رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

شاید یه روزی شک داشتم...منتظر گذر زمان بودم...

خیلی گذشته...اما چیزی که مونده ،نبودنه...

الان دارم کم کم باور میکنم...

حالا فقط فراموشی مونده .

  • Like 12
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چیزی برای نوشتن ِ اینجا ندارم..نمیدونم شایدم داشتم..ولی الان دیگه یادم نمیاد!

حس یه قایقی رو دارم که داره غرق میشه!

شاید زمان بتونه این یخ زدگی رو آب کنه...شاید!

  • Like 9
لینک به دیدگاه

یه چیزی داره قلبمو فشار میده و کم کم میاد بالا تا میرسه به گلوم

گلومو میسوزونه و میاد بالاتر میرسه به چشام

یه لایه تار جلو چشامو میگیره

نه نه نباید بزارم بریزه نباید

خدایا صدامو میشنوی دارم میشکنم دستمو بگیر:4564:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

خیلی عصبانیــــم:97:

 

اما یه چیزی ته دلم باعث میشه یه لبخند خیلی مضحک رو لبام باشه :texc5lhcbtrocnmvtp8

 

فکر کنم به مرز جنون رسیدم دیگه !!!:14k8gag:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

خداوندا من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی زمستان من از تنهایی و دنیای بی تو میترسم خداوندا من از دوستان بی مقدار، من از همراهان بی احساس من از نارفیقی های این دنیا میترسم خداوندا من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن من از ماندن چو مرداب میترسم خداوندا من از مرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم خداوندا من از ماندن میترسم، من از رفتن میترسم خداوندا من از خود نیز میترسم خداوندا پناهم ده :5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 12
لینک به دیدگاه

مدت هاست نيومدم اينجا ها ...

_____________________________________________

 

حيرانم از جام جهان !!!

 

به قول حافظ :

سال ها دل طلب جام جم از ما ميكرد .....و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد

 

گوهري كه از صدف كون و مكان بيرونست.... طلب از گمشدگان لب دريا ميكرد

 

 

راه رو كه گم كني ميشه آينه مصداق اين شعرها !! (( آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم ...))

 

عشق هم در دل ما سر در گم شد !!

 

براي هر شروعي از خودت شروع كن !! اول ببين خودت چي هستي ، چي داري ، كجاي اين دنيا ايستادي ...

 

گاهي آدم خودش چيزاي داره و خبر نداره ... هي ميره طلب ميكنه از ديگري

 

آدم بايد خودش رو پيدا

 

خود شناس كه شدي ، خدا شناس هم ميشي :hanghead:

:sigh: چي بگم ديگه ؟؟

 

من ني براي خور و خواب آمدم ....

 

پس از مرگ درازي خواهم خفت !!

 

خدايا ما رو بيدار كن !!

 

درياي بي كراني است ، هستي !! شنا بلد نباشي غرق نميشوي فقط آب ميخوري و اذيت ميشي ...

 

شنا كه ياد بگيري غرق ميشي .... (اينجا قانون معكوسه)

 

من كه گفتم ، بزار اين چند تا جمله هم بگم / خيلي باهاش حال ميكنم :

 

من و رسوايي و اين بار گناه / تو و تنهايي و چشم سياه

از من تازه مسلمان بگذر / بگذر از سر پيمان بگذر ......

 

مستم از جام تهي ، حيراني ؟

باده نوشيده شده پنهاني

  • Like 12
لینک به دیدگاه

وقتی داری بهم دروغ میگی و منم خیلی راحت قبول میکنم ....

اصلا خوشحال نباش که تونستی منو مجاب کنی و نفس راحت بکشی ...

چون من حرفتو باور نکردم ولی برای راحتی تو خودمو زدم به کوچه علی چپ...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

1سوالی بود پرسیده بودن

که اگه 2نفر قرار بود لبه پرتگاه باشن یکیش اونی باشه که تو دوسش داری یکیش اونی باشه که دوستت داره

کدوم رو نجات میدی

اینم حکایت منه

چه سخته

  • Like 7
لینک به دیدگاه

مطمئن باش اونی رو که دوستم داره رو نجات می دم

واونوی هم که دوستش دارمو پرت می کنم داخل دره

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دلم واسه این جوونا میسوزه / یارو اومده تو یه مجلس با همه دست داده به غیر از پدر خودش / اخه لامصب اون پدرته چرا تو جمع خوردش کردی؟ به تو هم میگن پسر؟ اعصابم خورد شد این صحنه رو دیدم اه

  • Like 14
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...