رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

اگه یه روز حس کردی

تو یه زمان عاشق دونفری

دومی را انتخاب کن

چون اگه واقعا عاشق اولی بودی

به عشق دومی گرفتار نمیشدی !!

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

بسی در احساسات غرق شده ام ... خودم نیستم:hanghead:

شایدم خود واقعیمه:w58:

تو بعضی از مراحل زندگی هیچ چیز رو جای درستش نیست:icon_pf (34):

  • Like 15
لینک به دیدگاه

گاهی آدم با تمام احترامی که برای «همه» قائل است...مجبور می‌شود اعتراف کند که «بعضی‌ها» هرچه که باشند ... یک چیز دیگرند...«بعضی‌ها».:ws37:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

لیلی قصه اش را دوباره خواند . برای هزارمین بار.... ومثل هربار لیلی قصه باز هم مرد

 

لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود

 

خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد !!

 

لیلی! قصه ات را عوض کن...

 

لیلی اما میترسید . لیلی به مردن عادت داشت .

 

تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود..

 

خدا گفت : لیلی عشق میورزد تا نمیرد . دنیا لیلی زنده میخواهد

 

لیلی آه نیست . لیلی اشک نیست . لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست ..

 

لیلی ! زندگی کن...

 

اگر لیلی بمیرد ، دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد ؟

 

چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟...

 

چه کسی طعام نور در سفره های خوشبختی بچیند؟

 

چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد؟ ؟..

 

چه کسی پیراهن عشق را بدوزد ؟ ؟ ...

 

لیلی قصه ات را دوباره بنویس ..

 

لیلی به قصه اش بازگشت....

 

این بار اما نه به قصد مردن .

 

که به قصد زندگی .

 

و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام .......

  • Like 11
لینک به دیدگاه

دیروز فهمیدم فرار کردن احمقانه ترین کاریه که میشه کرد...با فرار کردن از اتفاقاتِ دور و برم فقط زمان برای رو به رو شدن با اونا رو به تعویق میندازم...و حادثه هست، هر جا که برم دنبالم میاد...تمامِ این روزا سعی کردم از همه چی بی خبر بمونم...اما نمیشه...نمی دونم چیه این خاصیتِ اخبارِ بد که هر جا که بری به گوشت میرسه...من معذرت میخوام که به جایِ همدلی فرار کردم...

  • Like 19
لینک به دیدگاه

آدمی غرورش را خیلی زیاد

شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست می دارد...

حالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد، چه قدر دوستت دارد!

و این را بفهم آدمیزاد...!

  • Like 19
لینک به دیدگاه
~M~O~J~ مهمان

[h=6]آرامگاه واژه‌ی پوچی است

وقتی که رفتگان

در تنگنای خاک هم آسوده نیستند

و من میگویم که

زندگی واژه‌ی پوچی است

[/h]

فریدون مشیری

 

 

لینک به دیدگاه

به هر چی که فکر می کنم می بینم تکراریه!

هرچی می گردم یه چیز تازه پیدا کنم نیست!

 

روز، شب،مرگ،زندگی،کار،عشق،پول،گرما،سرما،درس،سریالا!! اینجا...

هیچ چیزی تازه نیست!nocomment.gif

 

و تمام زندگی یک تکرار است و هرکسی تنها قصه خود را از این کتاب تکراری هزار بار خوانده شده،دوباره می خواند

  • Like 21
لینک به دیدگاه

دقت کردین این کاربرای تازه واردی که تا عضو میشن پیغام خصوصی و پیغام عمومیشونو سریع میبندن چه قد تابلو ان؟:texc5lhcbtrocnmvtp8

اصلا معلوم نیست که یکی دیگه ان:whistle:

 

پ.ن 1: خب ادم وقتی نتونه حرف دلشو تو جای عمومی بزنه، میاد به جاش چرت و پرت میگه دیگه:hanghead:

پ.ن 2: اسم این تاپیک رو تغییر بدیم به " غمباد خونه نواندیشان" بد نیست. اول از همه هم قابل توجه خودم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 15
لینک به دیدگاه

راستش می خوام اعتراف کنم به آدمهایی که میگن :من وقتی یه چیزی رو بخوام و برام هدف بشه، مطمئنم که بهش می رسم و حتما هم می رسم(و البته واقعا هم می رسن! ) ، به شدت حسادت می کنم...

به انگیزه و ارادشون حسادت می کنم...خب من همچین اراده ای ندارم.نمیدونم چرا اصلا انگیزه ای هم ندارم!

حسادت از نوع مثبت.باشد که انگیزه ای شود برای اینجانب...ولی نمی شود :banel_smiley_4:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

بعد 7 سال باهاس برم دنبال کار ...

اما از کجا باید پیدا کنم آخه :4564:

 

چقدر بده آدم تو محیطی که هست امنیت نداشته باشه :sad0:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...