پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ تا بشنوم صدات، درختان خشک را از برگ های خش خش رویت سترده ام 6 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ میروم دلکمردگیها را ز سر بیرون کنم گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم 5 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 4 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ دلفریبان نباتی همه زیور بستند دلبرماست که باحسن خداداد آمد 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ در خواب هم گويا به سوي ما نظر داشت ماه از خلال ابرهاي پاره پاره 4 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طره تو به مضراب میزدم روی نگار در نظرم جلوه مینمود وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم 4 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ من که گشتم همه ی آنچه به او مکان می گفتند پس کجایی !!!؟ خوابهایی که میدیدیم یادت هست؟؟؟!!! از آنها هم سراغ تو را گرفتم! به امید اینکه شاید آنها تو را دیده باشند 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ دیروز ها کسی را دوست می داشتی این روزها دلتنگی تنهاییی همه ی عمر ما به همین سادگی گذشت 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ تــو بــه رخــسـار آفـتـابـی و مـه مـا هـمـه ذره در هـوای تـویـیـم 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ من گلی بودم در رگ هر برگ لرزانم خزیده عطر بس افسون در شبی تاریک روییدم تشنه لب بر ساحل کارون برتنم تنها شراب شبنم خورشید می لغزید یا لب سوزنده مردی که با چشمان خاموشش سرزنش می کرد دستی را که از هر شاخه سر سبز غنچه نشکفته ای می چید پیکرم فریاد زیبایی در سکوتم نغمه خوان لبهای تنهایی دیدگانم خیره در رویای شمو سرزمینی دور و رویایی که نسیم رهگذر در گوش من میگفت آفتابش رنگ شادی دیگری دارد عاقبت من بی خبر از ساحل کارون رخت بر چیدم فروغ فرخزاد 5 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ مفلسانيم و هوای می و مطرب داريم آه اگر خرقه پشمين به گرو نستانند 2 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ می دانم هنوز مرا به خاطر داری می دانم اگر گاهی به آن چه بودیم فکر کنی می بینی هنوز شوق رسیدن را در چشمانم که همیشه چشم به راه تو بودند 1 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ در دايره قسمت ما نقطه تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم انچه تو فرمايي 5 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ یکشنبه وعده بود بیایی، چرا هنوز...؟ این هفته هم گذشت و ندیدم تو را، هنوز شــاید کنار غــــربت یک جاده مانده ای در ازدحـــــام فاجعه ی برف، یا هنوز... اینجا تمام خــــاطره هایم، کپـــک زذند من مانــده ام مگر که بیایی، بیـــا هنوز 5 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی چو برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی 4 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ یک نفر امد صدایم کرد و رفت در قفس بودم رهایم کرد و رفت:hapydancsmil: 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ تـا تـو زیـن پـرده روی بـنـمـایـی مــنـتـظـر بـر در سـرای تـویـیـم ... 4 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ در اندیشه چنان مستِ خرابم که دیگر می نیاید نیز خوابم ... جودی جان ت اولش کو الان 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده