آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ کاش حداقل قطرات اشک واسم نبودنتو قابل تحمل میکرد ، اما افسوس اونقد قدرتت زیاده هیچ چیز توانایی این کارو نداره .... کسی نیس کمکم کنه ؟؟؟ خدایا ......... 12 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ کریسمس مبارک :hapydancsmil: 14 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ آخا این یعنی چــــــــــــــــــــی؟!!!! من بعده 4هفته اومدم و میبینم حدود 70 تا پیام دارم و ازون 70تا سیُ خورده ای پیام خصوصیه!!!! کلی با تعجبُ ذوق بازشون میکنم و میبینم همشون تبلیغاتین!!!! آخه یعنی چی؟:w000: من الان شیکست خوردم!!!!چجور با احساسات جوونه مردم بازی میکنین؟؟؟!!! 19 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۱ اونوخت می گن انقدر حساس نباش ! چطور حساس نباشم وقتی چپ و راست به رخم می کشنش ؛ حتی به شوخی؟! ... 18 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ شب خوابیدی تو تختت هی قل میخوری.. !بعد گوشیتو بر میداری مینویسی"خوابم نمیبره"... ! سرد میشی...! یغض میکنی...! میبینی هیچکسو نداری که واسش اینو بفرستی... لعنتی...! 20 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ قيد ريشه ها را بايد زد وقتي دستِ درخت و تبر ... ... در يک کاسه است. 13 لینک به دیدگاه
*Cloudy sky* 22513 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ دقیقا 100 روز از رفتنت گذشت .... دلم خیلی برات تنگ شده... الان تو از همه به خدا نزدیک تری واسم دعا کن امیدوارم روحت همیشه شاد باشه 13 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ بعضی وقتا اینقد دلم میخوادت که تو اون لحظه همه ی دنیا رو مقصر دوری مون میدونم. اون وقته که بی جهت بداخلاق میشم، بغض میکنم، اشک میریزم و دوست دارم با همه قهر کنم، حتی با خودت... 13 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ خیلی خوشحالمون کردی با این حرکتت....همه فسیل شدن....توام خوب فکری برا خودت کردی.....مصمم بمون 6 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ چه دنیای نامردیه اینو همیشه میگم دیگه واسه ادما مهم نیس دوست باشی یا دشمن ، محبت کنی یا خشم ، همه رو به یه چشم میبینن ====> اینه درد واقعی 17 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ دانشجویان عزیز ، به لحظات ملکوتی " غلط کردم از ترم بعد می خونم " نزدیک می شویم :icon_pf (34): 16 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ یه جایی خوندم نوشته بودم "تنهایی که طولانی میشه، معیار دوست داشتن عوض میشه" اما من میگم: تنهایی که طولانی میشه، چیزایی که شاید قبلا برامون کم اهمیت بودن تو چشم میان و ممکنه دلتو به اونا ببندی...ولی حواست باشه... گاهی سپری کردن لحظه ها با تنهایی، بهتر از سپری کردن اونا با آه و افسوس . 18 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ شصت درصد ترافیک تهرون واسه نداشتن کاباره است . حالا چرا؟ . . . . . . . . . . . . + بیست درصد خودروها دارن دنبال داف میگردن + بیست درصد خودروها دافو جستن دنبال جا میگردن + بیست درصد خودروها مامورن میخوان اونا رو بگیرن 12 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ دختره زبون پسره رو تا ته حلقش میفرسته تو ! بعد حالا تو خونه سر سفره هی میگه نه بابا این لیوان دهنیه ... ازش نمیخورم ... ! بزنم سر و تهش و یکی کنما :| والا 15 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ سادگی واژههای من، گواه زیبایی چشمهای تست، لطافت باران هیچ می شود، اگر قطرهای از آن همه روی گونهات بنشیند، نکند امشب باز دلت گرفته باشد؟ ..... آری امشب بد جوری دلم گرفته 11 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ زُغال اَخته شده ایم در این سرما..که اگر لَبو بودیم در بساط لبو فروش..فروش مان بهتر بود! تُرش می گوییم...تُرش رویی می بینیم!...حتما انصاف است دیگر.. نمی دانم چرا بر خلافش خوبی می کنیم..باز تُرش رویی می بینیم؟! آها...مثل همیشه ممکن هست ایراد از مزه ی دهن خودمان باشد...وگرنه دیگری که به عهده نمی گیرد مسولیت این تُرشی را! خوب این میان یکی هم باید پیدا شود که خلافِ جهت رود شنا کند... بالا و پایین گوسفندان رو خوب نگاه کند که گرگی در لباس میش به آن نیاندازند دیگر.... سر را بالا و پایین نکند قبل از تایید و انکار....ببیند خوب..بشنود خوب...که بدهکار خود و دیگری نشود... لوپِ کلام...هر هِری که به ذهنش رسید به زبان نیاورد... پ.ن:امان از این سرما...که تُرش زبانم می کند.... موخره:نوشته ی فوق تحت تاثیر خوردن یک کاسه زغال اخته آمد بر کاغذ مجازی...در حالی که دیگران در حال خوردن لبو بودند! من این میان نخواستم لبو باشم!....خواستم تُرش باشم.... 14 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ اونقدر غم ها بر روی هم سوارند که درون دلم جای محبت و صفا و..... دیگه داره تنگ میشه و اینقدر ای کاش... ای کاش ها و افسوس ها وآرزوها وارد دلم شدن که تصمیم دارم این 2 روز تعطیلی به یه جای دور از شهر به کوه و دره ای بروم و آنجا همچون فریاد بزنم و فریاد بزنم تا شاید اگر خداهم باز صدایم نشنید حداقل خودم انعکاس صدایم را بشنوم ... حتی شاید اندکی از این کوه غم از دلم کاسته شود ودلم سبکتر شود.... یک دل تنها مگه چقدر تحمل داره باز هم ( ای کاش ) همه دوستان شاد باشند. 11 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ منو ببین دیدی ؟ فک کنم اصلا بهم نیگا نمیکنی واگرنه ..... تنهام .... هیچکی نمیدونه و درک نمیکنه چقد 13 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ حس یک عاشق شبگرد را دارم که در خواب و خیال راهی پس کوچه های شاعرانه می شود در دلم هر لحظه سیل ِ خاطراتت ، ناگزیرــ طرحی از یک شعر تازه ، یک ترانه می شود 8 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ فکر کنم کم کم دارم دیوونه میشم از دست خودم الان احساس می کنم هویج از من به درد بخورتره والا چه فایده داره زنده باشی ولی نتونی اونجور که میخوای زندگی کنی هر روز صبح پاشی و ببینی دنیای که ساختی در حال فرو پاشی وقتی با یه هموطن نمی تونی چهار تا دیالوگ سالم ارتباط برقرار کنی فایدش چیه الکی به خودم امید میدم که شاید میزون بشه حالم ولی هر روز دریغ از دیروز اصن یه وضعی 20 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده