✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣

[shahdokht.parsa 50877]

اسمش را می گذاریم دوست مجازی

 

اما آنسو یك آدم حقیقی نشسته خصوصیاتش را كه نمی تواند مخفی كند

وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد

 

وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش ,

 

نگرانش می شوم دلتنگش می شوم

وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد می شود

 

مطمئن می شوم كه حقیقیست

هرچند كنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،

من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هركجا كه باشد

[Ssara 14641]

خدمت روزگار محترم عرض می کنم که

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک!

[Sepideh.mt 17530]

دلم واسه انجمن تنگ شده بود

[گـنـجـشـک 24371]

نوچ نمیشه

هیچ خراب شده ای نمیشه

[Neutron 60966]

نواندیشان را خدا آزاد کرد.

[Ha.Mi.D 8376]

دقیقا حالا که خواستم برم درس بخونم در اینجا باز شد:icon_pf (34):

[Artaria 13629]

خودکار بیک میخری 250 تومن، لاک غلط گیر میخری 1000 تومن .

 

تو این زندگی حتی اشتباه روی کاغذ هم برای انسان گران تمام میشود .

[هولدن کالفیلد 19946]

لذت هم لذت های قدیم

[Sh.92 3961]

غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست .

[panisa 12132]

وااای... چققققدددررر انجمنو دوست دارم...

[NEGARi 9387]

خدایا به حق پنج تن این انجمن رو از ما نگیر!!!!

 

جدی جدی کلافه بودم از نبودش!!!

 

معتاد...

 

آری به درجه اغراق به داشتن اعتیاد رسیدم!

[panisa 12132]

زمستان بود دانستم که گرم دست هایت را

فراوان

دوست میدارم...

[panisa 12132]

منم اعتراف میکنم که معتاد انجمنم... :icon_pf (34):

[- Nahal - 47858]

ما زنها موجودات بدبختی هستیم،

چون هر عصبانیت، ناراحتی یا افسردگی مان به پای تغییرات هورمانی مان نوشته میشود!!!

[گـنـجـشـک 24371]

انجمن هم شما رو دوس دار ه عزیزان من.

ما به این طوفان های سهمگین عادت داریم.

یه بار انجمن 1 هفته قطع شد!!!!

[panisa 12132]

خدا اون هفته رو نیاره که بی انجمن باشیم...

[Artaria 13629]

ولی من برای یک روز با خیال راحت کارامو انجام دادم

[گـنـجـشـک 24371]

موجل نداره دخترم....هرازگاهی باشه بد نیس

در عوض میریم چندتا فرومه دیگه...اونجا همو میبینیم ...روابط تحکیم میشه..

[panisa 12132]

نه. هیچ جا انجمن ما نمیشه... :hapydancsmil:

همه جا سوت و کوره الا اینجا... :aghosh:

[Ehsan 112346]

ای کاش اینهمه معتاد برای بازپروری دست من بودند.

 

آنها را به تختی آهنین با طناب میبستم،وقتی بسیار بهشان فشار می آمد به آنها کاسه نمیدادم.

 

آنها جیغ میزدند، اسی تو رو هر کیو دوست داری کاسه را بده، ما دیگر نمیتوانیم.

 

و من گوشه ای می ایستادم و به آنها لبخند تلخی میدم.