونه ای بودن... بچه ای که پیش بینی شده اومده...پیش بینی شده رشد می کنه... هر روز پاش ویتامین می ریزن...ویتامین های روز شنبه...ویتامین های روز 5 شنبه! داخل خونه می شینه..هنوز فرقِ شلغم و باباش رو نمی دونه...دور رو برش پر می شه از لوازم آموزشی...:babygirl: اولین کلمه ی به جای بابا و مامان می گه دُر..(door)..مادر و پدر ذوق مرگ می شن... فخر می فروشن به در و همسایه که بچه مون باهوشه و از الان خارجکی حرف می زنه...:(87): بزرگ می شه این بچه می ره مدرسه..هزار جا سفارش و گشتن..یک مدرسه ی غیر انتفاعی مخصوص پیدا می کنن... یک جایی که همه ی گلخونه ای ها اونجان..(همه ی غیرانتفاعی ها اینجوری نیستن..دارم میگم یک جای مخصوص)بعد از مدرسه از دمه در سوارش می کنن...می آرن تو خونه....از اون به بعد شروع می شه کلاس های تقویتی... ریاضی و علوم..فیزیک و شیمی..... نهایتا می رسه به کنکور...اونجا هم که خواب و خوراک رو بر همه حروم می کنن..نهایتا بچه می ره دانشگاه... بعدم اونجا یکهو می بینه ببببَه....اینجا دیگه کوجاست؟؟!!!!!!!!! اینا کی ان؟!!!!!!!!:obm: من کی ام؟!!!!!!! اینجا کوجاست؟!!!!!!!!!(تاکید موکد):th_scratchhead: یک شیربرنج واقعی!... که اولین جنس مخالف از هر نوعش بهش سلام می کنه...حس می کنه دنیا رنگِ دیگه شده براش! و یک دفعه وا می دهو وا می ره عین یک کیک تاریخ مصرف گذشته ی خامه ای! پ.ن:بله تاریخ مصرف یک گلِ گلخونه ای هم یک روز تموم می شه.... وقتی از گلخونه بیاد بیرون! 17
Saba Heidari 14145 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 بعد از یه هفته اومدم انجمن میبینم. به!!!!!!!! همه عوض شدن. مدیر شدن. کاربر ویژه شدن. مسئول شدن. ایول بابا. حالا اگه یه ماه برم چه شودددددد 12
.Yaprak 15748 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 یادت باشه یه جوری رفتار نکی که دیگران به خودشون اجازه بدن به راحتی با حرفا و رفتارشون ببرنت زیر سوال!!! خودم با خودم بودم 12
pesare irani 41805 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 یه سری آدما هستند هرچی که مراعاتشونو میکنی پررو تر میشن. عمرا بفهمن داری کوتاه میای چون نمیخوای ناراحتشون کنی. ولی یه جایی میرسه که دیگه کم میاری و میگی : پاشو جمعش کن بابا فکر کردی کی هستی . اصلا همینه که هست ! 12
Lean 56968 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 اصلا میدونی پول در اوردن چقد سخته ؟ میدونی اون بابا چه جونی میکنه تا پول دربیاره تو رفاه باشی تو ؟ قابل توجه دخترای ولخرج که 40 تومن میدن پای یه عروسک فسقل 13
شــاروک 30242 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 گاهی احساس میکنی بعضی آدما کنارت هستن که بهت آرامش بدن و آرومت کنن واسه همینم بابت محبت های نکردشون کلی واسشون مایه میزاری اما همونا میشن بلای جونت اعصابتو خرد میکنن !! چقدر منفورن این آدما !! حال آدمو بهم میزنن .... امروز دست یکیشون واسم رو شد .... حالت تهوع گرفتم بعد از دیدن رفتارش ... کاشکی این پست رو میخوند و میفهمید که ازش متنفر شدم! :icon_razz: 15
maryam banoo 3238 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 بی خبر از حال هم بودن چه سود بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود گر نرفتی خانه اش تا زنده است خانه ی صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود گر نپرسی حال من تــا زنده ام بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود ..... 13
Z@laL 6664 ارسال شده در 28 فروردین، 2013 شنیدن بعضی کلمات کوچیک درسای بزرگی میدن که تا اخر عمر از ذهن ادم پاک نمیشن و بعضی وقتا همین چندتا کلمه ی کوچیک ادمو به چه جاهایی میرسونه ... 15
pesare irani 41805 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 چه روز عیدی بود سر صبحی اعصابمون به هم ریخت داشتیم خیر سرمون میرفتیم سر کارررررررررررررررررررررررررررر یه خاور اومد زد به ماشین ن تا همین الان در گیر اون بود اعصابمون بهم ریخت سر صبحی هم از کار موندم م هم اعصابمون به هم ریخ 12
mani24 29665 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 گاهی اوقات مینویسی اما نه برای دلت.. برای نگاه اون مینویسی مینویسی تا بیاد بخوندشون اما دریغ و دریغ و افسوس و افسوس ...هی مینویسی و منیویسی ...از لابلای نوشته هات سرک میکشی تا ببینی اومد.... اما نه... نیست... نیومده... هنوز که نیومده... پس بازم ادامه میدی و مینویسی... از دلت ..از نگاهت... از غمهات و از گلایه هات... مینویسی که امروز هر چی منتظر شدی که صدای چینی بند زن رو از توی کوچه بشنوی ...تا صداش کنی که دل مهربونت رو بند بزنه ... صدایی نیومد... مینویسی که هنوزم دلت شکسته مونده ... مینویسی پس کجایی . چرا نمیای ببینی 12
sahar 91 9480 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 حتی اگه اینجا تو این شهر نباشی...یا حتی باشی و به یادم نباشی...برای شادیت دعا میکنم. گاهی وقتی کم میاری باید یادت باشه یکی هست که حواسش بهته ...پس باید محکم باشی. 14
sadafv 6584 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 کاش می شد یه وقتایی از زندگی مرخصی گرفت! از این دنیا می رفتی بیرون بعد هر وقت حالت بهتر شد،یه کمی روبه راه شدی اون وقت برمی گشتی... الان به شدت مرخصی لازمم... :hanghead: 14
meysam62 4529 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 خوشبختی، فاصله بین این بدبختی تا بدبختی دیگر است مممممممممممممممممممممممممممممممممممم چارلین چاپلین 10
azarafrooz 14221 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 چیزهایی هست که نگی بهتره ... حس هایی هست که خاک بخوره خیلی بهتره .......... باید گاهی بی رحم بود ! 9
Lean 56968 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 متنفرم از این همه سیاسی کاری ، واقعا چه اهمیتی داره اسم فلان عوضی اول بیاد فلانی دوم یا چه اهمیتی داره دامه برکاته باشه یا دامه افاضاته ، واسه این اراجیف 2 ساعت وقت ده نفر آدم گرفته میشه ، خدایی مملکته داریم:icon_pf (34): 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 29 فروردین، 2013 خدایا تا حالا حس خفگی نداشتی؟ دلم می خواد بیای روبروم و زل بزنم و تو چشاتو بگم مگه خدا نیستی؟ اخه تو چه خدایی هستی؟ . . . 15
ارسال های توصیه شده