moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ من گدا و تمنای وصل دوست هیهات مگر بخواب ببینم خیال و منظر دوست 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تنهاست این سطر ناتمام از صفحه ای به صفحه ی دیگر بی تاب می دود تنهاست این سطر ناتمام احساس می کند اشباع نمی شود از هیچ معنایی با جای خالی یک اسم پ.ن:تنهاست سیما یاری 2 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ من اگر دفتر نفرين شده اندوهم ...اگر از نسل گلي هرزه به روي كوهم ...تو همان ادمك چوبي پيمان شكني ...كه فقط لايق اتش زدني 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ یکی مهمان ناخوانده ز هر درگاه رانده سخت وامانده رسیده نیمه شب از راه ‚ تن خسته ‚ غبار آلود نهاده سر بروی سینه رنگین کوسن هایی که من در سالهای پیش همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم هزاران نقش رویایی بر آنها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم فروغ فرخزاد 2 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ ما زنده بر انيم كه ارام نگيريم ..موجيم كه آسودگي ما عدم ماست 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تبار قافله کوتاه ست صداست رهگذر انگار بوته های گون شکیب دره می خزدم شبتاب و غار پر از خیال جهان مادری ست رقص شکار به سایه روشن سوم عزاست محمد بیابانی 2 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تا تو نگاه مي كني كار من اه كردن است ...اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تبعیدگاه من شهریست بر کرانه ی دریای باختر با کاج های کهنه و با کاخ های نو کز قامت خیالی غولان رساترند این شهر در نگاه حریص زمینیان جای فرشتههاست اما جهنمی است به زیبایی بهشت شعر شب آمریکایی از نادر نادرپور 1 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت...تا باز چه انديشه كند راي صوابت 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تیر و مرداد تب گرفته رسید تاب از من گرفت تابستان شاخه ی رازقی تب آلوده زانوها نهاد چون مستان باغ شد داغ و سرو شد بیمار گفتی آتش افتاد در بستان گفتم ای وای من بهار چه شد مهدی سهیلی 1 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ در دايره قسمت ما نقطه تسليميم....لطف انچه تو انديشي حكم انچه تو فرمايي 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ یکی بود یکی نبود و آن که به ضرس قاطع بود گفت : اتفاق شود و اتفاق من بودم و بعد تر تو و یا نمی دانم چه فرق می کند برعکس یکی نبود و آن یکی که بود رویا زرین 1 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود...كاين شاهد بازاري وان پرده نشين باشد 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ در این حریم شبانه ی ستم گرفته در این شب خوف و خاسکتر که غم گرفته رفیق روزان روشن رهایی من ستاره ها را صدا بزن ، دلم گرفته قامت یاران از تبرداران اگر شکسته جنگل جاری رو به بیداری به گل نشسته رو به بیداری جنگل جاری جوانه بسته ستاره سوسو نمی زند اگر چه بر من رفیق روزان بی کسی ای سر به دامن در یان سکوت سترون سنگر به سنگر چراغ خورشید واره ی چشم تو روشن ایرج جنتی عطایی 1 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ نازي كه ز لبخند گل ياس هويداست ...زيبايي عشق است كه در چشم تو پيداست 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ تو ساعتی تو چراغی تو بستری تو سکوتی چگونه می توانم که غایبت بدانم مگر که خفته باشی در اندوه هایت تو واژه ای تو کلامی تو بوسه ای تو سلامی چگونه می توانم که غایبت بدانم مگر که مرده باشی در نامه هایت تو یادگاری تو وسوسه ای تو گفت و گوی درونی چگونه می توانی که غایبم بدانی مگر که مرده باشم من در حافظه ات بهانه ها را مرور کردم گذشته را به آفتاب سپردم به عشق مرده رضایت دادم یعنی همین که تو در دوردست زنده ای به سرنوشت رضایت دادم محمد علی سپانلو 1 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ ما عاشق و رند و مست و عالم سوزيم...با ما منشين اگرنه بدنام شوي 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ یک خنده ملیح کمی شرم به ... به ... چه سورپریزی نیم رخ نه ... اینطور خوب نیست یک لحظه ... آه تیک ، تاک بسیار خوب خواننده ی عزیز آزاد باش با نور خوب و زاویه ی مرغوب عکسی از آنجانب گرفتم و با این عکس یک لحظه ای عبث ز زندگی ات را تثبیت کرده ام اما ، در این میان حماقت خود را نیز تایید کرده ام نصرت رحمانی 1 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم ....اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ ای کدامین شب یک نفس بگشای جنگل انبوه مژگان سیاهت را تا بلغزد بر بلور برکه چشم کبود تو پیکر مهتابگون دختری کز دور با نگاه خویش می جوید بوسه شیرین روزی آفتابی را استاد ابتهاج 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده