vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ نور سیگارم تنها روشنایی زندگیم بود... من و ته سیگار و پنجره... نیمه باز ! مانده ایم که کدامیک برای سقوط مناسب تریم...؟! 20 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ باز امد بوی ماه مدرسه............... چقدر دلم میخواست امروز میرفتم مدرسه. خواهرم که امروز رفت مدرسه بعد از رفتنش یه دل سیر گریه کردم. دلم واسه اون قهرایی که فقط تا زنگ تفریح ادامه داشت تنگ شده. واسه زنگ ورزش. واسه دیکته، ریاضی. واسه 2 2 تا 4 تا. واسه بابای مدرسه. واسه دنیای کودکیم که هیچ چیز نمیتونست لبخندو از لبام دور کنه. واسه موضوع انشا، واسه اون مقنعه چونه دار سفیدا، واسه مانتو شلوار سرمه ای که همیشه گشاد بود واسه لی لی رفتن تا دم در خونه.............................. 17 لینک به دیدگاه
M_Archi 7762 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقت دلم واسه مدرسه تنگ نشده و هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقت دلم نمیخواد دوباره به اون دوران برگردم و خوشحالِ خوشحالِ خوشحالم که تموم شد 24 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ امروز رفتم دانشگاه روز اولی همه اومده بودن:w58: کلاس تا 3 ونیم بود تا 4 نگه داشت:w58: 15 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ اولین بار سال هفتاد و خورده ای بود کامپیوتر اومد تو خونه های ایرانی یادمه چه قد ذوق مرگ بودم وقتی اولین بار ایمیل برا خودم ساختم.........وقتی میشستم پای بازیایی مثل SUP و PRINCE (نمیدونم اسماشونو درست نوشتم یا نه ) اما الان فقط یه چیز دلم میخواد این کامپیوتر رو از زندگیم پرت کنم بیرون ولی مگه میشه؟ مگه میشه نت رو قطع کرد؟ الان اکبر آقا سوپر سر کوچه هم وبلاگ داره میگه برا آشنایی با محصولات جدیدمون به وبلاگم سر بزنید.....آدم اگه نخواد هم مجبورش میکنن به نت سر بزنه مگه میشه کامپیوتر رو جمع کرد؟ همه درس و کار آدم وابسته به کامپیوتره دلم تنگ شد برا روزایی که اصن نمیدونستم کامپیوتر چیه......همه درس و مشقامو بدون کامپیوتر انجام میدادم.....محبوب ترین بازیم هم منچ بود. 27 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ من خونمونو میخوام،نه خوابگاه من غذای مامانمو میخوام،نه سلف 23 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ نمره اون درسی که براش مقاله پیاده سازی کرده بودم اومد یه نمره عاااااااااااااالییییییییییی چی میشه نمره دفاعم بشه 20 و با یه مقاله ژورنال بغلش برا موضوع پایان نامه ام دست کم ده تا ایده جدید دارم ولی مقاله نوشتن بلد نیستم:5c6ipag2mnshmsf5ju3 دوستم میگه دختر تو باید همه این ایده هاتو تبدیل به مقاله می کردی میگم هنوز خروجی از ایده ام نگرفتم که هنوز مقایسه نکردم که میگه عیب نداره داده سازی کن بخوای کلی جا می شناسم دو سوته برات مقاله اکسپت می کنن میگم خب اون وقت خودم راضی نیستم خودم به خودم که نمی تونم دروغ بگم اون وقت چه فرقی بین من و دکتر کردان و دکتر کامران دانشجو و بقیه برو بچه میگه ای خااااااااااااااااااااااااااک بر سرت سارا :vahidrk: تو ادم نمیشی :5c6ipag2mnshmsf5ju3 15 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ دلم واسه بچگی کردن تنگ شده بچگی کردن واقعی نه تظاهر کردن 12 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ دختر خاله م دانشگاه آزاد....... قبول شده با کلی ذوق رفته ثبت نام امروز بهش زنگ زدن که پسرا از مهر میرن کلاس و دخترا از بهمن!!!!!! میگم چه کاریه یه پرده بزنن وسط کشور زنونه مردونش کنن راحت! معلوم نیست چی فکر میکنن این گوسفندا!!!!! به کجا میرسیم؟! به ترکستانم نمیرسیم مطمئنا!:icon_pf (34): این سایتم باید زنونه مردونه شه! از پروفایل خودم شروع میکنم! زوج و فردش میکنم به گناه نیافتیم 18 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ امسال پاییز خوبی باش بوی ترنج، برگای زرد و سرخ، روزای کوتاه و سوز ملایم هوای عصر، پیاده روی های خلوت با نم بارون تو شبای بلند، همه اینا یه زمانی برام دلگیر بود ولی حالا، با همه حیرت خودم از روز اول پاییز خوشم اومد، چند سالیه که دوست دارم تو هوای بارونی پاییز تو سکوت محض خیابون قدم بزنم و منتظر ادامه بارش اسمون باشم... هرسال که میگذره دارم پاییز رو بیشتر می فهمم... امسال پاییز خوبی باش...! 36 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ گاهی وقتا آروم و لرزون بجلو قدم برمیداری ولی مجبور میشی آروم و بی سر و صدا از همون مسیر به عقب برگردی... جای پیش رفتن نیست ولی خوشبختانه هنوز میشه پس زد...! منم دارم برمیگردم به عقب... پشیمون نیستم ولی... باید برگردم... 24 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ گاهي فكر ميكنم براي لذت بردن از دنياي اطرافمون و چيزي كه هستيم راه زيادي پيش رو داريم... از چه لحظاتي به خاطر حداقل نيازهامون گذشتيم... بي تفاوت عجله كرديم و رد شديم... يه جايي يادمون مياد... كه آخرينها رو هم پشت سر گذاشتيم. باشه... تو بردي... 22 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ تابستون امسال چقدر مزخرف بود چقدر اتفاقای بد افتاد! خوب شد که تموم شد اما از پاییز بدم میاد فصل افسردگی 10 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ عاشق پاییزم یه حس غریبی بهم میده یاد کودکی قدم زدن روی برگهای پاییزی خاطرات رنگی یادش بخیر کاش تکرار میشد 14 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ حس خوبي ندارم حس خيلي بدي هم ندارم دلم نميدونه حالش خوبه يا بد چرا اينجوري آخه 16 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ کـــــــــــاش تو هم حالِ مرا داشتــــــــــی 13 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ طرف فقط عضو شده که به طور نامحسوس (!) تبلیغ انجمنشو بکنه ! میگه دوست عزیز هیچ می دونستی با این تعداد پستی که داری اگه تو انجمن ما بودی الان مدیر بودی؟؟ شرمنده دیگه این یکی رو نتونستم بی پاسخ بزارم تمام تاپیکاشونم گیر دادن به نفر قبل و نفر بعدیه 18 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده