Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ الان اینجا باید چی بنویسم دقیقاً؟ نمی دونم..... 11 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ 1وقتایی بیخیال میشم اما معنیش این نیست که خیالم راحت میشه... معنیش اینه که خودمو میزنم کوچه علی چپ... باداباد... هرچی شد ،شد.. 14 لینک به دیدگاه
mahtab 399 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ امروز دلم آروم شد خدایا آرامش قبل از طوفان نباشه 11 لینک به دیدگاه
mahtab 399 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ دیروز توی اون سرما و باد وحشتناک ، رفتم تا غذاهای نذری که برای پسرم نذر داشتم رو پخش کنم نذرم برای کودکان کار بود خدایا معنی ایثار و گذشت رودیروز بهم نشون دادی تا قدر عافیت رو بدونم تا بفهمم که خیلی دارم غرغر می کنم " پسرکی که نهایت 12 سال ساله بود داشت از سرما یخ میزد ، شیشه رو که دادم پایین تا بهش یه ظرف غذا بدم دوید جلو ، فکر کرد میخوام گل بخرم ازش ، با گلها صورت یخ زده اش رو پوشونده بود و کنار جاده بهشت زهرا ایستاده بود به امید اینکه کسی بخواد برای رفتگانش گل بخره ،پوست صورتش از شدت سرما کش اومده بود ، دستهای کوچیکش هم پر از پینه بود و سرما زده ، ظرف غذا رو گرفتم به سمتش گفتم پسرم نذریه ، نگاه یخ زده اش رو بهم دوخت گفت مرسی من تازه یه چیزی خوردم سیرم ، گفتم بذار کنار یه ساعت دیگه بخور ، گفت ولی تو همین جاده بچه های زیادی هستن که همین الان گرسنه هستن ، بدین اونها بخورن " یا خداااااااا دلم خیلی لرزید ، تو اون شدت فقر و سرما ، یاد داستانی افتادم که تو کتابهای مدرسه بود ،زخمی هایی که آب رو برای دیگری میخواستن و تا سقا برگشت بهشون آب بده همه کشته شده بودن ، اون داستان بود اما من به واقعیت دیدم 21 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ بازم دلم گرفته تو این نمنم بارون چشام خیره به نور چراغ تو خیابون خاطرات گذشته منو میکشه آسون چه حالی داریم امشب به یاد تو من و بارون :5c6ipag2mnshmsf5ju3 9 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ دلم براش تنگ شده بود...چند روزی بود که دلشوره داشتم...فهمیدم اتفاق خوبی براش نیفتاده...وقتی علاقه از ته ته قلبت باشه حتی از کیلومترها فاصله میتونی احساسشو درک کنی...خدایا مراقبش باش....چون فقط میتونم براش دعا کنم. 10 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ امشب از اون شباییه که هم اعصاب ندارم هم حالم گرفتس... تو چند ماهه اخیر کمتر پیش اومده بود اینطوری باشم... تقصیر خودمه..! 10 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ وقتی از 10 تا انگشتت حتی یکی نباشه زندگی واست سخته ، خیلی سخت و غم انگیز ، به نبود عادت نمیکنی چون همیشه به همه انگشتا احتیاج داری ..... 7 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ نمیدونم اومدنم به این دنیا با میل خودم بوده یا نه . ولی بودنم تو این سایت همیشه به میل خودم بوده. میدونی ؟ من خودمو عادت دادم که هر جوری که هستم راضی باشم. هیچوقت هم نمیگم چاره ای نیست. میگم خودم اینجوری میخوام. 10 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ گمشده رو باید پیدا کرد... خودمو گم کردم.. میرم پیداش کنم..خدا کنه زود پیدا شه.. 24 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ وقتی می بینی به هیچ کدوم از رفتارهات اهمیت نمی دم فکر نکن خیلی آدم ایده آلی هستی و هی خودتو بچسبونی بهم....در اصل نسبت بهت بی تفاوت شدم :hrqr6zeqheyjho1f9mx 15 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ این دو روز این بیت شعر شده ورد زبونم به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سر انجام بد داشتیم میخواستم یه تایپیک در موردش بزنم ولی از غم دوستانم غمگینم حسش نیست 16 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ درست زمـــــــانی که احتیـــــــاج داری که باهـــاش حرف بزنــی زبونت بنـــــــد میاد ، نمیتـــــــونی حرف بزنی ..... توقـــــع داری بیاد پیشت ......همـــــه حرفای نگفته تو بگــــه و بعدشـــم با همون لبخند همیشگیش آرومــــــــــــت کنه و تو سبــک بشــی ! امـــــــــــا .... قبــل از تــــــو دست پیش و میگیره که مبادا براش ناز کنـــــــی تا مجبور بشه نازتو بکشــــه !!! اینجور موقـــع ها خیلی تنها میشی ..... خیلـــــــــــــــــی! 19 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ حرف ها پَر پَر شده اند... در میان گل هایی که یکی در میان گلبرگ هایشان را جدا کردی تا بدانی بر دلِ چشمانم نشستی یا نه! افسوس که نمی دانستی این میان دل آب شد در سینه... طفلکی! فکر میکرد اندکی بعد قند درونش آب می شود...ولی در انتظار، خود آب شد... حرف ها تاریخ انقضا دارند... اگر نجنبی سوارِ قاصدک زمانه می شوند و دیگر نمی نشینند در دل! . . . آنگاه است که زمزمه می کنی...چه زود دیر می شود! 17 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ کاش میموندی....... چرا رفتی؟ نگام کن؟ میبینی؟ شدم مثه دیوونه ها. بدون تو نفس کشیدن سخته. بیا دنبالم. منم با خودت ببر 13 لینک به دیدگاه
mahtab 399 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ استرس خیلی بدی که داشتم سر اون موضوع مسخره داره تموم میشه خدایا چقدر مهربونی ، خدایا تموم بشه دیگه پشت دستمو داغ کردم دوباره داغ میکنم به خدا :icon_razz: 13 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ خدا جون دیگه دلم جا نداره! خسته شدم!:sad0: 12 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده