رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تنهاست

این سطر ناتمام

از صفحه ای به صفحه ی دیگر

بی تاب می دود

تنهاست

این سطر ناتمام

احساس می کند

اشباع نمی شود

از هیچ

معنایی

با جای خالی یک اسمsigh.gif

 

پ.ن:تنهاست:ws37:

 

سیما یاری

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من اگر دفتر نفرين شده اندوهم ...اگر از نسل گلي هرزه به روي كوهم ...تو همان ادمك چوبي پيمان شكني ...كه فقط لايق اتش زدني

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یکی مهمان ناخوانده

ز هر درگاه رانده سخت وامانده

رسیده نیمه شب از راه ‚ تن خسته ‚ غبار آلود:ws37:

نهاده سر بروی سینه رنگین کوسن هایی

که من در سالهای پیش

همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم

هزاران نقش رویایی بر آنها در خیال خویش

و چون خاموش می افتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم

 

فروغ فرخزاد:ws37:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تبار قافله کوتاه ست

صداست

رهگذر انگار

بوته های گون

شکیب دره می خزدم شبتاب

و غار

پر از خیال جهان

مادری ست

رقص شکار

به سایه روشن سوم

عزاست:ws37:

 

محمد بیابانی

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تبعیدگاه من

شهریست بر کرانه ی دریای باختر

با کاج های کهنه و با کاخ های نو

کز قامت خیالی غولان رساترند

این شهر در نگاه حریص زمینیان

جای فرشتههاست

اما جهنمی است به زیبایی بهشتsigh.gif

 

شعر شب آمریکایی از نادر نادرپور:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تیر و مرداد تب گرفته رسید

تاب از من گرفت تابستان

شاخه ی رازقی تب آلوده

زانوها نهاد چون مستان

باغ شد داغ و سرو شد

بیمار گفتی آتش افتاد در بستان

گفتم ای وای من بهار چه شدsigh.gif

 

مهدی سهیلی:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یکی بود

یکی نبود

و آن که به ضرس قاطع بود

گفت : اتفاق شود

و اتفاق من بودم

و بعد تر تو

و یا نمی دانم چه

فرق می کند:ws37:

برعکس

یکی نبود

و آن یکی که بود

 

رویا زرین:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

در این حریم شبانه ی ستم گرفته

در این شب خوف و خاسکتر که غم گرفته

رفیق روزان روشن رهایی من

ستاره ها را صدا

بزن ، دلم گرفتهsigh.gif

قامت یاران

از تبرداران

اگر شکسته

جنگل جاری

رو به بیداری

به گل نشسته

رو به بیداری

جنگل جاری

جوانه بسته

ستاره سوسو نمی زند اگر چه بر من

رفیق روزان بی کسی ای سر به دامن

در یان سکوت

سترون سنگر به سنگر

چراغ خورشید واره ی چشم تو روشن

ایرج جنتی عطایی:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تو ساعتی تو چراغی تو بستری تو سکوتی

چگونه می توانم

که غایبت بدانم

مگر که خفته باشی در اندوه هایت

تو واژه ای تو کلامی تو بوسه ای تو

سلامی

چگونه می توانم که غایبت بدانم

مگر که مرده باشی در نامه هایت

تو یادگاری تو وسوسه ای تو گفت و گوی درونی

چگونه می توانی که غایبم بدانی

مگر که مرده باشم من در حافظه ات

بهانه ها را مرور کردم

گذشته را به آفتاب سپردم

به عشق مرده

رضایت دادم

یعنی همین که تو در دوردست زنده ای

به سرنوشت رضایت دادم:ws37:

 

محمد علی سپانلو

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یک خنده ملیح

کمی شرم

به ... به ... چه سورپریزی:ws37:

نیم رخ

نه ... اینطور خوب نیست

یک لحظه ... آه

تیک ، تاک

بسیار خوب

خواننده ی عزیز آزاد

باش

با نور خوب و زاویه ی مرغوب

عکسی از آنجانب گرفتم

و با این عکس یک لحظه ای عبث ز زندگی ات را

تثبیت کرده ام

اما ، در این میان حماقت خود را نیز

تایید کرده ام

 

نصرت رحمانی:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ای کدامین شب

یک نفس بگشای

جنگل انبوه مژگان سیاهت را

تا بلغزد بر بلور برکه چشم کبود تو

پیکر مهتابگون دختری کز دور

با نگاه خویش می جوید

بوسه شیرین روزی آفتابی را:ws37:

 

استاد ابتهاج

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...