رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

وقتی بچه بودم و میرفتیم خونه ی عمو اینا یکی از بازی های مورد علاقه مون سگا بود دیگه...

من و پسر عموم با هم بازی می کردیم.دختر عموم کوچکتر بود و راحت گول می خورد!:whistle: در کمال پررویی دسته ی خراب رو می دادیم بهش تا سرگرم بشه! :ws44:

همه ش تقصیر برادر بدش بود. :ws44:

از همون بچگی یاد گرفتیم سر هم رو شیره بمالیم و از اعتماد هم سواستفاده کنیم.:icon_pf (34):

  • Like 12
لینک به دیدگاه

بهانه های کوچک زندگی برای شادی چه سست و بی معرفتند.....

 

دلم بغضی میخواد که بی ترس و تعارف بشکنه

 

بدم میاد از این حس خلا، گیجی و بی تفاوتی....

 

 

خسته ام....

  • Like 13
لینک به دیدگاه

دل نوشته....شروع بارش یک احساس....یا بهانه واسه بارش احساس....یا حتی دست انداختن احساس....

دل نوشته وصل شده به احساس....حتی اگه به تمسخر کردنش باشه....

ناخودآگاه شد...واژه هام...واج آرایی احساس....

دل نوشته است دیگر...وصل شده به....به......

 

  • Like 12
لینک به دیدگاه

شكایتی نمی كنم، اما آیا واقعاً نشد كه لحظه ای دلواپس تنهایی دست های من شوی؟!

 

به اندازه یک دیدار کوتاه دو نفـره...

 

واقعاً نشد؟!

 

دلم را که می شناسی؟! خوب می دانی دلواپس نبودن ها می شود...!

  • Like 15
لینک به دیدگاه

یادم باشه یادت باشه دیگه دلم برای کسی نتپد و تنگ کسی نشود........

فهمیدم واقعا هیچ بنی بشری ارزش عشق و دوست داشتن رو نداره..........

 

 

اگر فقط دستم به آدم برسه حسابشو میرسم که برای تنهایی خودش حوارو ملعبه خودش کرد.............:vahidrk:

اگر یکم تحمل تنهایی رو میکرد الان ماها هم نبودیم تا این همه زجر بکشیم.........

  • Like 11
لینک به دیدگاه

قبلا دوستم یه کتاب ممنوعه داد بهم..نخونده بودم تا دیروز.. سرچ کردم نقدشو پیدا کردم و خوندم(نقدش خودش یه کتابه) نقد رو خواستم بدم به دوستم بخونه. گفت: نمی خونم ممکنه رو ذهنم تاثیر بذاره:ws44: البته گریه برای دوستم بود..

  • Like 4
لینک به دیدگاه

در باغ سیب....یک نهال کاشتم....در بهار شکوفه زد.....در تابستان به بار نشست.....اما میوه اش سیب نبود....

من در باغ سیب.....نهال ای کاشتم که با دیگران فرق داشت....

تبر در دست دارم.....

نمی دانم...آن یک درخت که خود کاشتم بر تنه اش تبر زنم....یا به خاطر او همه درختان سیب را تبر زنم....

.

.

.

کاش می شد....همه در کنار هم....با هر تفاوتی....بمانند....

  • Like 13
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...